28-شهريور-1402, 07:27
نتيجه و جمع بندی بحث با میرزای قمی رضوانالله تعالی علیه
ما فی الجمله وجود خلل و تخیل ظهور را به خاطر اسبابی که بیان شد پذیرفتیم، اما این موجب قول به انسداد نمی شود چون این موارد نادر هستند و ما عمده فقه را با روایاتی که اطمینانا خلل ندارند اثبات می کنیم.
در خیلی از موارد مفاد روایات مشهور است و سابقین همه نسلا بعد نسل عمل کرده اند و انسان مطمئن می شود که حکم شریعت همین است.
اما در رابطه با همان موارد نادر که تخیل ظهور وجود دارد، مثلاً یک روایت فقط داریم که شبهه نقل به معنا دارد و ظهور محرز نیست، در این موارد ما از فهم قدمای اصحاب استفاده می کنیم و فهم آنها را معیار قرار می دهیم و می گوییم اعراض آنها کاشف از خیالی بودن ظهور است و اگر موافق بود قائل به ظهور می شویم.
این که در فقه معمولاً فقهاء به فهم اصحاب صدر اول اعتناء می کنند به نظر می رسد امر درستی است. چون آنها متصل به اصحاب ائمه اطهار علیهم السلام بودهاند و بهتر می فهمیدند. البته باید بین آنها شهرت باشد نه موارد اختلافی.
ما دو نحو مشی فقهی داریم، یکی مشی استدلالی قحّ است که اردبیلی و اصحاب ایشان و فی زماننا سید خویی رضوانالله تعالی علیه این روش را برگزیده بودند. یک مشی فقهی هم مشی فقه مشهوری است. ما فقه مشهوری و جواهری را انتخاب کرده ایم.
ما برای برطرف کردن خلل به شهرت قدماء پناه برده ایم، به ضم اینکه هرچه به منبع نزدیکتر باشند لسان ائمه اطهار علیهم السلام را بهتر میفهمند.
و اگر به رجوع به شهرت قدمائی اشکال شود که آنها هم از پیش خدای متعال نیامده اند و نادرستی انظار آنها و ناصوابی فهم آنها برای ما ثابت شده است _گرچه این مورد قبول ما نیست _ در نهايت در جواب میرزای قمی رضوانالله تعالی علیه می گوییم درست است که روایات فی الجمله خلل دارند ولی مع ذلک ائمه اطهار علیهم السلام ما را به همین روایات ارجاع دادهاند و مثل روایات مثل قرآن کریم است بنابر قول به تحریف قرآن کریم. ارجاع به روایات بمالها من الظهور این روایات را برای ما حجت می کند و نحن معذورون در عمل به آنها. و شاید بالاتر بگوییم که نیازی به امر به رجوع هم نداریم و سیره عقلاء بر رجوع به روایات است با اینکه علم به خلل فی الجمله داریم. در تمام ادیان و مرام ها سیره همین است.
ما فی الجمله وجود خلل و تخیل ظهور را به خاطر اسبابی که بیان شد پذیرفتیم، اما این موجب قول به انسداد نمی شود چون این موارد نادر هستند و ما عمده فقه را با روایاتی که اطمینانا خلل ندارند اثبات می کنیم.
در خیلی از موارد مفاد روایات مشهور است و سابقین همه نسلا بعد نسل عمل کرده اند و انسان مطمئن می شود که حکم شریعت همین است.
اما در رابطه با همان موارد نادر که تخیل ظهور وجود دارد، مثلاً یک روایت فقط داریم که شبهه نقل به معنا دارد و ظهور محرز نیست، در این موارد ما از فهم قدمای اصحاب استفاده می کنیم و فهم آنها را معیار قرار می دهیم و می گوییم اعراض آنها کاشف از خیالی بودن ظهور است و اگر موافق بود قائل به ظهور می شویم.
این که در فقه معمولاً فقهاء به فهم اصحاب صدر اول اعتناء می کنند به نظر می رسد امر درستی است. چون آنها متصل به اصحاب ائمه اطهار علیهم السلام بودهاند و بهتر می فهمیدند. البته باید بین آنها شهرت باشد نه موارد اختلافی.
ما دو نحو مشی فقهی داریم، یکی مشی استدلالی قحّ است که اردبیلی و اصحاب ایشان و فی زماننا سید خویی رضوانالله تعالی علیه این روش را برگزیده بودند. یک مشی فقهی هم مشی فقه مشهوری است. ما فقه مشهوری و جواهری را انتخاب کرده ایم.
ما برای برطرف کردن خلل به شهرت قدماء پناه برده ایم، به ضم اینکه هرچه به منبع نزدیکتر باشند لسان ائمه اطهار علیهم السلام را بهتر میفهمند.
و اگر به رجوع به شهرت قدمائی اشکال شود که آنها هم از پیش خدای متعال نیامده اند و نادرستی انظار آنها و ناصوابی فهم آنها برای ما ثابت شده است _گرچه این مورد قبول ما نیست _ در نهايت در جواب میرزای قمی رضوانالله تعالی علیه می گوییم درست است که روایات فی الجمله خلل دارند ولی مع ذلک ائمه اطهار علیهم السلام ما را به همین روایات ارجاع دادهاند و مثل روایات مثل قرآن کریم است بنابر قول به تحریف قرآن کریم. ارجاع به روایات بمالها من الظهور این روایات را برای ما حجت می کند و نحن معذورون در عمل به آنها. و شاید بالاتر بگوییم که نیازی به امر به رجوع هم نداریم و سیره عقلاء بر رجوع به روایات است با اینکه علم به خلل فی الجمله داریم. در تمام ادیان و مرام ها سیره همین است.