15-آبان-1402, 18:04
باسمه تعالی
انشائات طولی را در سراسر فقه داریم. درک و تحلیل و توضیحش باید یکی از «مبادی تصوریِ حکم» در علم اصول بشود. منظور از انشائات طولی این است که حکیمی که دارد امری را اعتبار میکند تا به اغراض خودش برسد، برای مأموربه، سلسله مراتب در نظر میگیرد، نه این که آن مأموربهها در عرض هم باشد تا قابل جمع نباشد.
این بحث انشاءات طولی، بسیار پرفایده است؛ اگر مبادی این نظریه صاف بشود، میبینید در سرتاسر فقه، با انشاءات طولی سر و کار دارید. اگر انشاءات طولی را با لطافتش خوب تصور کنید، در این ادلهی طولی اصلاً به تعارض مانعةالجمع نمیرسید.
این نکاتی که ما عرض میکنیم، بیضابطه و خارج از مدرسهی فقه نیست؛ وقتی ما از ادلهی شرعیه، یک نظمی در تقنین را کشف میکنیم، این نظمِ استظهارشده به شرطی حجت است که اگر آن را به عرف عُقلا عرضه کنیم، استظهار ما را تأیید کنند.
مثال اول از انشاءات طولی: پایهای از تقنین، تقنین ۵۱رکعت نماز است، و شارع بدون این که از این پایه دست بکشد، در طول این تقنین، توضیحات عزیمتی و فضیلتی هم دادهاست. این توضیحاتِ تعداد رکعات و جواز ترک در نوافل، در طول انشاء قبلی است، نه این که از تقنین قبلی دست برداشتهاست.
مثال دوم: «اقض ما فات» دربارهی صلوات یومیه، کشف میکند از این که: «آن امری که در شبانهروز به تو کردم، ظرفیتی دارد که تا زنده هستی، منفعتش و ظرفیت نفعرساندنش باقی است.». بنابراین امر به قضا، کشف میکند از این که مولی مصلحتی در ماهیت صلات میدانسته که نفع افضلش در وقت خاص است، و اگر در آن وقت ادا نشد، اینطور نیست که اصل آن مصلحت و ملاک واقعیاش از بین برود.
مثال سوم: اگر کسی ماه مبارک مریض شد و روزه نگرفت، و بیماریاش تا سال بعد ادامه یافت، روزههای قضاشدهاش، دیگر قضا ندارد. این مسأله، یک پایهی طولیِ انشاء بدوی به ذهن انسان میآورد؛ که: «ظرفی که خدای متعال برای مؤمن قرار داده برای اصل انشاء وجوب صوم، «سال» است، و لذا اگر کل سال گذشت، قضا ندارد.»، این را به عنوان یک احتمال عرض میکنم.
مثال چهارم: شارع مقدس روزههای ماه مبارک را آیا به صورت واجب اقل و اکثر استقلالی واجب کرده؟ یا به صورت یک واجب، ابتدا کل یک ماه را واجب کرده، سپس در طول آن انشاء، بعد تحلیلش کردهاست؟ الآن ارتکاز ما این است که: «روزههای هر روز، نسبت به روزهای دیگر، اقل و اکثر استقلالی است؛ اگر روز دهم را نگرفتی، خللی به روزههای روزهای دیگر وارد نمیکند.». اما مرحوم آقای حکیم فرمودهاند: «این که مکلف میتواند هر روز را مستقلاً نیت کند، ظاهر اصحاب است[1]، ولی شهید ثانی اشکال کرده به این که عبادت واحده را باید یکجا نیت کنید.»[2]؛ مثلاً نمیتوانید برای نماز ظهر یک نیت کلی نکنید ولی برای هر رکعتش یک نیت مستقل کنید. البته مرحوم حکیم این را نمیپذیرند و در آن اشکال میکنند، ولی من میخواهم بپرسم: چی در ذهن شهید بوده که فرموده: «روزه، یک عبادات واحده است.»؟ چون در ذهن شریفشان این نکته بوده که شارع مقدس، کل ماه را یکجا واجب کردهاست و لذا روزهی سی روز، یک عبادت واحده است. مرحوم شهید ثانی، منافات میدیده بین «عبادت واحده» و «واجب استقلالی بودن اجزاء». ولی ما با توجه به همین نکتهی «انشاءات طولی» میگوییم: آن وحدت در تشریع، با این کثرت در واجب استقلالی بودنِ روزهی هر روز، منافاتی ندارد. اگر به این طولیت التفات نداشته باشید، نمیتوانید این دو را با هم جمع کنید و یک منافاتی احساس میکنید.
مثال پنجم: بر اساس آیهی «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ»[3] اگر کسی بتواند کل ماه را روزهی وصال بگیرد، طبق مبنای «انشاءات طولی» خلاف اقتضاء پایهی اصلیه نیست[4]. البته نمیخواهم بگویم: «ما از این آیه اینطور استظهار میکنیم.»، میخواهم طولیت را توضیح بدهم؛ که اگر کسی متمکن از روزهی وصال باشد، اقتضاءش طبق این آیه برای او موجود است.
برگرفته از درس خارج فقه استاد مفیدی جلسه هشتم و نهم (یکشنبه و دوشنبه ۲۳و۲۴مهر۱۴۰۲)
[1]- كما هو ظاهر الأصحاب. و عن المنتهى: الإجماع عليه. مستمسك العروة الوثقى؛ ج8، ص: 220
[2]- لكن عن الشهيد الثاني أنه استشكل فيه، بناء على عدم جواز تفريق النية على أجزاء العبادة الواحدة. مستمسك العروة الوثقى؛ ج8، ص: 220
[3]- بقره:۱۸۵
[4]- خود پیغمبر هم خیلی روزها روزهی وصال میگرفتند، نقل شده برخی تا چهل روز چیزی نمیخوردهاند، مرحوم مسجدشاهی میگفت: کسی را میشناسد که تا هفتاد روز چیزی نمیخورد. علت این که به ما میگویند روزهی وصال نگیریم، این است که ما نمیتوانیم.
انشائات طولی را در سراسر فقه داریم. درک و تحلیل و توضیحش باید یکی از «مبادی تصوریِ حکم» در علم اصول بشود. منظور از انشائات طولی این است که حکیمی که دارد امری را اعتبار میکند تا به اغراض خودش برسد، برای مأموربه، سلسله مراتب در نظر میگیرد، نه این که آن مأموربهها در عرض هم باشد تا قابل جمع نباشد.
این بحث انشاءات طولی، بسیار پرفایده است؛ اگر مبادی این نظریه صاف بشود، میبینید در سرتاسر فقه، با انشاءات طولی سر و کار دارید. اگر انشاءات طولی را با لطافتش خوب تصور کنید، در این ادلهی طولی اصلاً به تعارض مانعةالجمع نمیرسید.
این نکاتی که ما عرض میکنیم، بیضابطه و خارج از مدرسهی فقه نیست؛ وقتی ما از ادلهی شرعیه، یک نظمی در تقنین را کشف میکنیم، این نظمِ استظهارشده به شرطی حجت است که اگر آن را به عرف عُقلا عرضه کنیم، استظهار ما را تأیید کنند.
مثال اول از انشاءات طولی: پایهای از تقنین، تقنین ۵۱رکعت نماز است، و شارع بدون این که از این پایه دست بکشد، در طول این تقنین، توضیحات عزیمتی و فضیلتی هم دادهاست. این توضیحاتِ تعداد رکعات و جواز ترک در نوافل، در طول انشاء قبلی است، نه این که از تقنین قبلی دست برداشتهاست.
مثال دوم: «اقض ما فات» دربارهی صلوات یومیه، کشف میکند از این که: «آن امری که در شبانهروز به تو کردم، ظرفیتی دارد که تا زنده هستی، منفعتش و ظرفیت نفعرساندنش باقی است.». بنابراین امر به قضا، کشف میکند از این که مولی مصلحتی در ماهیت صلات میدانسته که نفع افضلش در وقت خاص است، و اگر در آن وقت ادا نشد، اینطور نیست که اصل آن مصلحت و ملاک واقعیاش از بین برود.
