26-آذر-1397, 14:34
همون طور که عرض کردم، مطالب و اشکال و جواب های زیادی درباره این بحث در نظر حقیر بود اما نمی خواستم یک جا بنویسم.
درباره نهی از قیاس و امثال آن و عمل به استصحاب:
چند احتمال درباره این موارد وجود دارد:
1- (احتمالا این وجه متعین است.چون به نظر وجوه دیگر خیلی قوی نیست.)
شارع مقدس عالم علی کل شی است.می داند که بعضی از ظنون در بیشتر مواقع مصیب به واقع نیستند یا از آن طرف بعضی از وهم ها بیشتر مصیب به واقع هستند.
به همین خاطر است که قیاس و امثال آن منهی هستند و به همین خاطر اصل عملی استصحاب قرار داده شده است.تمام بحث البته درباره مصلحت واقع می باشد.
این دقیقا وجهی است که علمای اصول در فرضی که مصلحت در اصابت به واقع باشد، در جواب از شبهه ابن قبه آن را ذکر کرده اند و وجهی بسیار قوی می باشد.
(بقیه وجوه را شاید بعضی بپسندند.)
2- علاوه بر مصلحت واقع ، در طریقه دریافت احکام نیز مصلحت وجود دارد. اخذ احکام صرفا از ائمه و پیامبر اکرم و عدم اخذ احکام بوسیله عقل برای خداوند موضوعیت دارد.
این احتمال را هم می توان داد که شارع مقدس می خواهد ما را در خود شیوه اخذ دین امحان نماید و تبعیت ما را نسبت به همین امر خود بسنجد.
3- احتمال آخر هم آن است که ادله نهی از قیاس اختصاص به عصر حضور معصوم و انفتاح باب علم داشته است و استصحاب هم فقط در فرض ظن حجت داشته باشد.
همان طور که ذکر شد فقط وجه اول قوی می باشد به نظر بنده
درباره نهی از قیاس و امثال آن و عمل به استصحاب:
چند احتمال درباره این موارد وجود دارد:
1- (احتمالا این وجه متعین است.چون به نظر وجوه دیگر خیلی قوی نیست.)
شارع مقدس عالم علی کل شی است.می داند که بعضی از ظنون در بیشتر مواقع مصیب به واقع نیستند یا از آن طرف بعضی از وهم ها بیشتر مصیب به واقع هستند.
به همین خاطر است که قیاس و امثال آن منهی هستند و به همین خاطر اصل عملی استصحاب قرار داده شده است.تمام بحث البته درباره مصلحت واقع می باشد.
این دقیقا وجهی است که علمای اصول در فرضی که مصلحت در اصابت به واقع باشد، در جواب از شبهه ابن قبه آن را ذکر کرده اند و وجهی بسیار قوی می باشد.
(بقیه وجوه را شاید بعضی بپسندند.)
2- علاوه بر مصلحت واقع ، در طریقه دریافت احکام نیز مصلحت وجود دارد. اخذ احکام صرفا از ائمه و پیامبر اکرم و عدم اخذ احکام بوسیله عقل برای خداوند موضوعیت دارد.
این احتمال را هم می توان داد که شارع مقدس می خواهد ما را در خود شیوه اخذ دین امحان نماید و تبعیت ما را نسبت به همین امر خود بسنجد.
3- احتمال آخر هم آن است که ادله نهی از قیاس اختصاص به عصر حضور معصوم و انفتاح باب علم داشته است و استصحاب هم فقط در فرض ظن حجت داشته باشد.
همان طور که ذکر شد فقط وجه اول قوی می باشد به نظر بنده