ارسالها: 14
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: آبان 1401
اعتبار:
0
سپاس ها 1
سپاس شده 9 بار در 7 ارسال
این قاعده که عرف مرجع در تشخیص مصادیق نیست، و تشخیص مصداق کار عقل است، و عرف فقط مرجع در تشخیص مفاهیم میباشد، یک تبصره دارد.
اگر شک واقعا متمحض در مصداق باشد مثل اینکه بگویند: اذا تصورت شیئا موجودا فتصدق، و عرف عام، فرشته را شی موجود نداند، یا در گذشته جاذبه را شی موجود نمی دیدند، در این موارد تشخیص مصداق با عرف نیست و کار عقل است، زیرا بازگشت مسئله به کشف یک امر تکوینی میباشد و این بر عهده عقل است.
اما یک وقت تشخیص مصداق، بازگشتش به سعه و ضیق مفهوم است. مثل شک در مصداق دلیل الدم نجس. عرف در اینجا میگوید رنگ باقی مانده روی لباس بعد از شستشوی خون، دیگر خون نیست. اما به نظر فلسفی رنگ عرض خون است و اگر رنگ باقی است باید جوهری که محل آن میباشد نیز باقی باشد. در اینجا تشخیص مصداق بازگشتش به سعه و ضیق عرفی مفهوم خون است. عرف میگوید دم برای رنگ خون وضع نشده است.
در بحث استصحاب عدم ازلی هم همین مطلب می آید. گرچه عقل، یقین به حالت سابقه را ولو به نحو سالبه به انتفاء موضوع، مصداق یقین بداند ولی عرف آن را مصداق یقین سابق نمیداند. لذا در این بحث اگر اشکال تعدد قضیه متیقنه و مشکوکه را هم از نظر عقلی حل کنیم باز هم عرف لا تنقض الیقین بالشک را منصرف از یقین به نحو سالبه به انتفاء موضوع میداند و عرف در اینجا محل رجوع میباشد.
ارسالها: 1,035
موضوعها: 431
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
عرف می گویند رنگ خون خون نیست ولی ما با میکروسکوپ فهمیدیم این رنگ خون نیست پس طبق ملاک شما چه وجهی دارد فهم عرف را ملاک قرار دهیم.
عرف می گوید مفهوم خون بر رنگ خون صادق نیست ما هم قبول می کنیم ولی فرض اینست که با میکروسکوپ فهمیدیم این خود خون است.
ارسالها: 14
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: آبان 1401
اعتبار:
0
سپاس ها 1
سپاس شده 9 بار در 7 ارسال
خون عرفی نجس است. دلیل بیش از نجاست خون عرفی را ثابت نمیکند. و منصرف از این نوع خون ها میباشد
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: اسفند 1397
اعتبار:
1
سپاس ها 3
سپاس شده 3 بار در 3 ارسال
3-آذر-1401, 02:38
(آخرین تغییر در ارسال: 3-آذر-1401, 02:39 توسط سید محمد احمدی.)
این فرمایش شما که کرّ علی ما فرّ شد چون مجددا عرف را در تشخیص مصداق و نه سعه و ضیق مفهوم حاکم قرار دادید.
به نظر حقیر جواب از اشکال آقای عطارمنش این است که ذرات تشکیل دهندهی خون گاه آنقدر کم هستند که به آن فقط رنگ خون گفته میشود و تنها در صورتی خود اسم خون بر آن اطلاق میشود که ذرات مجتمعه از میزان تقریبی مشخصی بیشتر باشد. در این صورت مقادیر میکروسکوپی از خون عقلا هم مصداق برای عنوان دم نیستند.
مثل اینکه به یک مولکول آب، آب گفته نمیشود و همان عنوان «مولکول آب» اطلاق میگردد.
ارسالها: 274
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: دي 1393
اعتبار:
1
سپاس ها 137
سپاس شده 15 بار در 14 ارسال
(3-آذر-1401, 02:38)سید محمد احمدی نوشته: .... ذرات تشکیل دهندهی خون گاه آنقدر کم هستند که به آن فقط رنگ خون گفته میشود و تنها در صورتی خود اسم خون بر آن اطلاق میشود که ذرات مجتمعه از میزان تقریبی مشخصی بیشتر باشد....
مثل اینکه به یک مولکول آب، آب گفته نمیشود و همان عنوان «مولکول آب» اطلاق میگردد.
قرمز دیده شدن رنگ خون به دلیل وجود گلبولهای قرمز فراوان است. قسمت مایع خون پلاسما نام دارد. قسمت عمده پلاسما را آب تشکیل میدهد.
بنابراین احتمالاً وقتی رنگ خون باقی می ماند ، گویا پلاسما تبخیر شده یا شسته شده است ولی گلبول قرمز باقی مانده است، نه اینکه از یک واحد خونی تعداد زیادی رفته باشد و تعداد کمی باقی مانده باشد.
(22-بهمن-1400, 23:43)مسعود عطار منش نوشته: استاد شبیری در جلسه9 مورخ 24مهر1400 فرمودند:
آیت الله والد به نقل از آقای میلانی فرمودند ایشان در بحث واگذاری تشخیص مصادیق به عرف می گفتند عرف بی سواد است.
آیت الله والد می فرمودند اتفاقا چون عرف بی سواد است شارع باید طوری حرف بزند که عرف بی سواد بفهمد پس اگر طوری حرف بزند که برخی مصادیق را عرف نفهمد معنایش این است که نسبت به آن موضوع اراده ای نداشته است.
این مطلب اشاره به یک نکته عقلی است که در روایات هم به آن اشاره شده است:
ما کان الله لیخاطب خلقه بما لا یعقلون
http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2457&pid=8865
شاید کسی بگوید نظر عرف بتدریج تحت تأثیر میکروسکوپ و تبلیغات عقلا تغییر می کند بطور مثال اگر سی چهل سال قبل از عرف سوال می شد می گفتند ماهی اوزون برون عرفاً فلس ندارد، ولی سپس برخی اگر بگویند با میکروسکوپ دیده شده است که این ماهی فلس دارد. یعنی با تشخیص عقلی و میکرسکوپی اگر کسی مدعی شود که این ماهی فلس دارد سپس این ادعا منتشر شود و حتی سبب شود که فروختن خاویار آزاد و در مجالس ثروتمندان به عنوان نشانه تشخص قرار داده شود بعد از سی چهل سال، اگر از عرف سؤال شود این ماهی فلس دارد یا خیر؟ نظر عرف تغییر کرده است و عرف دقیقاً همان حرف سی چهل سال قبل را نزند و نظرش را با تغییراتی بگوید. که این تغییر تحت تأثیر سخنانی است که از عقلا شنیده است.
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق