اصالة الاطلاق تنها در فرضی جاری می شود که یا مدلول تصوری خطاب ناقص نباشد و یا اگر نیاز به تقدیر دارد مناسبات عرفیه آن مقدر را مشخص کرده باشد، مانند «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ» که عرف، مقدر را استمتاع می داند.
اما اگر کلمه ای که در کلام حذف شده است سبب نقص در مدلول تصوری شود، یعنی کلام نیاز به تقدیر داشته باشد و مقدر معلوم نباشد، نمی توان به بیش از قدر متیقن از آن تمسک نمود. برای این مطلب سه مثال می زنیم:
1- «نَهَى عَنْ آنِيَةِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ.»
چون تنها فعل مکلف می تواند متعلق امر و نهی قرار بگیرد لذا فعلی در اینجا محذوف است که نمی دانیم مطلق استفاده از ظروف است یه تنها اکل و شرب که قدر متیقن از آن است و به نظر ما اطلاقی ندارد و می توان از این ظروف وضو گرفت.
2- «الْخُمُسَ بَعْدَ الْمَئُونَة»
مشخص نیست مئونه زندگی و به اصطلاح مئونه سنه مراد است یا تنها مئونه کسب و کار و با توجه به اینکه بین این دو جامع عرفی وجود ندارد لذا در مورد مئونه سنه اطلاق ندارد.
3- «رفع القلم عن الصبی»
گرچه محقق خویی قائل به اطلاق شده و معتقدند که مطلق قلم الزام یا قلم وضع که مستتبع الزام است از صبی برداشته شده است و لذا هدایایی که در زمان صباوت به صبی داده شده و پدرش قبول کرده، لازم نیست تخمیس شود، اما به نظر ما وفاقاً للمشهور مشخص نیست که محذوف تنها قلم کتابت سیئات است یا قلم تکلیف و تشریع. و لذا نمی توان برای عدم تعلق خمس در اموال صبی به آن تمسک نمود.
درس اصول استاد شهیدی، ۱۴۰۱/۱۱/۹
اما اگر کلمه ای که در کلام حذف شده است سبب نقص در مدلول تصوری شود، یعنی کلام نیاز به تقدیر داشته باشد و مقدر معلوم نباشد، نمی توان به بیش از قدر متیقن از آن تمسک نمود. برای این مطلب سه مثال می زنیم:
1- «نَهَى عَنْ آنِيَةِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ.»
چون تنها فعل مکلف می تواند متعلق امر و نهی قرار بگیرد لذا فعلی در اینجا محذوف است که نمی دانیم مطلق استفاده از ظروف است یه تنها اکل و شرب که قدر متیقن از آن است و به نظر ما اطلاقی ندارد و می توان از این ظروف وضو گرفت.
2- «الْخُمُسَ بَعْدَ الْمَئُونَة»
مشخص نیست مئونه زندگی و به اصطلاح مئونه سنه مراد است یا تنها مئونه کسب و کار و با توجه به اینکه بین این دو جامع عرفی وجود ندارد لذا در مورد مئونه سنه اطلاق ندارد.
3- «رفع القلم عن الصبی»
گرچه محقق خویی قائل به اطلاق شده و معتقدند که مطلق قلم الزام یا قلم وضع که مستتبع الزام است از صبی برداشته شده است و لذا هدایایی که در زمان صباوت به صبی داده شده و پدرش قبول کرده، لازم نیست تخمیس شود، اما به نظر ما وفاقاً للمشهور مشخص نیست که محذوف تنها قلم کتابت سیئات است یا قلم تکلیف و تشریع. و لذا نمی توان برای عدم تعلق خمس در اموال صبی به آن تمسک نمود.
درس اصول استاد شهیدی، ۱۴۰۱/۱۱/۹