امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عدم جواز فرار از بیماری های مسری
#1
اهل سنت روایاتی دارند که منع از خروج از بلدی دارند که بیماری ای مثل طاعون و وبا در آن اتفاق افتاده است. برداشت آنها از این روایات این است که فرار از طاعون جایز نیست.
مرحوم ملاصالح مازندرانی در این مجال کلامی از اهل سنت آورده است: «و من طرق العامة روايات متكثرة للمنع من الدخول فى أرض الوباء و الخروج منها روى مسلم منها خمسة عشر منها ما رواه عن اسامة بن زيد قال قال النبي صلى اللّه عليه و آله «الطاعون رجز ارسل على بنى- اسرائيل او على من كان قبلكم فاذا سمعتم به بارض فلا تقدموا عليه و اذا وقع بارض و أنتم بها فلا تخرجوا فرارا منه» و البواقى كلها بهذا المضمون و هم قد اختلفوا فأخذ أكثرهم بتلك الروايات فمنعوا الفرار منه و القدوم عليه حتى قال بعضهم الفرار منه كالفرار من الزحف‌»
استاد قائینی حفظه الله می فرماید برداشت اهل تسنن از روایات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صحیح نیست چون این روایات ناظر به زمانی است که بحث جنگ بوده و مسلمین به خاطر وقوع وبا و طاعون نباید جبهه را خالی می کردند. پس منافاتی با حقانیت سرایت و اینکه انسان اگر جایی خوف سرایت بود فرار کند، ندارد. در روایت صحیحه حلبی آمده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَبَاءِ يَكُونُ فِي نَاحِيَةِ الْمِصْرِ- فَيَتَحَوَّلُ الرَّجُلُ إِلَى نَاحِيَةٍ أُخْرَى- أَوْ يَكُونُ فِي مِصْرٍ فَيَخْرُجُ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ- إِنَّمَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَبِيَّةٍ - كَانَتْ بِحِيَالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِيهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَارُّ مِنْهُ كَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ- كَرَاهِيَةَ أَنْ تَخْلُوَ مَرَاكِزُهُمْ».
در جواز خروج از شهر به خاطر نهیی که در ارتکاز متشرعی آنها بوده، شبهه داشته اند و حضرت می فرمایند این نهی به خاطر این بود که در آن زمان صحنه جنگ بوده است و اگر فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است. بنابران امکان سرایت بیماری بوده ولی مصلحت جهاد اعظم بوده است. همانطور که شخص در جهاد با شمشیر کشته می شود در این مورد نیز ممکن است با بیماری کشته شود. دلالت این روایت بر سرایت بیماری واضح است.
درس فقه مسائل پزشکی جلسه 22و23تاریخ 13/1/99
 
 
پاسخ
#2
شاید امام یکی از موارد را فرموده باشد. یعنی در شرایط خاص نباید فرار کرد. اما اگر جنگ و غیره نباشد با مسافرت و به دیار دیگری رفتن خوف این وجود دارد که سرایت مریضی وجود داشته باشد و در این صورت آیا مسافرت حرام نیست؟ مثلا الان کسی که از شهری که کرونا دارد و احتمال عقلائی میدهد که اگر به شهر دیگری برود بیماری سرایت میکند آیا باز هم جایز است که مسافرت برود
پس در شرایط جنگ کما این که امام فرمود نمیتواند فرار کند و ما هم اضافه میکنیم که اگر خوف عقلائی سرایت هم باشد باز هم ممنوع السفر است به خاطر قاعده لا ضرر
شما نگویید که اگر بخواهد در در ان شهر بماند باز هم احتمال مریض شدن دارد. در جواب میگوییم که شخص نمیتواند ضرری که بر او متوجه شده است را به دیگری متوجه کند چرا که خلاف امتنان است
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#3
(27-بهمن-1399, 18:18)خیشه نوشته: شاید امام یکی از موارد را فرموده باشد. یعنی در شرایط خاص نباید فرار کرد. اما اگر جنگ و غیره نباشد با مسافرت و به دیار دیگری رفتن خوف این وجود دارد که سرایت مریضی وجود داشته باشد و در این صورت آیا مسافرت حرام نیست؟ مثلا الان کسی که از شهری که کرونا دارد و احتمال عقلائی میدهد که اگر به شهر دیگری برود بیماری سرایت میکند آیا باز هم جایز است که مسافرت برود
پس در شرایط جنگ کما این که امام فرمود نمیتواند فرار کند و ما هم اضافه میکنیم که اگر خوف عقلائی سرایت هم باشد باز هم ممنوع السفر است به خاطر قاعده لا ضرر
شما نگویید که اگر بخواهد در در ان شهر بماند باز هم احتمال مریض شدن دارد. در جواب میگوییم که شخص نمیتواند ضرری که بر او متوجه شده است را به دیگری متوجه کند چرا که خلاف امتنان است