مثال سوم: اگر کسی ماه مبارک مریض شد و روزه نگرفت، و بیماریاش تا سال بعد ادامه یافت، روزههای قضاشدهاش، دیگر قضا ندارد. این مسأله، یک پایهی طولیِ انشاء بدوی به ذهن انسان میآورد؛ که: «ظرفی که خدای متعال برای مؤمن قرار داده برای اصل انشاء وجوب صوم، «سال» است، و لذا اگر کل سال گذشت، قضا ندارد.»، این را به عنوان یک احتمال عرض میکنم.
مثال چهارم: شارع مقدس روزههای ماه مبارک را آیا به صورت واجب اقل و اکثر استقلالی واجب کرده؟ یا به صورت یک واجب، ابتدا کل یک ماه را واجب کرده، سپس در طول آن انشاء، بعد تحلیلش کردهاست؟ الآن ارتکاز ما این است که: «روزههای هر روز، نسبت به روزهای دیگر، اقل و اکثر استقلالی است؛ اگر روز دهم را نگرفتی، خللی به روزههای روزهای دیگر وارد نمیکند.». اما مرحوم آقای حکیم فرمودهاند: «این که مکلف میتواند هر روز را مستقلاً نیت کند، ظاهر اصحاب است[1]، ولی شهید ثانی اشکال کرده به این که عبادت واحده را باید یکجا نیت کنید.»[2]؛ مثلاً نمیتوانید برای نماز ظهر یک نیت کلی نکنید ولی برای هر رکعتش یک نیت مستقل کنید. البته مرحوم حکیم این را نمیپذیرند و در آن اشکال میکنند، ولی من میخواهم بپرسم: چی در ذهن شهید بوده که فرموده: «روزه، یک عبادات واحده است.»؟ چون در ذهن شریفشان این نکته بوده که شارع مقدس، کل ماه را یکجا واجب کردهاست و لذا روزهی سی روز، یک عبادت واحده است. مرحوم شهید ثانی، منافات میدیده بین «عبادت واحده» و «واجب استقلالی بودن اجزاء». ولی ما با توجه به همین نکتهی «انشاءات طولی» میگوییم: آن وحدت در تشریع، با این کثرت در واجب استقلالی بودنِ روزهی هر روز، منافاتی ندارد. اگر به این طولیت التفات نداشته باشید، نمیتوانید این دو را با هم جمع کنید و یک منافاتی احساس میکنید.
مثال پنجم: بر اساس آیهی «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ»[3] اگر کسی بتواند کل ماه را روزهی وصال بگیرد، طبق مبنای «انشاءات طولی» خلاف اقتضاء پایهی اصلیه نیست[4]. البته نمیخواهم بگویم: «ما از این آیه اینطور استظهار میکنیم.»، میخواهم طولیت را توضیح بدهم؛ که اگر کسی متمکن از روزهی وصال باشد، اقتضاءش طبق این آیه برای او موجود است.
برگرفته از درس خارج فقه استاد مفیدی جلسه هشتم و نهم (یکشنبه و دوشنبه ۲۳و۲۴مهر۱۴۰۲)
[1]- كما هو ظاهر الأصحاب. و عن المنتهى: الإجماع عليه. مستمسك العروة الوثقى؛ ج8، ص: 220
[2]- لكن عن الشهيد الثاني أنه استشكل فيه، بناء على عدم جواز تفريق النية على أجزاء العبادة الواحدة. مستمسك العروة الوثقى؛ ج8، ص: 220
[3]- بقره:۱۸۵
[4]- خود پیغمبر هم خیلی روزها روزهی وصال میگرفتند، نقل شده برخی تا چهل روز چیزی نمیخوردهاند، مرحوم مسجدشاهی میگفت: کسی را میشناسد که تا هفتاد روز چیزی نمیخورد. علت این که به ما میگویند روزهی وصال نگیریم، این است که ما نمیتوانیم.