8-اسفند-1402, 15:09
(آخرین تغییر در ارسال: 8-اسفند-1402, 15:20 توسط مهدی خسروبیگی.)
مفهوم حکم امتنانى
یکى از اصطلاحاتى که در عصر اخیر در میان فقها رواج پیدا کرده، واژه مرکّب «حکم امتنانى» است که گاهى نیز وصف «امتنانى» به صورت مشخص به برخى از احکام شرعى، اسناد داده میشود; مثل اینکه حکم به نفى ضرر، امتنانى خوانده شده است.
اصطلاح مذکور و اِسناد امتنانى بودن به برخى از احکام، بیشتر از نظریه شیخ انصارى مبنى بر تأثیر امتنانى بودن دلیل در محدودسازى حکم، متأثر بوده و در میان فقهاى متأخر از عصر شیخ انصارى شیوع پیدا کرده است. اما به کارگیرى اصطلاح امتنان درباره برخى از سخنان الهى در قرآن، در میان فقها و مفسران شیعه و سنّى، پیشینه اى دیرینه دارد.
اکنون سؤال این است که چرا گاهى در متون فقهى، صرفاً برخى از احکام الهى، امتنانى خوانده میشوند در حالى که همه احکام الهى نوعى لطف و نعمت به منظور هدایت و رسیدن به مصالح واقعى براى احکام هستند; و بر همین اساس، خداوند فرموده است: «بَلْ اللَّهُ یَمُنّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلإِیمَانِ»
پاسخ این است که از نظر فقیهان، نوع خاصى از امتنان و یا مزید امتنان در این احکام مورد توجه الهى بوده که در سایر احکام وجود نداشته است; و آن این که حکم شرعى در جایى که میتوانست بنا بر تحصیل واقع و رسیدن به مصالح واقعى با سختگیرى جعل شود، ولى به دلیل مصالح دیگر، مثل مصلحت تسهیل بر مردم، و صرفاً بر اساس رحمت و رأفت الهى، دست از الزام بر تحصیل واقع کشیده شده و حکمى که انجام آن ساده تر و راحتتر است، به جاى آن جعل شده است. به گونه اى که جعل آن حکم، براى حال مکلف بهتر است. از این رو ضابطه اصلى براى شناخت «احکام امتنانى»، این است که احکام امتنانى در جایى جعل شده اند که فعلاً یا اقتضأً تکلیف سخت و قابل جعل وجود داشته، ولى خداوند با جعل حکم آسانتر به جاى آن، نسبت به بندگان امتنان نموده است و بدینسان امتنان الهى، مانع جعل تکلیف و یا موجب رفع آن شده است.
بدیهى است که امتنان در احکام فقط در نفى تکلیف، خلاصه نمیشود، بلکه گاهى با رفع حکم الزامى است مثل برائت که امتنانى بودن آن بعد از شیخ انصارى معروف شده است; و گاهى با وضع حکم آسان است مثل حکم به طهارت اشیاء و یا حکم به مطهر بودن آب که امتنانى بودن آن در سخن فقهاى سلف نیز آمده است.
برخى فقیهان مثل محقق عراقى و شهید صدر در بحث احکام امتنانى، به معناى مذکور تصریح کرده اند. ظاهراً مراد فقیهان دیگر نیز همین است; زیرا آنان علاوه بر اینکه حکم امتنانى را حکمى ارفاقى و تسهیلى و داراى توسعه بر مکلف دانستهاند، حصول تضییق در احکام امتنانى را بر خلاف امتنان دانسته و رفع آن را مقتضاى امتنان خوانده اند. در مواردى نیز که جریان حکم، موجب تضییق یا سختى و کلفت باشد، حکم امتنانى را جارى ندانستهاند. حتى برخى از فقها ثبوت حکم الزامى را برخلاف امتنان خواندهاند و حکم امتنانى را در آن مورد، جارى نکرده اند.
بنابراین، اینکه برخى در نقد کلام فقها، هر حکمى از احکام الهى را امتنانى دانسته اند، بنا بر نظر خود اصطلاحى ساخته اند و از اصطلاح فقیهان، خارج شده اند.
البته بدیهى است که اگر مصلحت واقعى با جعل حکم امتنانى در برخى موارد از دست برود، به اقتضاى حکمت الهى، ضمن رعایت مصلحت قویتر، هدف و مصلحت مورد نظر شارع با جعل حکم امتنانى دنبال میشود.