سلام اولا) خود روایت امام صادق علیه السلام که در مقام دفع توهم حذر فرموده: لابأس، به خوبی دال بر جواز خروج از شهر مبتلا به بیماری واگیر دار به شهری دیگر است و کلام شما اجتهاد در قبال نص است. ثانیا) اینجا تعارض الضررین است زیرا لزوم حبس انسانهای مشکوک به بیماری، در شهری موجب ضرر به آنهاست فلذا نمیتوان به لاضرر تمسک کرد. بنابراین اصل برائت در اینجا محکم است.
پاسخ
#4
(27-بهمن-1399, 21:24)1972392352 نوشته:
(27-بهمن-1399, 18:18)خیشه نوشته: شاید امام یکی از موارد را فرموده باشد. یعنی در شرایط خاص نباید فرار کرد. اما اگر جنگ و غیره نباشد با مسافرت و به دیار دیگری رفتن خوف این وجود دارد که سرایت مریضی وجود داشته باشد و در این صورت آیا مسافرت حرام نیست؟ مثلا الان کسی که از شهری که کرونا دارد و احتمال عقلائی میدهد که اگر به شهر دیگری برود بیماری سرایت میکند آیا باز هم جایز است که مسافرت برود
پس در شرایط جنگ کما این که امام فرمود نمیتواند فرار کند و ما هم اضافه میکنیم که اگر خوف عقلائی سرایت هم باشد باز هم ممنوع السفر است به خاطر قاعده لا ضرر
شما نگویید که اگر بخواهد در در ان شهر بماند باز هم احتمال مریض شدن دارد. در جواب میگوییم که شخص نمیتواند ضرری که بر او متوجه شده است را به دیگری متوجه کند چرا که خلاف امتنان است

سلام اولا) خود روایت امام صادق علیه السلام که در مقام دفع توهم حذر فرموده: لابأس، به خوبی دال بر جواز خروج از شهر مبتلا به بیماری واگیر دار به شهری دیگر است و کلام شما اجتهاد در قبال نص است. ثانیا) اینجا تعارض الضررین است زیرا لزوم حبس انسانهای مشکوک به بیماری،  در شهری موجب ضرر به آنهاست فلذا نمیتوان به لاضرر تمسک کرد. بنابراین اصل برائت در اینجا محکم است.

