20-مهر-1402, 17:42
مرحوم آقای صدر میفرماید ما با چهار صیغه میتوانیم مسلک تعهد را بیان کنیم و متعلق تعهّد را روشن کنیم؛ تعهّد به یک جملۀ شرطیه تعلق میگیرد یعنی متعلق تعهد یک شرط دارد و یک جزاء:
[1] مباحث الاصول ج1 ق1 ص84
[2] بحوث في علم الأصول، ج1، ص: 79
[3] وقاية الأذهان، ص: 114
[4] عبارت استاد در این جمله نامفهوم بود لذا انتسابش به استاد قطعی نیست.
1- متکلم تعهّد میدهد به اینکه اگر قصد تفهیم معنا داشتم لفظ را اتیان میکنم؛ پس متکلم متعهّد میشود که هر وقت قصد تفهیم معنا را داشت، لفظ را بکار گیرد.
2- شکل دوم عکس شکل اول است؛ به این صورت که اگر لفظ را آوردم، قصد تفهیم معنا دارم.
3- شکل سوم جنبۀ سلبی قضیه است به این صورت که اگر قصد تفهیم معنا ندارم، لفظ را تلفظ نمیکنم.
4- شکل چهارم را در ادامه مطرح میکنیم.
مرحوم آقای صدر به این صیغه های چهارگانه اشکال نموده و میفرمایند:
در صیقۀ اول، مقصود ما که همان دلالت لفظ بر معنا است حاصل نمیشود چون متکلم میگوید اگر قصد تفهیم معنا داشتم، لفظ را اتیان میکنم نه این که هر وقت لفظ را اتیان کردم، معنا را قصد کردم؛ آنچه مطلوب است این است که هر وقت لفظ اتیان شد، معنا فهمیده شود و این عکس جملۀ شرطیه ای است که در شکل اول متعلق تعهّد است. جملۀ شرطیۀ مذکور عکس خودش را اثبات نمیکند.
تقریبی که مرحوم شهید صدر برای صیغۀ دوم بیان کردند تقریب بسیار بدی است و خودشان در ادامه به آن اشکال کرده اند. ایشان تقریب صیغۀ دوم را به این شکل بیان میکنند: عکس الأول و ذلک بأن یکون الشرط هو الاتیان باللفظ و الجزاء هو قصد تفهیم المعنی فهو متعهّد بأنه متی ما أتی باللفظ قصد تفهیم المعنی و حتی لو صدر عنه اللفظ غفلة فسوف یحدث فی نفسه قصد تفهیم المعنی وفاءاً بتعهده.[1] ایشان میگوید هر وقت لفظ را آورد بعد از آن معنا را اراده خواهد کرد یعنی حتی اگر این لفظ اتفاقاً از دهانش پرید برای این که به تعهّدش وفاء کند معنایش را اراده میکند. ایشان چنین تقریب ضعیفی را مطرح نموده و سپس به آن اشکال نموده است که این مطلب بر خلاف طبع اولیه است چون اول قصد تفهیم معنا محقق میشود و سپس لفظ اتیان میشود لذا صیغۀ دوم با طبع عقلائی هماهنگ نیست.
عمدۀ مطلب، اشکالی است که ایشان به صیغۀ سوم بیان میکند.
اشکال صیغۀ سوم این است که مستلزم نبود مجاز در مکالمات است و ابن خلاف وجدان است. در تقریر آقای هاشمی عمدتاً به همین اشکال نبود مجاز، تکیه شده است[2]. ایشان میفرماید طبق صیغۀ سوم متکلم متعهد است هر وقت لفظی را آورد حتماً قصد تفهیم معنایش حقیقی اش را داشته باشد و لازمۀ این مطلب تعهّد متکلم به آن است که تنها در صورت قصد تفهیم معنای حقیقی، لفظ را اتیان کند و حال آن که بالوجدان گاهی در کلام از مجاز استفاده میشود ومتکلم نیز لفظ را در معنای مجازی استعمال کرده است و خود متکلم نیز میداند گاهی میتواند معنای مجازی را اراده کند.
تقریب سوم نیز عبارت از این است که متکلم متعهد شود اگر قاصد تفهیم معنا نباشد، لفظ را نیاورد؛ لازمۀ این صیغۀ آن است که اگر لفظ را بیاورد معنای حقیقی را قصد کرده است که لازمه اش آن است که معنای مجازی وجود نداشته باشد که در این صورت اشکال سابق دوباره قابل طرح خواهد بود.درس خارج اصول جلسه 2 مورخ 4مهر1402
[1] مباحث الاصول ج1 ق1 ص84
[2] بحوث في علم الأصول، ج1، ص: 79
[3] وقاية الأذهان، ص: 114
[4] عبارت استاد در این جمله نامفهوم بود لذا انتسابش به استاد قطعی نیست.