17-دي-1402, 17:51
ما می گوییم: وصف فی الجملة، ادله مطلق را قید می زند اما نه به نحوی که آقای خوئی می گوید بلکه به نحو دیگر (بعضی این گونه گفته اند که روش تقیید آقای خوئی اشتباه بوده است و باید عوض شود). برای تقیید، باید مقیِّد اظهر باشد در حالیکه اینجا اظهریتی نیست. ما با مفهوم فی الجمله، ظهور اطلاق را خراب می کنیم نه این که أظهری را بیاوریم. وصف بالجملة چون قید منحصره حکم است، أظهر از مطلق می شود و مراد جدی را ضیق می کند اما در وصف فی الجملة، اظهری پیدا نمی کنید و فقط می فهمید که همه افراد مطلق مراد جدی نیستند و ظهور را خراب می کند.
در مفهوم و صف فی الجملة شما فقط می دانید که احترازی صورت گرفته است اما از چه چیزی بوده، نمی دانید. در أعتق رقبه مؤمنة مفهوم وصف فی الجملة نشان می دهد که حکم برای هر رقبه ای نیست اما این که آیا مؤمنه تهرانی ها ملاک است یا خیر، چیزی معلوم نمی شود. شما در رقبه می توانید حالت های مختلفی را فرض کنید و آن چه أعتق رقبة مؤمنة به شما می گوید، نشان می دهد که همه رقبه ها مراد نیست اما این که مختص به مؤمنه است یا مستضعفه را هم شامل می شود، معلوم نیست. تنها چیزی که می توانید بگویید این است که حکم وجوب عتق برای همه رقبه ها نیست اما این که منحصره در رقبه مؤمنه است را نمی توانید ادعا کنید. بله، اگر مؤمنه قید منحصره حکم بود، می توانستید بگویید که وجوب در غیر مؤمنه منتفی است که این مفاد مفهوم بالجملة است.( درس خارج اصول، حلسه 56، 16 دی1402 )
در مفهوم و صف فی الجملة شما فقط می دانید که احترازی صورت گرفته است اما از چه چیزی بوده، نمی دانید. در أعتق رقبه مؤمنة مفهوم وصف فی الجملة نشان می دهد که حکم برای هر رقبه ای نیست اما این که آیا مؤمنه تهرانی ها ملاک است یا خیر، چیزی معلوم نمی شود. شما در رقبه می توانید حالت های مختلفی را فرض کنید و آن چه أعتق رقبة مؤمنة به شما می گوید، نشان می دهد که همه رقبه ها مراد نیست اما این که مختص به مؤمنه است یا مستضعفه را هم شامل می شود، معلوم نیست. تنها چیزی که می توانید بگویید این است که حکم وجوب عتق برای همه رقبه ها نیست اما این که منحصره در رقبه مؤمنه است را نمی توانید ادعا کنید. بله، اگر مؤمنه قید منحصره حکم بود، می توانستید بگویید که وجوب در غیر مؤمنه منتفی است که این مفاد مفهوم بالجملة است.( درس خارج اصول، حلسه 56، 16 دی1402 )