ثالثا) همینکه بیماری های واگیر دار همچون وبا در آن زمان بوده و در عین حال هیچ گونه روایتی که دال بر لزوم حبس بیمار و یا حرمت رفت و آمد بیمار باشد، وجود ندارد؛ به خوبی گواه جواز است و الا لو کان لبان.
پاسخ
#5
سلام اخوی
اولا بنده اجتهاد در مقابل نص نکردم زیرا به نظر حقیر کلام امام اطلاق ندارد که در همه شرایط میتواند از بلد خارج شود. این که اطلاق نداشته باشد اجتهاد در مقابل نص است؟
ثانیا بحث در مورد رفتن به شهر دیگری است و بنده حبس در شهر خودش را نگفتم. شخص میتواند از شهر خارج بشود ولی به شهر دیگری نرود بلکه به بیابان برود. پس عرض بنده به معنای وجوب حبس در شهر ندارد
ثالثا به توجه به دلیل دوم این مطلب هم معلوم میشود که بر فرض که روایتی بر وجوب حبس نداشته باشیم ولی بنده که نگفتم حبس واجب است بنده گفتم به شهر دیگری نرود. لذا میتواند از شهر خارج بشود ولی برود جایی که امکان انتقال مریضی نباشد.
شما اشکال نکنید که این شخص قدرت بر چنین کاری ندارد و غیره. جواب این است مراد خروج به یک مکانی که هیچ دسترسی به شهر نداشته باشد نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#6
(26-بهمن-1399, 09:25)مهدی خسروبیگی نوشته: اهل سنت روایاتی دارند که منع از خروج از بلدی دارند که بیماری ای مثل طاعون و وبا در آن اتفاق افتاده است. برداشت آنها از این روایات این است که فرار از طاعون جایز نیست.
مرحوم ملاصالح مازندرانی در این مجال کلامی از اهل سنت آورده است: «و من طرق العامة روايات متكثرة للمنع من الدخول فى أرض الوباء و الخروج منها روى مسلم منها خمسة عشر منها ما رواه عن اسامة بن زيد قال قال النبي صلى اللّه عليه و آله «الطاعون رجز ارسل على بنى- اسرائيل او على من كان قبلكم فاذا سمعتم به بارض فلا تقدموا عليه و اذا وقع بارض و أنتم بها فلا تخرجوا فرارا منه» و البواقى كلها بهذا المضمون و هم قد اختلفوا فأخذ أكثرهم بتلك الروايات فمنعوا الفرار منه و القدوم عليه حتى قال بعضهم الفرار منه كالفرار من الزحف‌»
استاد قائینی حفظه الله می فرماید برداشت اهل تسنن از روایات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صحیح نیست چون این روایات ناظر به زمانی است که بحث جنگ بوده و مسلمین به خاطر وقوع وبا و طاعون نباید جبهه را خالی می کردند. پس منافاتی با حقانیت سرایت و اینکه انسان اگر جایی خوف سرایت بود فرار کند، ندارد. ... و حضرت می فرمایند این نهی به خاطر این بود که در آن زمان صحنه جنگ بوده است و اگر فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است. بنابران امکان سرایت بیماری بوده ولی مصلحت جهاد اعظم بوده است. همانطور که شخص در جهاد با شمشیر کشته می شود در این مورد نیز ممکن است با بیماری کشته شود. دلالت این روایت بر سرایت بیماری واضح است.
درس فقه مسائل پزشکی جلسه 22و23تاریخ 13/1/99
 
پیش فرض استاد محترم این بوده است که این روایت پزشکی است یعنی یک دستورالعمل پزشکی را می دهد، در حالیکه اگر قبول کنیم روایت دستور پزشکی می دهد باید گفت از نظر پزشکی مدرن این دستور العمل از نظر پزشکی اثری ندارد، جنگ های زمان پیامبر (ص) در فاصله های کوتاه با شهر مدینه روی داده است مثل جنگ فتح مکه ، سن راوی یعنی اسامه بن زید هم قابل توجه است زیرا می دانیم او در زمان رحلت پیامبر که به فرماندهی جیش اسامه منصوب شد، بسیار بسیار جوان بود، در این جنگها فاصله شهر مدینه با منطقه جنگی آن قدر کم بوده است که قرنطینه شدن یا نشدن تأثیر مهمی در سرایت بیماری نداشته است. یعنی تأخیری که در سرایت بیماری ایجاد می کرده است خیلی کوتاه است که اهمیتی ندارد بطور مثال سرایت بیماری های واگیر در قرون گذشته از شروع آن از شرق چین تا رسیدن آن به غرب اروپا در صد یا دویست سال گذشته فقط در یکسال صورت می گرفته  است در حالیکه وسایل حمل و نقل همان چهارپایان و وسایل حمل و نقل مشابه صدر اسلام بوده است.

