نقل قول:حجتالاسلام و المسلمین دکتر علی نعمتی عضو انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم گفت:منبع:
برای ذکر اهمیت عدالت اقتصادی همیشه این روایت شریف نبوی (ص) را عرض میکنم که العبادﺓُ عَشَرَﺓَ اَجزاء تِسعَـﺔٌ مِنها فی طلبِ الحلالِ یعنی عبادت ده جزء است که نه جزء آن در کار و تلاش برای به دست آوردن روزی حلال است. شبیه همین مضمون و نسبت، در توصیههای عملی اهل اخلاق و سلوک هم در تأکید بر «لقمه پاک» مشاهده میشود؛ چیزی که اکثر مردم ما در این زمانه از آن محرومند. لقمه پاک و درآمد حلال، یعنی درآمدی که طی مجموعهای از تعاملات عادلانه اقتصادی به دست آید. وقتی گفتید تعاملات، صرفاً درستکاری فردی شخص شاغل مد نظر نبوده و عادلانه بودن «نهادهایی» که تعیینکننده درآمد وی هستند نیز مطرح میشود.
مثلا وقتی ثابت میکنیم وجود انحصار، خلاف اصول [عدالت در] بازار اسلامی است، و میبینید کدرشته دندانپزشکی توسط وزارت علوم به نحوی تعیین میشود که دست در این بازار زیاد نشده و انحصار باقی بماند، فطعاً درآمد شمای دندانپزشک نامشروع و آلوده به حرام است. همینطور درآمد وکلای عزیز،
هیئت علمیهای محترم دانشگاههای دولتی و هر صنف و گروهی که به نحوی برای خود انحصار درست کرده باشند.
ما معتقدیم اگر عدالت اقتصادی به معنای عدالت رویهای محقق شود نیاز به عدالت توزیعی به حداقل خود میرسد.
http://ijtihadnet.ir/%d8%b9%d8%af%d8%a7%...%87%d9%86/
به نظر می رسد با تبیینی که حجت الاسلام دکتر نعمتی از اصل ضدیت با انحصار در اقتصاد اسلامی کرده اند و می فرمایند که در اقتصاد اسلامی
نقل قول:انحصار، خلاف اصول [عدالت در] بازار اسلامی است، انحصار باقی بماند، فطعاً درآمد شما نامشروع و آلوده به حرام است. مثل هیئت علمیهای محترم دانشگاههای دولتی و هر صنف و گروهی که به نحوی برای خود انحصار درست کرده باشند.
اساتید محترم مدارس تحت برنامه حوزه علمیه اگر تدریس در حوزه را به انحصار خودشان درآورده باشند با عناوینی مثل استاد حکم دار یا ... یا اساتید مدارس تخصصی فقهی اگر استاد مادام العمر مدرسه تخصصی فقهی شده باشند تحت عناوینی مثل اینکه آقازاده مؤسس مدرسه تخصصی فقهی هستند یا ... دستمزدی که تحت عنوان حق التدریس می گیرند حرام و خلاف شرع بیّن است. به همین ترتیب شرکت در درس این اساتید بر شاگردان به دلیل اینکه اعانه بر اثم است حرام شرعی است
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق