26-خرداد-1403, 12:13
جلسه 71 مورخ 1 بهمن 1402
نقش کثرث وجود در پیدایش انصراف (1)
نقش کثرث وجود در پیدایش انصراف (1)
آنچه منشأ انصراف میشود هیچ ارتباطی با کثرت استعمال ندارد بلکه این پدیده به برکت تناسبات حکم و موضوع رخ میدهد. تناسبات حکم و موضوع سبب میشود سکوت دالّ بر قید محسوب شود. به نظر میرسد آن قیدی که سکوت دالّ بر آن محسوب میشود باید غالبی باشد. یعنی مجرّد این که حکم مزبور با فلان قید تناسب داشته باشد چنانچه این قید تنها در 1 در صد مردم وجود داشته باشد، نمیتوان برای افهام آن به سکوت اکتفا کرد. برای مثال اگر گفته شود «الانسان یجوز اتباعه» هر چند به لحاظ عقلی، جواز اتباع با انسان معصوم تناسب دارد، ولی به دلیل اینکه انسان معصوم نادر است نمیتوان برای افهام این قید به سکوت اکتفا کرد. قیدی که برای افهامش به سکوت اکتفا میشود باید قید متعارف باشد یعنی اکثر افراد موضوع آن قید را دارا باشند. یعنی یا خود قید عادی را مقدّر بگیریم یا این قید به حمل شائع، متعارف باشد و الا چنانچه قیدی تنها در 1 در صد انسانها موجود باشد، عرفاً نمیتوان برای افهامش به سکوت اکتفا نمود.
پس به نظر میرسد نفس تناسبات حکم و موضوع توان آن را ندارد که ما با تکیه بر آن بتوانیم هر گونه قیدی را با سکوت به مخاطب افهام کنیم؛ بلکه میباید خود آن قید متعارف باشد یا قیدی که به حمل شایع متعارف است، باشد.
با عنایت به نکات فوق به نظر میرسد انصراف با کثرت وجود در ارتباط است و این دقیقاً نقطۀ عکس مطلبی است که در کلام اصولدانان مطرح شده و گفته شده، انصراف به کثرت وجود ارتباط نداشته و با کثرت استعمال مرتبط است. به عقیدۀ ما کثرت استعمال هیچ دخالتی در پدید آمدن انصراف ندارد ولی کثرت وجود در آن دخالت دارد. البته مقصودمان این نیست که کثرت وجود به تنهایی برای پیدایش انصراف کافی است چون کثرت وجود تنها در جایی که تناسبات حکم و موضوع اقتضای قید داشته باشد، به انصراف میانجامد.
آیت الله والد نیز مفصل به توضیح این مطلب پرداختهاند که اینکه گفته میشود لفظ دالّ بر یک شیء، منصرف به فرد غالب آن است، صحیح نیست؛ چون تا وقتی تناسبات حکم و موضوع نباشد، غلبۀ وجودی به تنهایی نمیتواند عامل پیدایش انصراف شود.