نکته عجیب تر در کلام استاد این است که فرموده اند اگر در آن جنگی که ناظر به روایت نبوی است به دلیل بیماری فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است این اعتراف صریح از استاد محترم است که مقصود روایت نبوی شریف، جنگهایی است که در کنار شهر مدینه روی می داده است مثل جنگ احد که شکست در جنگ خطر سقوط حکومت مدینه را داشته است، این جنگها بوده است که قید ذکر شده در کلام استاد یعنی جنگی که فرار از آن به معنی تضعیف اسلام باشد را شامل است زیرا جنگی که شکست به معنی تضعیف اسلام باشد در فاصله بسیار نزدیک از شهر مدینه باید روی دهد که قرنطینه واقعاً هیچ اثری در سرایت بیماری ندارد. چون فاصله محل جنگ با شهر مدینه خیلی کم بوده است.
بطور نمونه بیماری لشکر اسلام در زمان محاصره بنی قریظیه یا طائف نقل شده است می دانیم این مکان ها بسیار سرسبز بوده اند و احتمالاً وجود آب فراوان که سبب سرسبزی بوده است احتمالا آب مسموم یا کثیف باعث بیماری شده است.

++++++++++++++


(26-بهمن-1399, 09:25)مهدی خسروبیگی نوشته:
استاد قائینی حفظه الله می فرماید برداشت اهل تسنن از روایات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صحیح نیست چون این روایات ناظر به زمانی است که بحث جنگ بوده و مسلمین به خاطر وقوع وبا و طاعون نباید جبهه را خالی می کردند. پس منافاتی با حقانیت سرایت و اینکه انسان اگر جایی خوف سرایت بود فرار کند، ندارد. در روایت صحیحه حلبی آمده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَبَاءِ يَكُونُ فِي نَاحِيَةِ الْمِصْرِ- فَيَتَحَوَّلُ الرَّجُلُ إِلَى نَاحِيَةٍ أُخْرَى- أَوْ يَكُونُ فِي مِصْرٍ فَيَخْرُجُ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ- إِنَّمَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَبِيَّةٍ - كَانَتْ بِحِيَالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِيهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَارُّ مِنْهُ كَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ- كَرَاهِيَةَ أَنْ تَخْلُوَ مَرَاكِزُهُمْ».
در جواز خروج از شهر به خاطر نهیی که در ارتکاز متشرعی آنها بوده، شبهه داشته اند و حضرت می فرمایند این نهی به خاطر این بود که در آن زمان صحنه جنگ بوده است و اگر فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است. بنابران امکان سرایت بیماری بوده ولی مصلحت جهاد اعظم بوده است. همانطور که شخص در جهاد با شمشیر کشته می شود در این مورد نیز ممکن است با بیماری کشته شود. دلالت این روایت بر سرایت بیماری واضح است.
درس فقه مسائل پزشکی جلسه 22و23تاریخ 13/1/99
 

برداشت استاد محترم از صحیحه حلبی هم این است که این روایت یک دستورالعمل پزشکی است، در حالیکه از نظر پزشکی مدرن وقتی درمان موثری برای بیماری وبا یا طاعون در آن زمان وجود نداشته است، توصیه فوق از نظر پزشکی محل تامل است. استاد محترم می فرمایند که شرایط صحیحه حلبی ناظر به شرایط صدور روایت نبوی است. روایت نبوی ناظر به لشکر کشی نظامی است ، یعنی سوال این که لشکر کشی نظامی در زمان شیوع بیماری چگونه است و اگر ادعای استاد را قبول کنیم که هر دو  روایت ها هر دو ناظر به این مساله لشکر کشی نظامی هستند ، و راوی در زمان صدور صحیحه حلبی مقصودش این بوده است که لشکر کشی از یک ناحیه به ناحیه دیگر با شرکت هزاران نفر سواره نظام پیاده نظام حمل حیوانات برای تغذیه از آنها و حمل و نقل اسیران آن منطقه ... چه حکمی دارد؟
. چگونه می توان گفت صحیحه حلبی اجازه داده است که قرنطینه صورت نگیرد آیا حرکت هزاران سرباز و اسرای جنگی همراهشان سبب انتقال بیماری نمی شده است؟

