ارسالها: 37
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: مهر 1391
اعتبار:
0
سپاس ها 6
سپاس شده 2 بار در 2 ارسال
24-دي-1391, 11:03
(آخرین تغییر در ارسال: 16-اسفند-1391, 14:20 توسط روشنائی.)
باسمه تعالی
به نظر شما این دغدغه درست است؟
شمول اطلاق نسبت به فرد نادر اشکالی ندارد و فقط اختصاص اطلاق به آن محل اشکال است. دغدغهای که در این مطلب وجود دارد این است که اطلاق برگرفته از مقدمات حکمت است که عبارتست از اینکه وقتی مولا در مقام بیان مطلبی است باید همه قیود آن را ذکر کند و اگر آن را نگوید اغراء به جهل و ایقاع در مفسده لازم می آید. حال اگر قیدی را ذکر نکرد، معلوم میشود که قیدیت در این مطلب ندارد؛ ولی این قیدی که مولا ذکر نکرد ممکن است قیدیت داشته باشد و عدم ذکر مولا به خاطر این بوده که قابل گفتن نیست یا مبتلا به نبوده است یا مردم آن عصر آن را نمیفهمیدند.
ارسالها: 34
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: آبان 1391
اعتبار:
3
سپاس ها 4
سپاس شده 9 بار در 7 ارسال
البته ازبرخی کلمات فقهامانند صاحب ریاض برمی آیدکه اطلاق حتی شامل فردنادرهم نمی شود
ارسالها: 37
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: مهر 1391
اعتبار:
0
سپاس ها 6
سپاس شده 2 بار در 2 ارسال
بسح الله الرحمن الرحیم
با تشکر از جواب شما! به نظر می رسد این جواب غیر مرتبط است؛ چون سؤال درباره صحت این دغدغه است نه در مورد قائل به یک قول خاص در مسأله!!!
ارسالها: 11
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: دي 1391
اعتبار:
0
سپاس ها 1
سپاس شده 3 بار در 3 ارسال
اولا:عبارت صاحب ریاض در کتاب التجاره در بحث تکسب به آلات محرمه این است:
«الثاني: الآلات المحرّمة، كالعود و الطبل و الزمر، و هياكل العبادة المبتدعة، كالصنم و الصليب، و آلات القمار، كالنرد و الشطرنج و غيرها، بإجماعنا المستفيض النقل في كلام جماعة من أصحابنا «4»؛ و هو الحجة.مضافاً إلىٰ عمومي الرضوي و تاليه «5»، المانعين عن التكسّب بكل ما فيه وجه من وجوه الفساد.مع استلزام التكسّب بها المعاونة علىٰ الإثم المحرّمة كتاباً و سنّة و إجماعاً، إلّا أنّ مقتضىٰ ذلك اختصاص التحريم بصورتها، فلو فرض لها منفعة محلّلة و قصدت ببيعها و شرائها بحيث لا يعدّ في العادة سفاهة أمكن الجواز فيه، و فيما لو كان لمكسورها قيمة و بيعت ممن يوثق به للكسر؛ للأصل، و عدم دليل علىٰ المنع يشمل محلّ الفرض، لندوره، فلا يشمله العموم المتقدّم، كإطلاق الأكثر...رياض المسائل (ط - الحديثة)، ج8، ص: 140
ثانیا:ظاهرا آقای حمزه خواسته اند اصل دغدغه را تایید بکنند به این وسیله که فقهایی نیز قایلند که مطلق فرد نادر را شامل نمی شود ولذا دغدغه به جاست.بر این اساس نمی توان گفت کلام آقای حمزه ربطی به سوال 84086ندارد
ارسالها: 72
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: مهر 1391
اعتبار:
8
سپاس ها 6
سپاس شده 67 بار در 40 ارسال
اگر بخواهیم دغدغه شما را در قالب فنی بیان کنیم باید بگوییم: ندرت یک فرد اگر چه قرینه نیست برای انصراف اما قابلیت این را دارد که «ما یصلح للقرینیة» باشد و موجب اجمال اطلاق نسبت به فرد نادر شود.
بنابراین بحث مذکور ریشه در بحث «ما یصلح للقرینیة» دارد که در اصول حق آن اداء نشده است و بحث بسیار مهم و پرنقشی در استظهار از روایات است.
ارسالها: 11
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: دي 1391
اعتبار:
0
سپاس ها 1
سپاس شده 3 بار در 3 ارسال
چه دلیلی دارد که بگوییم ندرت یک فرد قرینه بر انصراف نیست در حالیکه به طور طبیعی ندرت یک فرد غالبا موجب می شود که لفظ کثرت استعمال در افراد دیگر پیدا بکند و به دنبال آن لفظ انصراف (ناشی از کترت استعمال)در باقی افراد داشته باشد.بنابر این به نظر می رسد عدم شمول مطلق نسبت به فرد نادر وجود چنین انصرافی است که با وجود آن اخذ به مطلق جایز نیست ولو اینکه مقدمات حکمت نیز تمام باشد همچنانکه مرحوم مظفر نیز به این مطلب(عدم جواز اخذ به مطلق با وجود انصراف ناشی از لفظ) تصریح کرده اند:
«التنبيه الثانى- الانصراف
اشتهر ان انصراف الذهن من اللفظ إلى بعض مصاديق معناه أو بعض أصنافه يمنع من التمسك بالإطلاق، و ان تمت مقدمات الحكمة، مثل انصراف المسح فى آيتى التيمم و الوضوء إلى المسح باليد و بباطنها خاصة.
و الحق ان يقال: ان انصراف الذهن ان كان ناشئا من ظهور اللفظ فى المقيد، بمعنى ان نفس اللفظ ينصرف منه المقيد لكثرة استعماله فيه و شيوع ارادته منه، فلا شك فى انه حينئذ لا مجال للتمسك بالإطلاق، لأن هذا الظهور يجعل اللفظ بمنزلة المقيد بالتقييد اللفظى، و معه لا ينعقد للكلام ظهور فى الإطلاق حتى يتمسك بأصالة الإطلاق التى هى مرجعها فى الحقيقة إلى أصالة الظهور. » اصول فقه، ج1، ص: 332