15-اسفند-1398, 21:20
(11-آذر-1398, 19:35)مسعود عطار منش نوشته: پیش فرض شما اینه که گناه صغیره برای خدا کم اهمیته ولی اینجور امور میتونه نسبی باشه یعنی صغیره ها خیلی.مهمه ولی نسبت به کبیره ها که خیلی خیلی مهمه از اهمیت کمتری برخورداره پس بحث به اون وضوحی که می فرمایید نیست. فرض کنید قطع شدن دست از آرنج برای انسان از 80 درجه اهمیت برخوردار باشه و قطع شدن انگشتان از 60 درجه اهمیت ولی میدانم اگر فلان کار را بکنم تمام انگشتام قطع میشه ولی اگه کار دوم را انتخاب کنم احتمال ده در صد داره دستم قطع بشه. خب من فکر میکنم تو این مثال خلاف فرمایش شما را عقلا انتخاب کنن چون 60 نسبت به 80 صغیره نسبیه اگر چه فی نفسه خیلی مهمه.
پاسخ به فرمایشتان: اهمیت کلا امری نسبی است
راجع به مثالتان بگم که فقط مقدار محتمل نقش ندارد.احتمال هم به همان اندازه نقش دارد.
ادامه استدلال:
نگاه کنید انتخاب بین دو امر در تزاحم قشنگ بحث اهم بودن را نشان می دهد.
به نظرم شاید در غیر رابطه عبد و مولی اول تصور نمایید بهتر است.
فرض کنید که نسبت به دوستتان(که نظاره گر انتخاب شماست) مجبورید که بین دو کار تخییرا یک عمل را انجام دهید.
1- عملی که قطعا به او ضرر می زند و در شرایط عادی شما را قطعا ناراحت می کند.
2- عملی که ممکن است به او ضرر فوق العاده ای بزند که در این صورت فوق العاده ناراحت می شود.
او از شما انتظار دارد که کدامیک را در حقش انجام دهید؟ در فرض دیگر اگر خود او را مجبور می کردند، کدامیک را باید انجام می داد؟
مبنای این مثال ها براین اساس است که هر عمل هرچه احتمال و محتمل مصلحت و محبوبیتش بالاتر برود عقلا انجامش مطلوب تر است و بالعکس. پس اهمیتش هم بیشتر می شود و به همین خاطر در تزاحم هم این قاعده باعث تقدیم می گردد.
و ...