(25-فروردين-1399, 22:20)مسعود عطار منش نوشته: واقعیت اینست که ترویج مد گرایی در بسیاری از موارد با اغراض دیگر شارع متزاحم است ولو مستقیما با شرع درگیر نشود.
مثلا یکی از ابزار تازه وارد در خانه ها ماشین ظرفشویی است که استفاده از آن طبیعتا آسایش را به دنبال دارد ولی ترویج آن در جامعه کنونی که پر از رسم و رسومات و چشم و هم چشمیهاست قشر ضعیف را به دردسر انداخته و در امور مهمی مثل ازدواج راحت جوانان و دید و بازدیدهای بین ذوی الارحام مفاسد خود را نشان می دهد ! نمیخواهم اظهار نظر کنم یا زینت حلال خدا حرام کنم ولی روشن نیست ترویج هر حلالی مطلوب باشد. فتامل جیدا.
کتاب «تاریخ نجف یا دانشگاه اسلامی» نوشته شیخ مرتضی مدرس گیلانی به تصحیح و تحقیق سید محمد موسوینژاد و محمدعلی باقرزاده از سوی پژوهشکده حج و زیارت در 500 نسخه به بهای 80000 هزارتومان منتشر شده است.
نقل قول:پوشاک دانشجویان دینیhttps://www.ical.ir/ical/fa/Content/_/%D...%D9%86-157
پوشاک رسمی همه دانشجویان دینی تا چهل سال پیش در نجف از دانشجوی و مدرّس و مفتی و مقدّس و قاری و روضه خوان و تعزیه گردان و نوحهگر و رمال و دعا نویس و مرتاض و منجّم و جن گیر و عمله اموات، یعنی آنان که نماز و روزه و حج استیجاری به جای میآوردند از دارای و ناداری فرق دارد و مثلا کسی که تهی دست باشد، قبای متری دو درم میپوشد و آنکه بینیاز است متری دو دینار تا ده دینار. این گونه پوشاکهای گران را فرزندان مراجع تقلید ... میپوشند
از مراجعی که پوشاکهای گران میپوشیدند و هنوز پیران برای ما بازگو میکنند: شیخ محمد باقر مجلسی که دستار و جبّة ترمه و خز میپوشید، و شیخ محمد حسن مؤلف جواهر که دستار ترمه و شال کرمانی به کار میبرد، و شیخ محمد کاظم خراسانی که مشهور بود حتی انگشترین آلماسی پوشیده بود که هزار تومان آن روزگار ارزش میداشت، و سر و بالایش تا اندازهای گران قیمت بودی که پنداشتی شب عروسی وی است، و به حجله میرود، چندان که چشم بیننده خیره شدی.
شیخ حسین خلیلی تهرانی و شیخ عبدالله مازندرانی میانه پوشیدندی. و شیخ محمد حسن مامقانی و سید محمد کاظم یزدی زاهدانه پوشیدندی، چنان که بیشتر اوقات سال را مانند خواجه بزرگ احمد حسن میمندی، قبای قدک آبی یزدی پوشیدی، و مشهور بود برای مواسات با تهی دستان دانشور چنین میپوشند. و از کسانی که زاهدانه پوشیدندی سید ابوالقاسم اصفهانی که از هنگامی که نگارنده خرد بودم تا کلان شدم، قبایی داشت حنایی رنگ، اما روزی که میخواست به هندوستان رود، قبای کرباسی سفید پوشیده بود؛ چنان که مردم مدرسه بزرگ آخوند خراسانی به او تبریک گفتند. چیزی نمانده بود که شعرا قبای کرباسی پوشیدن او را تازه خبری ساخته، این موضوع را به نظم آورده، در دسترس مردم نجف بگذارند، اما او زودتر رفت.
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق