6-مهر-1402, 15:56
معمولاً وضع، به معنای «تخصیص اللفظ بالمعنی» دانسته شده است؛ اما محقق خراسانی در صدد اشکال به تعریف دارج در کلمات قوم است. ایشان میخواهد بفرماید شما از یک سو وضع را به معنای تخصیص لفظ برای معنا میدانید اما از سوی دیگر آن را به دو قسم تعیینی و تعیّنی تقسیم میکنید و حال آن که این دو رویکرد با هم سازگاری ندارد چون در وضع تعیّنی تخصیص در کار نیست بلکه لفظ به صورت خودکار و ناخودآگاه به معنا اختصاص مییابد در نتیجه ما باید در تعریف وضع مفهوم اختصاص را درج کنیم نه مفهوم تخصیص.
البته ایشان در عبارت کفایه در مقام بیان جزئیات تعریف وضع نیستند بلکه صرفاً بر این نکته تکیه دارند که حقیقت وضع، از مقولۀ تخصیص نیست بلکه از مقولة اختصاص است. در تقریرات درس آخوند که اخیراً تحت عنوان «البحوث الاصولیه» به چاپ رسیده، تعریف را دقیقتر بیان کرده است و به این اشکال پرداخته شده است که چه ویژگی و خصوصیتی مقوّم حقیقت وضع است.
[1] البحوث الاصولیه ج1 ص131
البته ایشان در عبارت کفایه در مقام بیان جزئیات تعریف وضع نیستند بلکه صرفاً بر این نکته تکیه دارند که حقیقت وضع، از مقولۀ تخصیص نیست بلکه از مقولة اختصاص است. در تقریرات درس آخوند که اخیراً تحت عنوان «البحوث الاصولیه» به چاپ رسیده، تعریف را دقیقتر بیان کرده است و به این اشکال پرداخته شده است که چه ویژگی و خصوصیتی مقوّم حقیقت وضع است.
الأمر الثانی فی الوضع و هو بحسب حقیقته و واقع مفهومه مع الإغماض عمّا یتسبّب به الیه (ایشان میفرماید حقیقت وضع با صرف نظر از عاملی که منشأ ایجاد آن شده عبارت است از) عبارة عن عقلة خاصة و ارتباط خاص بین اللفظ و المعنی یصیر لسببه قالباً له (یعنی به سبب وضع، لفظ قالب برای معنا میشود) بل فانیاً فیه فناء العنوان فی المعنون فیکون من مراتب وجود المعنی (یعنی فیکون اللفظ من مراتب وجود المعنی) و لذا تری سرایة ما للمعنی من المزایا نحو اللفظ لکون اللفظ مع ثبوت هذه العلقة و الإضافة بینه و بین المعنی طوراً من اطوار وجوده و نحواً من تحقّقه فی الخارج فی عرض سائر أنحاء تحققاته من الخارج و الذهن و الکتب و الایماء و الإشارة.[1]
درس خارج اصول جلسۀ 1 مورخ 3مهر1402[1] البحوث الاصولیه ج1 ص131