+++++++++++++++++++++++



(26-بهمن-1399, 09:25)مهدی خسروبیگی نوشته: اهل سنت روایاتی دارند که منع از خروج از بلدی دارند که بیماری ای مثل طاعون و وبا در آن اتفاق افتاده است. برداشت آنها از این روایات این است که فرار از طاعون جایز نیست.
مرحوم ملاصالح مازندرانی در این مجال کلامی از اهل سنت آورده است: «و من طرق العامة روايات متكثرة للمنع من الدخول فى أرض الوباء و الخروج منها روى مسلم منها خمسة عشر منها ما رواه عن اسامة بن زيد قال قال النبي صلى اللّه عليه و آله «الطاعون رجز ارسل على بنى- اسرائيل او على من كان قبلكم فاذا سمعتم به بارض فلا تقدموا عليه و اذا وقع بارض و أنتم بها فلا تخرجوا فرارا منه» و البواقى كلها بهذا المضمون و هم قد اختلفوا فأخذ أكثرهم بتلك الروايات فمنعوا الفرار منه و القدوم عليه حتى قال بعضهم الفرار منه كالفرار من الزحف‌»
استاد قائینی حفظه الله می فرماید برداشت اهل تسنن از روایات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صحیح نیست چون این روایات ناظر به زمانی است که بحث جنگ بوده و مسلمین به خاطر وقوع وبا و طاعون نباید جبهه را خالی می کردند. پس منافاتی با حقانیت سرایت و اینکه انسان اگر جایی خوف سرایت بود فرار کند، ندارد. در روایت صحیحه حلبی آمده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَبَاءِ يَكُونُ فِي نَاحِيَةِ الْمِصْرِ- فَيَتَحَوَّلُ الرَّجُلُ إِلَى نَاحِيَةٍ أُخْرَى- أَوْ يَكُونُ فِي مِصْرٍ فَيَخْرُجُ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ؟ فَقَالَ: لَا بَأْسَ- إِنَّمَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَبِيَّةٍ - كَانَتْ بِحِيَالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِيهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَارُّ مِنْهُ كَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ- كَرَاهِيَةَ أَنْ تَخْلُوَ مَرَاكِزُهُمْ».
در جواز خروج از شهر به خاطر نهیی که در ارتکاز متشرعی آنها بوده، شبهه داشته اند و حضرت می فرمایند این نهی به خاطر این بود که در آن زمان صحنه جنگ بوده است و اگر فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است. بنابران امکان سرایت بیماری بوده ولی مصلحت جهاد اعظم بوده است. همانطور که شخص در جهاد با شمشیر کشته می شود در این مورد نیز ممکن است با بیماری کشته شود. دلالت این روایت بر سرایت بیماری واضح است.
درس فقه مسائل پزشکی جلسه 22و23تاریخ 13/1/99
  


به نظر می رسد بین دو روایت نبوی و صحیحه حلبی تفاوت وجود دارد. و دلیل اختلاف در این دو روایت هم همین اختلاف در دلیل صدور است.
روایت نبوی مربوط به لشکر نظامی با صدها سرباز و اسرای جنگی آن منطقه است رفتن آنها به منطقه ای دیگر سبب انتقال بیماری می شده است.
صحیحه حلبی مربوط به سوال یک فرد تنهای شیعه است که قصد دارد به سپاه حکومت طاغوت بنی عباس پیوسته و به جهاد در مرزها مثل مرز روم برود مثل شیعه تنهایی که تصمیم دارد به ارتش ها مستقر در مرزهای اسلام برای جهاد برود امام (ع) به او فرموده اند که در صورت خطر سرایت بیماری جانش را نجات دهد. چون در زمان صدور صحیحه حلبی اساساً سپاه و ارتشی که فعالیتش مورد تایید امام(ع) باشد وجود خارجی نداشته است و تنها ارتش های طاغوتی مثل سپاه بنی عباس بوده است که ضمن قتل عام شیعیان و مسلمانان به کشورگشایی در مرزها هم مشغول بوده است و شیعه ای هم برای کسب غنیمت یا به اجباری (سربازی گیری اجباری) ناچار یا علاقمند به پیوشتن به ارتش بوده است امام (ع) نیز به او اذن برای حفظ جانش در صورت خطر بیماری داده اند


