1-ارديبهشت-1397, 18:38
ابتدا نوشته اید که در شبهه ی غیر محصوره جریان اصل در جمیع اطراف ترخیص در مخالفت قطعیه محسوب نمی شود و سپس در مقام تعلیل نوشته اید ترخیص در مخالفت قطعیه ای که خلاف ارتکاز عقلاست آن ترخیصی است که.....بالاخره ترخیص نیست یا ترخیص خلاف ارتکاز نیست؟
ظاهرا تعبیر دوم وجیه است.یعنی ترخیص در مخالفت قطعیه هست ولی چون در سلسله علل قرار نمی گیرد خلاف ارتکاز نیست.لذا باید تامل کرد که آیا اصل ترخیص در مخالفت قطعیه خلاف ارتکاز نیست؟ آیا خصوص این که مقنن تکوینا باعث مخالفت قانونش بشود خلاف ارتکاز است یا اصل این که قانونی جعل کند که مفادش جواز مخالفت قطعی است هم خلاف ارتکاز است؟
ثانیا اگر اصل ترخیصی در جمیع اطراف جاری باشد پس جکم واقعی فعلی نخواهد بود. آیا همین که حکم واقعی در چنین شرایطی از فعلبت ساقط شود خلاف ارتکاز نیست؟ الا ان یقال که ترخیص در جمیع به قول مطلق نیست و ...
ثالثا این که مناط شبهه غیر محصوره عدم داعی بر ارتکاب جمیع است پس در جایی که یکی از دو غذا نجس است و یکی از دو غذا تلخ است جوری که نوعا داعی به اکل آن نیست آیا در این فرض علم اجمالی منجز نیست؟
ضمنا چرا معیار داعی نوعی قرار داده شده و نه شخصی؟
ظاهرا تعبیر دوم وجیه است.یعنی ترخیص در مخالفت قطعیه هست ولی چون در سلسله علل قرار نمی گیرد خلاف ارتکاز نیست.لذا باید تامل کرد که آیا اصل ترخیص در مخالفت قطعیه خلاف ارتکاز نیست؟ آیا خصوص این که مقنن تکوینا باعث مخالفت قانونش بشود خلاف ارتکاز است یا اصل این که قانونی جعل کند که مفادش جواز مخالفت قطعی است هم خلاف ارتکاز است؟
ثانیا اگر اصل ترخیصی در جمیع اطراف جاری باشد پس جکم واقعی فعلی نخواهد بود. آیا همین که حکم واقعی در چنین شرایطی از فعلبت ساقط شود خلاف ارتکاز نیست؟ الا ان یقال که ترخیص در جمیع به قول مطلق نیست و ...
ثالثا این که مناط شبهه غیر محصوره عدم داعی بر ارتکاب جمیع است پس در جایی که یکی از دو غذا نجس است و یکی از دو غذا تلخ است جوری که نوعا داعی به اکل آن نیست آیا در این فرض علم اجمالی منجز نیست؟
ضمنا چرا معیار داعی نوعی قرار داده شده و نه شخصی؟