1-اسفند-1399, 21:00
استاد فرمودند برای اصل مثبت دو استثنا ذکر شده که یکی در کلام مرحوم شیخ و دیگری در کلام مرحوم آخوند است.
1. خفای واسطه: گاهی عرف اثری که بالدقه برای لازم است را برای ملزوم ثابت دانسته و در نتیجه خود ملزوم را ذی اثر تلقی میکند و استصحاب را در ناحیه ملزوم جاری می کند.
2. شدت ملازمه: مرحوم آخوند در بحث اصل مثبت به این نکته اشاره نموده است که گاهی شدت و وضوح ملازمه بین دو شی باعث می شود عرف در مقام ظاهر نیز بین آن دو تفکیک نکند. بعنوان مثال بین ابوت (پدر بودن) زید برای عمرو با بنوت(فرزند بودن) عمرو برای زید ملازمه است و این ملازمه به حدی از شدت و وضوح است که اگر شارع مقدس حکم ظاهری به ابوت کند بنوت هم ثابت شده و آثارش مترتب می شود.
استاد معظم استصحاب عدم جعل را مصداق استثنای دوم دانستند چون بالدقه اثر برای مجعول است ولی به دلیل ملازمه شدیدی که بین عدم جعل و عدم مجعول وجود دارد عرفا تعبد به عدم جعل را ملازم با تعبد به عدم مجعول می داند.
بنده خیال می کنم این مثال برای خفای واسطه است یعنی عرف اثر مجعول را برای جعل ثابت دانسته و خود جعل را ذی اثر تلقی می کند.
1. خفای واسطه: گاهی عرف اثری که بالدقه برای لازم است را برای ملزوم ثابت دانسته و در نتیجه خود ملزوم را ذی اثر تلقی میکند و استصحاب را در ناحیه ملزوم جاری می کند.
2. شدت ملازمه: مرحوم آخوند در بحث اصل مثبت به این نکته اشاره نموده است که گاهی شدت و وضوح ملازمه بین دو شی باعث می شود عرف در مقام ظاهر نیز بین آن دو تفکیک نکند. بعنوان مثال بین ابوت (پدر بودن) زید برای عمرو با بنوت(فرزند بودن) عمرو برای زید ملازمه است و این ملازمه به حدی از شدت و وضوح است که اگر شارع مقدس حکم ظاهری به ابوت کند بنوت هم ثابت شده و آثارش مترتب می شود.
استاد معظم استصحاب عدم جعل را مصداق استثنای دوم دانستند چون بالدقه اثر برای مجعول است ولی به دلیل ملازمه شدیدی که بین عدم جعل و عدم مجعول وجود دارد عرفا تعبد به عدم جعل را ملازم با تعبد به عدم مجعول می داند.
بنده خیال می کنم این مثال برای خفای واسطه است یعنی عرف اثر مجعول را برای جعل ثابت دانسته و خود جعل را ذی اثر تلقی می کند.