++++++++++

در نهایت اینکه این روایات در تاپیک دیگری مبسوط بررسی شدند ولی تاپیک فوق قفل شده است لذا توصیه بنده است که علاقمندان برای مطالعه سایر ادله تاپیک قفل شده زیر را نیز ملاحظه نمایند

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=...9%86%D8%A7
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#7
(28-بهمن-1399, 15:46)خیشه نوشته: سلام اخوی
اولا بنده اجتهاد در مقابل نص نکردم زیرا به نظر حقیر کلام امام اطلاق ندارد که در همه شرایط میتواند از بلد خارج شود. این که اطلاق نداشته باشد اجتهاد در مقابل نص است؟
ثانیا بحث در مورد رفتن به شهر دیگری است و بنده حبس در شهر خودش را نگفتم. شخص میتواند از شهر خارج بشود ولی به شهر دیگری نرود بلکه به بیابان برود. پس عرض بنده به معنای وجوب حبس در شهر ندارد
ثالثا به توجه به دلیل دوم این مطلب هم معلوم میشود که بر فرض که روایتی بر وجوب حبس نداشته باشیم ولی بنده که نگفتم حبس واجب است بنده گفتم به شهر دیگری نرود. لذا میتواند از شهر خارج بشود ولی برود جایی که امکان انتقال مریضی نباشد.
شما اشکال نکنید که این شخص قدرت بر چنین کاری ندارد و غیره. جواب این است مراد خروج به یک مکانی که هیچ دسترسی به شهر نداشته باشد نیست.

سلام اخوی مکرم، اولا) با توجه به مسری بودن بیماری وبا، لابأس به اطلاق مقام  دال بر جواز است، اگر خروج از شهری به دلیل بیماری مسری، حرام بود، شیوه تکلم عقلائی همین است که در همین موضع تذکر داده شود.( اصلا استعمال لابأس در صورت حرمت خروج از شهر به هر دلیل دیگری، عجیب و غیر عقلائی است. بیماری وبا یک بیماری مسری است که در صورت حرمت خروج از شهر، همینجا باید تذکر دهد نه اینکه بفرماید لابأس) ثانیا) حبس در شهر خودش و یا لزوم ذهاب به بیابان و... در حق مکلف ضرری است و تعارض ضررین سر میرسد. ثالثا) در ثانی گذشت.
پاسخ
#8
(28-بهمن-1399, 15:46)خیشه نوشته: سلام اخوی
اولا بنده اجتهاد در مقابل نص نکردم زیرا به نظر حقیر کلام امام اطلاق ندارد که در همه شرایط میتواند از بلد خارج شود. این که اطلاق نداشته باشد اجتهاد در مقابل نص است؟
ثانیا بحث در مورد رفتن به شهر دیگری است و بنده حبس در شهر خودش را نگفتم. شخص میتواند از شهر خارج بشود ولی به شهر دیگری نرود بلکه به بیابان برود. پس عرض بنده به معنای وجوب حبس در شهر ندارد
ثالثا به توجه به دلیل دوم این مطلب هم معلوم میشود که بر فرض که روایتی بر وجوب حبس نداشته باشیم ولی بنده که نگفتم حبس واجب است بنده گفتم به شهر دیگری نرود. لذا میتواند از شهر خارج بشود ولی برود جایی که امکان انتقال مریضی نباشد.
شما اشکال نکنید که این شخص قدرت بر چنین کاری ندارد و غیره. جواب این است مراد خروج به یک مکانی که هیچ دسترسی به شهر نداشته باشد نیست.
سلام اینو میگم که با هم بخندیم داداش عزیز، یه غلط املایی داری، با توجه نه " به توجه".  چو دانم و نویسم نوشتن خطا نیست زیرا برای مزاح بود.خخخخ
پاسخ
#9
(26-بهمن-1399, 09:25)مهدی خسروبیگی نوشته: اهل سنت روایاتی دارند که منع از خروج از بلدی دارند که بیماری ای مثل طاعون و وبا در آن اتفاق افتاده است. برداشت آنها از این روایات این است که فرار از طاعون جایز نیست.
مرحوم ملاصالح مازندرانی در این مجال کلامی از اهل سنت آورده است: «و من طرق العامة روايات متكثرة للمنع من الدخول فى أرض الوباء و الخروج منها روى مسلم منها خمسة عشر منها ما رواه عن اسامة بن زيد قال قال النبي صلى اللّه عليه و آله «الطاعون رجز ارسل على بنى- اسرائيل او على من كان قبلكم فاذا سمعتم به بارض فلا تقدموا عليه و اذا وقع بارض و أنتم بها فلا تخرجوا فرارا منه» و البواقى كلها بهذا المضمون و هم قد اختلفوا فأخذ أكثرهم بتلك الروايات فمنعوا الفرار منه و القدوم عليه حتى قال بعضهم الفرار منه كالفرار من الزحف‌»

درس فقه مسائل پزشکی جلسه 22و23تاریخ 13/1/99

در مورد اجبار عموم جامعه به تزریق واکسن هم شاید برخی ادعا کنند که می توان به امثال این روایات استدلال کرد. یعنی مدعی شوند که امن کردن جامعه با اجباری کردن واکسن زدن هم به نوعی فرار از بیماری با امن کردن جامعه با تزریق اجباری واکسن است
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ
#10
حضرت استاد در این مورد هم بحث کرده اند. برخی از این روایات که اصلا در مورد مرزبانان و یا سربازان حاضر در مناطق جنگ است که منع از فرار روشن است.
برخی دیگر هم اگر این چنین نباشند در حقیقت منع از خروج از شهری است که بیماری در آن شایع شده است که این خروج موجب شیوع بیشتر بیماری می شود.
جالب این جاست که نظریه حرمت فرار از بیماری در بین اهل سنت مشهور است و در بین شیعه آنچنان طرفداری ندارد. تمسک به نظریه اهل سنت بر اساس روایات (که اتفاقا برداشتشان از روایات توسط اهل بیت علیهم السلام تخطئه شده است) برای ممانعت از درمان یا ایمن سازی جامعه عجیب است.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  جواز ازدواج مرد با دختری که از نطفه خودش تکون یافته! رضا اسکندری 2 480 1-بهمن-1401, 11:08
آخرین ارسال: علاوی
  توجیه روایات دال بر عدم سرایت بیماری مهدی خسروبیگی 1 319 20-اسفند-1400, 13:44
آخرین ارسال: علاوی
  جواز لمس بدن بیمار نامحرم با دستکش مهدی خسروبیگی 3 1,995 26-خرداد-1399, 18:40
آخرین ارسال: خیشه
  معنای جواز امر در روایات مهدی خسروبیگی 0 971 25-ارديبهشت-1399, 16:19
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  جواز رجوع به پزشک نامحرم ارفق مهدی خسروبیگی 2 1,709 27-فروردين-1399, 11:47
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  جواز نگاه به داخل بدن نامحرم مهدی خسروبیگی 0 998 19-فروردين-1399, 21:50
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  جواز تجدید اقامه دعوی در دادگاه بعد از فصل خصومت مهدی خسروبیگی 6 2,798 9-بهمن-1398, 15:11
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  عدم جواز رجوع زن به پزشک مرد حتی در صورت اضطرار مهدی خسروبیگی 2 1,733 22-آذر-1398, 08:13
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  عدم جواز اخذ رزق از بیت المال توسط قاضی مهدی خسروبیگی 0 1,225 7-آذر-1398, 11:20
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی
  عدم جواز اخذ اجرت بر منصب امامت مهدی خسروبیگی 0 1,208 22-آبان-1398, 14:22
آخرین ارسال: مهدی خسروبیگی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان