21-دي-1401, 09:07
(آخرین تغییر در ارسال: 22-دي-1401, 10:17 توسط احسان جمشیدی.)
در برخی روایات در تفسیر فرمایش امام معصوم بعضاً مطلبی با «یعنی» گفته شده مثل: «أَبُو غَالِبٍ الزُّرَارِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي يَوْمِ الشَّكِّ مَنْ صَامَهُ قَضَاهُ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ يَعْنِي مَنْ صَامَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ بِغَيْرِ رُؤْيَةٍ قَضَاهُ وَ إِنْ كَانَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ السُّنَّةَ جَاءَتْ فِي صِيَامِهِ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ مَنْ خَالَفَهَا كَانَ عَلَيْهِ الْقَضَاءُ.»[1]. در چنین روایاتی دو سؤال مطرح میشود:
سؤال اول: آیا ممکن است این «یعنی» را خود حضرت فرموده باشند؟ یا چون «یعنی» به این معنی است که «مقصودش این است و این مطلب را قصد و اراده کردهاست»[2]، پس حتماً این را راوی گفته و اگر از امام بود باید میفرمودند: «اعنی: مقصودم این است»؟
سؤال دوم: این «یعنی» اگر از راوی یا فقیهِ جامع کتاب روایی باشد، آیا مطلقاً غیرحجت است؟ یا ممکن است در شرایطی برای ما حجیت داشته باشد؟
پاسخ به سؤال اول: «یعنی» فقط به این معنی نیست که: «مقصودش این است» و لازم باشد فاعلش انسانِ متکلم باشد و مفعولش مطلبی باشد که مقصود اوست. «یعنی» مشتقشده از «عنایت» است و در کتب لغت به این معنی هم استعمال شده که: «معنا چنین است» به نحوی که فاعلش مطلب است و مفعولش انسان است[3]، در روایات فراوانی هم در همین معنا به کار رفتهاست که با جستجوی «یعنی» در روایات بسیاری میتوانیم مصادیقش را ببینیم، و لذا کاربرد رایجی است که متکلمْ مقصودش را با «یعنی» توضیح دهد و لازم نیست همیشه مقصودش را با «اعنی» توضیح دهد.
پاسخ به سؤال دوم: مطلبی که پس از «یعنی» به عنوان تفسیر کلام حضرت نقل شده، سه احتمال دارد:
احتمال اول: از امام است. در این صورت، حجیتش واضح است.
احتمال دوم: از «راوی از امام» است. در این صورت، ممکن است راوی نقل به معنا کردهباشد یا این برداشت را با قرائنی در آن مجلس یا از کلمات دیگرِ حضرت فهمیده باشد و لذا از باب «حجیت شهادتِ محتمل الحس و الحدس» حجت است.
احتمال سوم: از فقیهِ جامع کتاب روایی مثل شیخ طوسی است. در این صورت، اگر ما خودمان فهمی مخالف با آن تفسیر نداریم، از این جهت که شیخ طوسی استحضار به روایات دارند، از باب رجوع به اهل خبره در مطلبی که خودمان حیران هستیم، برای ما حجت است.
مثال عُقلایی: بیماریِ جدیدی میآید که در کتابهای پزشکی نیست و لذا پزشک اعلم در تشخیص و درمانش عاجز است، در چنین مواردی آیا عُقلایی است که این پزشک به شاگرد خودش که فالاعلم است رجوع کند و طبق حدس او دارو تجویز کند؟[4]
رجوع به اهل خبره در چنین مواقعی، عُقلائاً حجت است. و سیرهی عُقلا در حجج، حجت عند الشارع است مادامی که ردع از آن نکند. پس اگر چنین مطلبی را به شارع نسبت بدهیم، حجت داریم. بنابراین در روایتی که در ابتدای بحث به عنوان مثال گفته شد، حمل مطلق (وجوب قضای صوم یومالشک اگر بعداً کشف بشود که ماه رمضان بوده) بر مقید (صورتی که به قصد صوم شهر رمضان روزه گرفته) برای ما حجت است حتی اگر «یعنی» را هشام یا شیخ طوسی فرمودهباشند.
بنابراین «یعنی» در روایات، چه از امام باشد، چه از «راوی از امام» باشد، و چه از فقیه جامع روایات باشد (اگر مخالف فهم و برداشت ما نیست)، در هر صورت برای ما حجت است.
[1]- تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 162
[2]- عَنَيْتُ بكلامي كذا أي أردتُه و قصدتُه. أساس البلاغة، ص: 438
[3]- عَنانِي الأمر يَعْنِينِي عِناية فأنا مَعْنِيٌ به. كتاب العين، ج2، ص: 253
[4]- این مثال عقلایی، از مقرر است برای تبیین مقصود استاد.
سؤال اول: آیا ممکن است این «یعنی» را خود حضرت فرموده باشند؟ یا چون «یعنی» به این معنی است که «مقصودش این است و این مطلب را قصد و اراده کردهاست»[2]، پس حتماً این را راوی گفته و اگر از امام بود باید میفرمودند: «اعنی: مقصودم این است»؟
سؤال دوم: این «یعنی» اگر از راوی یا فقیهِ جامع کتاب روایی باشد، آیا مطلقاً غیرحجت است؟ یا ممکن است در شرایطی برای ما حجیت داشته باشد؟
پاسخ به سؤال اول: «یعنی» فقط به این معنی نیست که: «مقصودش این است» و لازم باشد فاعلش انسانِ متکلم باشد و مفعولش مطلبی باشد که مقصود اوست. «یعنی» مشتقشده از «عنایت» است و در کتب لغت به این معنی هم استعمال شده که: «معنا چنین است» به نحوی که فاعلش مطلب است و مفعولش انسان است[3]، در روایات فراوانی هم در همین معنا به کار رفتهاست که با جستجوی «یعنی» در روایات بسیاری میتوانیم مصادیقش را ببینیم، و لذا کاربرد رایجی است که متکلمْ مقصودش را با «یعنی» توضیح دهد و لازم نیست همیشه مقصودش را با «اعنی» توضیح دهد.
پاسخ به سؤال دوم: مطلبی که پس از «یعنی» به عنوان تفسیر کلام حضرت نقل شده، سه احتمال دارد:
احتمال اول: از امام است. در این صورت، حجیتش واضح است.
احتمال دوم: از «راوی از امام» است. در این صورت، ممکن است راوی نقل به معنا کردهباشد یا این برداشت را با قرائنی در آن مجلس یا از کلمات دیگرِ حضرت فهمیده باشد و لذا از باب «حجیت شهادتِ محتمل الحس و الحدس» حجت است.
احتمال سوم: از فقیهِ جامع کتاب روایی مثل شیخ طوسی است. در این صورت، اگر ما خودمان فهمی مخالف با آن تفسیر نداریم، از این جهت که شیخ طوسی استحضار به روایات دارند، از باب رجوع به اهل خبره در مطلبی که خودمان حیران هستیم، برای ما حجت است.
مثال عُقلایی: بیماریِ جدیدی میآید که در کتابهای پزشکی نیست و لذا پزشک اعلم در تشخیص و درمانش عاجز است، در چنین مواردی آیا عُقلایی است که این پزشک به شاگرد خودش که فالاعلم است رجوع کند و طبق حدس او دارو تجویز کند؟[4]
رجوع به اهل خبره در چنین مواقعی، عُقلائاً حجت است. و سیرهی عُقلا در حجج، حجت عند الشارع است مادامی که ردع از آن نکند. پس اگر چنین مطلبی را به شارع نسبت بدهیم، حجت داریم. بنابراین در روایتی که در ابتدای بحث به عنوان مثال گفته شد، حمل مطلق (وجوب قضای صوم یومالشک اگر بعداً کشف بشود که ماه رمضان بوده) بر مقید (صورتی که به قصد صوم شهر رمضان روزه گرفته) برای ما حجت است حتی اگر «یعنی» را هشام یا شیخ طوسی فرمودهباشند.
بنابراین «یعنی» در روایات، چه از امام باشد، چه از «راوی از امام» باشد، و چه از فقیه جامع روایات باشد (اگر مخالف فهم و برداشت ما نیست)، در هر صورت برای ما حجت است.
[1]- تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 162
[2]- عَنَيْتُ بكلامي كذا أي أردتُه و قصدتُه. أساس البلاغة، ص: 438
[3]- عَنانِي الأمر يَعْنِينِي عِناية فأنا مَعْنِيٌ به. كتاب العين، ج2، ص: 253
[4]- این مثال عقلایی، از مقرر است برای تبیین مقصود استاد.