25-دي-1401, 11:22
نقل قول:تاریخ: 2 خرداد ۱۳۹8
سلسله دروس خارج فقه نظام سیاسی- جلسه 83؛
آیتالله اراکی: در جلسات قبل به بررسی برخی از آیات که از آنها وحدت فرمانروا در نظام سیاسی اسلام استفاده میشود، پرداختیم.
آیه دیگری در سوره هود آمده است که میفرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ». - در آیه شریفه میفرماید: «إلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ». بعضیها میگویند اختلاف خیلی خوب بوده و نشانه کمال است اما خیر؛ اختلاف بد است. اختلاف نشاندهنده عذاب است. ... البته در روایات آمده است که حضرت فرمود اختلاف رحمت است؟! مراد از «اخْتِلافُ اُمّتی رَحمَهٌ» یعنی رفتوآمد، زیارت، یعنی همدیگر را ببینند، اختلاف به این معناست وگرنه اختلاف به معنای تفرقه کجا رحمت است؟! امتی مورد رحمت است که امت واحده و امتی یکپارچه باشد. اگر فرمانروا واحد باشد امتی که از این فرمانروای واحد تبعیت میکند، امت واحد میشوند و اصلاً نمیتوانند متعدد باشند. بنابراین صاحب فرمان و فرمانروا باید یکی باشد. به هر حال آیات رحمت هم همین مضمون را دارند به اضافه اینکه روایات زیادی آمده است که ما نمونهای از آن روایات را اینجا بیان خواهیم کرد.
خروج از ایمان در صورت تفرقه و پراکندگی جامعه
حدیث دیگری که در همین کتاب محاسن آمده است و برقی به سند صحیح برقی روایت از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.
در اینجا لازم است یک نکتهای را بیان کنیم؛ در طریق این حدیث نوفری و سکونی -که هر دو ثقه هستند- میباشند. لااقل به دلیل اینکه علی ابن ابراهیم در تفسیر خود آنها را به توثیق عام توثیق کرده است. اینکه گفته میشود سکونی از عامه بوده است، ما گفتهایم که ادله خلاف این را نشان میدهد؛ چراکه اولاً سکونی شیعه بوده است، زیرا روایاتی از امام صادق (ع) از او نقل شده است که دلالت بر امامت ائمه اطهار (ع) دارند. تنها دلیلی که میگویند سکونی شیعه نبوده این است که میگویند هر موقع از امام صادق (ع) روایتی را آورده به این شکل بوده است:
عن الصادق عن آبائه عن رسول الله است یا عن امیرالمؤمنین (ع). حال میگویند چرا از امام صادق (ع) روایت نمیکند؟ ما گفتیم که این نکتهای دارد و آن اینکه چون آنها میخواستند این احادیث در بین اهل سنت رواج پیدا کند. اگر این احادیث را مستقیماً از امام صادق (ع) نقل کرده و آن را متصل به حضرت رسول (ص) نمیکردند، این حدیث در بین اهل سنت رواج پیدا نمیکرد. ای کاش با همه روایات هم این کار را میکردند؛ در این صورت دیگر احادیث منحصر به کتب شیعه نمیشد.
البته ما گفتیم که همه احادیث ما مسند الی رسول الله هستند و ما اصلاً حدیثی که به امام صادق (ع) منتهی بشود و مسند الی رسول الله نباشد را نداریم.
اگر زمانی با اهل سنت صحبتی شد و گفتند روایات شما مقطوعه یا مرفوعه است، بگویید خود ائمه اطهار (ع) در چند روایت، چنین بیان کردهاند: «حدیثی، حدیث ابی و حدیث ابی، حدیث جدی و حدیث جدی حدیث رسول الله» همه احادیث مستند هستند و ما هیچ حدیثی نداریم که با سند به امام معصوم (ع) منتهی شود و این حدیث مسند الی رسول الله نباشد. کار سکونی به این دلیل است که احادیث را در بین اهل سنت رواج دهد و از جمله این حدیث است:
«عَنْهُ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ: نَکْثُ الصَّفْقَهِ وَ تَرْکُ السُّنَّهِ وَ فِرَاقُ الْجَمَاعَهِ». امام صادق (ع) از پدرانشان نقل کردهاند که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «سه چیز هلاککننده است: پیمان شکنی، ترک سنت پیامبر و جدا شدن از جامعه مسلمین»؛ اینها موبقات و مهلکات هستند.
ما معتقد نیستیم سکونی سنی یا شیعه غیر اثناعشری باشد بلکه قرائن زیادی وجود دارد که شیعه اثناعشری است. خیلی از روایاتی که سکونی نقل کرده است مربوط به امامت ائمه اثناعشر است و نمیشود گفت که او شیعه اثناعشری نیست. اینکه گفتهاند چون هر روایتی که از امام صادق(ع) نقل میکند را چنین میگوید: «عَن ابیه عَن آبائه عن رسول الله(ص)» و متوقف بر جعفربن محمد’ نمیکرد [دلیل بر سنی بودن او نیست.] زیرا برخی این موضوع را دلیل بر سنی بودن او میدانند که حرفِ باطلی است؛ چراکه این روشی است که بعضی از صحابه ائمه اطهار(علیهم السلام) برای اینکه روایات ائمه اطهار(علیهم السلام) در بین اهل سنت و در بین جامعه عامه رواج پیدا کند روایتی را که از امام صادق(ع) نقل میکردند را اسناد به رسولالله(ص) میدادند. این کاری است که ما هم میتوانیم انجام دهیم؛ یعنی هر روایتی که از امام صادق(ع) است را اسناد به رسولالله(ص) کنیم؛ چراکه خودشان فرمودهاند حتی در مسائل مستحدث و مسائلی که در زمان پیامبر اکرم(ص) نبوده است، اگر بگویید: «قال جعفر عن ابیه عن آبائه عن رسولالله (ص)» صحیح است؛ برای اینکه خودشان فرمودهاند که ما هیچچیز از خودمان نمیگوییم، ما مِن شیءٍ که ما میگوییم إلا و فی کتابٌ و سُنّه، پس اگر اسناد به کتاب نکنند در کتاب نیز هست و اسناد به سنّت هم صحیح است.
اینجا کلیک کنید
اینجا کلیک کنید
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق