نظرسنجی: مطالب ارائه شده چقدر مفید بوده است؟
این نظرسنجی بسته شده است.
عالی
33.33%
1 33.33%
خوب
66.67%
2 66.67%
متوسط
0%
0 0%
ضعیف
0%
0 0%
مجموع 3 رای 100%
* چنانچه به گزینه‌ای رای داده اید، با علامت ستاره مشخص گردیده است. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مطالب ارائه شده چقدر مفید بوده است؟
#1
مطالب ارائه شده چقدر مفید بوده است؟
پاسخ
#2
Star 
(5-ارديبهشت-1403, 07:37)خیشه نوشته: استاد میفرماید: خودم تا کنون به یک تحقیق علمی که بگوید این کار ممکن است نرسیده ام. چون 

تغییر چنسیت به این نیست که با یک بخشی از جسم عمل انجام دهند. جنسیت زن و مرد مبتنی بر 

یک عضو یا دو عضو نیست تا با عمل جراحی یک عضو شخص را تبدیل به مرد یا زن کنند. در حقیقت 

جنسیت با تغییر عضو حاصل نمیشود. فرض کنید یک عضو از یک حیوانی بردارند و به حیوان دیگر 

پیوند بزنند در این جا حیوان همان حیوان قبلی است و با تغییر عضوش از حیوان خاص بودن خارج 

نمیشود. مثلا اگر بخشهایی از بدن یک سگ را جدا کنند و به یک گربه پیوند بزنند این کار نه گربه را از 

گربه بودن بیرون میاورد و نه سگ را از سگ بودن خارج میکند. این که بعضی  ها میگویند ما با عمل 

جراحی تغییر جنسیت میدهیم این دروغ است و ما معتقدیم که این تغییر جنسیت نیست و بر اساس 

آنچه که از گفته پزشکان این رشته ها میشنویم چنین نظری داریم. این کار مانند این است که دست 

یک انسان را ببرند و به یک الاغ پیوند بزنند.
سوال: اگر بچه دار شدند چه حکمی دارند؟
جواب: مردی که زن شده هیچ وقت بچه دار نمیشود و یا زنی که مرد شده هیچ گاه قادر به تولید مثل 

نیست و این نشان دهنده همان نظر ما است که این تغییر، تغییر حقیقی نیست بلکه تغییر عضوی 

کوچک است.
سوال: وضعیت خنثی چگونه است؟
جواب: بحث خنثی یک بحث دیگری است. خنثی آن است که هم مرد است و هم زن. هم میتواند کار 

زنانه بکندو هم کار مردانه. البته در فقه ما وجود دارد که گر کسی خنثی باشد ملزم میشود که یکی از 

رفتار زنانه یا مردانه را انتخاب کند. و نمیتواند یک جا زن باشد و یک جا مرد باشد.
درس خارج فقه. درس نکاح. فقه نظام خانواده تاریخ 16 بهمن ماه 1402
منبع:

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3407&pid=11064
پاسخ
#3
Lightbulb 
خارج فقه نظام خانواده مبحث تغییرجنسیت آیت الله محسن اراکی



(6-ارديبهشت-1403, 19:46)خیشه نوشته: حرمت تغییر جنسیت
قرآن میفرماید: فلیغیرن خلق الله. این فقره دلالت بر حرمت تغییر جنسیت میکند. در ذیل این آیه در مجمع البیان روایتی وارد شده که تفسیر به تغییر دین و امر خدا شده است. «قیل یرید دین الله و أمره». در تغییر جنسیت هم اگر امکان داشته باشد، موجب تغییر دین الله میشود. در حقیقت این تغییر تکوینی موجب تغییر تشریعی میشود. مثلا وقتی که یک مردی تبدیل به زن میشود در نتیجه احکام زنانه بر این شخص مترتب میشود و این هم تغییر دین و احکام خداوند است. پس این تغییر تکوینی به خاطر این که موجب تغییر تشریعی میشود مصداق برای نهی خداوند از دین خداوند میشود.
هر چند که در آیه شریفه تعبیر به خلق الله شده و این تعبیر ظهور در تغییر تکوینی دارد اما چرا در روایت تعبیر به دین الله شده است؟ نکته اش همین است که وقتی از لحاظ تکوینی تغییر پیدا کند موجب تغییر دین خدا هم میشود. یعنی حکمی که مثلا زن به عنوان زن بودن باید انجام دهد تغییر میکند.
تذکر این نکته لازم است که گاهی اوقات شخصی مریض است و خود را سالم میکند و احکام مریض را دیگر ندارد. این تغییر مراد نیست. مراد از تغییر یک نوع تغییری است که اساسا موجب وارونگی شود. لذا ما قائل هستیم که تغییر جنسیت مصداق بارز تغییر خلق الله است. یعنی این آیه را اگر به عرف بسپاریم و بگوییم تغییر جنسیت مصداق تغییر خلق الله نیست، میگوید پس چه چیزی مصداق برای تغییر خلق الله است.
درس خارج فقه. 26 بهمن ماه 1402

منبع:

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3409
پاسخ
#4
بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر درس خارج فقه نظام خانواده
استاد: آیت الله اراکی

مقرر حجت الاسلام قادر بریسم
جلسه 7
تاریخ 14 دی ماه 1402 شمسی

مبحث تغییر جنسیت
الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین

کراهت تزویج با مخنّث

ما تاکنون به هفت عنوان از عناوین کراهت تزویج، اشاره کردیم که هفتمین عنوان، «کراهت تزویج با زن نابارور» بود.
نکته ی این کراهت را همراه با دلیل آن، بحث کردیم.
پرسشگر: زنی که نازایی اش قابل علاج باشد، نازا نامیده می شود و ازدواج با او کراهت دارد؟
استاد: زنی که قابل علاج باشد، نازا گفته نمی شود. زن نازا به کسی می گویند که قابل اصلاح نباشد.

هشتمین عنوان، کراهت تزویج با مرد مخنّث است. «مخنّث» مردی است که تمایلات زنانگی دارد و به کاری که زن ها می کنند، متمایل است. در برخی روایات از چنین مردی به 

«يُعْطِي مَا تُعْطِي اَلْمَرْأَةُ» 

[رَأَيْتَ مَنْ يَمْتَدِحُ بِالْفِسْقِ يَضْحَكُ مِنْهُ وَ لاَ يُرَدُّ عَلَيْهِ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ اَلْغُلاَمَ يُعْطِي مَا تُعْطِي اَلْمَرْأَةُ وَ رَأَيْتَ اَلنِّسَاءَ يَتَزَوَّجْنَ اَلنِّسَاءَ وَ رَأَيْتَ اَلثَّنَاءَ قَدْ كَثُرَ وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُنْفِقُ اَلْمَالَ فِي يْرِ طَاعَةِ اَللَّهِ فَلاَ يُنْهَى وَ لاَ يُؤْخَذُ عَلَى يَدَيْهِ وَ رَأَيْتَ اَلنَّاظِرَ يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّا يَرَى اَلْمُؤْمِنَ فِيهِ مِنَ اَلاِجْتِهَادِ وَ رَأَيْتَ اَلْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأَيْتَ اَلْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا يَرَى فِي اَلْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا يَرَى فِي اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْفَسَادِ 
الکافي  ,  جلد۸  ,  صفحه۳۶
ديدى كه بكار بد و بفسق خوش آمد گويند و از آن خوش باشند و خندان و گفته آن را رد نكنند و ديدى كه با پسر بچه همان كنند كه با زن كنند و ديدى كه زنان جفت گردندو ديدى كه مدح و ثنا بسيار شود و ديدى كه مرد مال خود را در جز طاعت خدا صرف ميكند و جلوش گرفته نميشود و دست او را نگه ندارند و ديدى كه چون كسى كوشش مؤمن را بيند از آن بخدا پناه برد و ديدى كه همسايه همسايه را آزار كند و مانعى ندارد و ديدى كافر شاد است بدان چه در مؤمن بيند و خوش است بدان چه از فساد در زمين بنگرد]

تعبیر شده است و در اصطلاح  فقهی، «مخنّث» گفته می شود.

دلیل کراهت تزویج با مخنّث

دلیل کراهت تزویج با مخنّث روایت علی بن جعفر است:

عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ اِبْنَتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ يَعْنِي اَلْخَنِثَ

[ نشانی :   وسائل الشیعة  ,  جلد۲۰  ,  صفحه۸۱ 
قائل :   امام کاظم (علیه السلام)
عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ اِبْنَتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ يَعْنِي اَلْخَنِثَ .
وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ : نَحْوَهُ .
 نشانی :   بحار الأنوار  ,  جلد۱۰۰  ,  صفحه۳۷۲ 
قائل :   امام کاظم (علیه السلام)
ب، [قرب الإسناد] ، عَلِيٌّ عَنْ أَخِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ أَنَّ زَوْجَ بِنْتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ تَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ .

 نشانی :   وسائل الشیعة  ,  جلد۲۰  ,  صفحه۸۱ 
قائل :   امام کاظم (علیه السلام)
عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ اِبْنَتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ يَعْنِي اَلْخَنِثَ .
وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ : نَحْوَهُ .]

وی می گوید از امام (ع) سوال کردم که : شوهر دخترم جوان تازه کاری است که مقداری سست است. حضرت فرمود: سستی در چه حدی است؟ در حدی است که کار زنانه انجام می دهد و فاحشه و کار خلاف از او سر می زند؟ گفتم: کار خلافی از او سر نمی زند، بلکه مقداری سست و نمی تواند آن طور که باید، خود را نگاه دارد. فرمود: اگر کار فاحشه ای انجام نمی دهد، تزویجش اشکال ندارد.
مفهوم این روایت این است که «ان کان فاحشة فلاتزوّجه» و حداقلِ دلالت مفهومی اش، کراهت است.
پرسشگر: ...
استاد: از مفهومش نهی را استفاده می کنیم؛ منتها این نهی را نمی شود حمل بر تحریم کرد؛ چون ادله ی دیگری در تأکید بر ازدواج می کند و نمی توان گفت که این مفهوم، دلالت بر تحریم تزویج دارد. فقها نیز این روایت را حمل بر کراهت کرده اند. اینجاهاست که فتوای فقها یا اجماعشان به کار می آید و کمک می کند که از روایت، حرمت را نفهمیم.

تغییر جنسیت

به این مناسبت باید بحث «تغییر جنسیت» را مطرح کنیم و ببینیم که آیا تغییر جنسیت، جایز است یا نه؟ در اینجا چند بحث وجود دارد.

مبحث اول: امکان یا عدم امکان تغییر جنسیت

اولاً: آیا تغییر جنسیت ممکن است یا خیر؟

به اعتقاد ما تغییر جنسیت، ممکن نیست و اگر گفته می شود کسی تغییر جنسیت داده، جنسیتش واقعاً تغییر نکرده؛ بلکه ظاهر یک جنس است که تغییر می کند؛ چون اُنثی، اُنثی است و ذَکَر، ذَکَر است و با یک عمل جراحی، کسی که دختر است پسر نمی شود و کسی که پسر است ، دختر نمی شود. ما اصل این مطلب را از نظر عملی هم سؤال کردیم و دانشمندان این رشته می گویند این دختر، دختر می ماند و پسر نمی شود، یا پسر، پسر می ماند و دختر نمی شود؛ بله ممکن است برخی رفتارهای پسرانه در دختر، یا رفتارهای دخترانه در پسری دیده شود، ولی دلالت بر این نیست که پسر، دختر شده و دختر، پسر شده است.
پرسشگر: ... این ها می گویند آن امر عارضی است هرمون ها درست می کنند و غده ها هرمون های زنانه یا مردانه، ترشح می کنند که موجب می شود رفتارهای زنانه یا پسرانه از آن ها سر بزند.
استاد: بله، هر چند که ذَکَر یا اُنثی است ( إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ )[ما شما را از يك مرد و زن آفريديم حجرات 13] : 
پرسشگر: برخی می گویند نفس ...
استاد: نفس، واحد است. نگفته اند که جسم، واحد است. فرمود: (خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ ) و بعد می فرماید (وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا) [شما را از يك تن آفريد و جفتش را [نيز] از [جنس] او پديد آورد نساء 1]: 
پرسشگر:  می گوید عارض بر آن نفس شده. علامه طهرانی در کتاب «معاد» گفته اند جنسیت، مال عالم استعداد است؛ ولی عالم فعلیت محضه، اصلاً جنسیت نیست؛ بلکه انسان است و این مربوط به ضعف استعدادی است که در او وجود دارد.
استاد: خب اینجا باید بگوید گِل، انسان است؛ چون در واقع، خدا گل آفریده و باید انسانیت را عارض بر آن گرفت. این چه حرف مفت و بی خودی است؟ سید اولاد پیغمبری [سید محمدحسین حسینی طهرانی (۱۳۴۵-۱۴۱۶ق) معروف به علامه طهرانی] که درس درستی نخوانده بود و این طرف و آن طرف، کتاب نوشته. آقا جان، ببینید ماییم و روایت و آیه. می فرماید: (أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ) [يقيناً من عمل هيچ عمل كننده‌اى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگرند تباه نمى‌كنم آل عمران 195]این همه ذَکَر و 
و اُنثی در قرآن داریم که ذَکَر، ذَکَر است و اُنثی، اُنثی است. نه تنها در انسان، بلکه در حیوانات هم ذَکَر، ذَکَر است و اُنثی، اُنثی. اصلاً ذَکَر و اُنثی بودن، خودش حکمت دارد و گرنه اگر این طور باشد، درخت، سنگ و سنگ، درخت است؛ یا درخت، گوسفند، یا گوسفند، گاو است و گاو، گوسفند است. این چه حرفی است که بگویید خدا حیوان خلق کرده نه گاو گوسفند؛ بلکه گاوی بر گاو است و گوسفندی عارض بر گوسفند این چه حرف بی اساسی است؟ (ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَيۡنِ انعام 143) [[از حيوانات حلال گوشت و قابل استفادۀ شما] هشت نوع همراه با جفتش [را آفريد] از گوسفند يك نر و يك ماده، از بز يك نر و يك ماده ] ، خلقَ اثنین. اصلاً اساس، این است که می گوید: (لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ) و (وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ ذاریات 49) [واز هر چيزى جفت آفريديم ]  این همه زوجین در قرآن آمده است، ولی همه را رها کنیم و یک حرف بی خود و اساس را بگیریم؟ بله خلقَ الإنسان، ولی خلقه زوجین.
پرسشگر: ...
استاد: به هر حال نه با هرمون و نه با هیچ چیز دیگر، اُنثی، ذَکَر نمی شود و ذَکَر هم اُنثی نمی شود. عقیده ی ما این است. این حرف اصلی ماست و ما اصلاً امکان تغییر جنسیت را انکار می کنیم. دلیل ما هم همین است که  (وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ ذاریات 49) . مخلوق، زوج است و ذَکَر، ذَکَر است. برای همین جا ذَکَر است؛ اُنثی هم اُنثی است. لذا اگر کسی هم تغییر جنسیت بدهد، ما احکام تغییر جنسیت را بر او بار نمی کنیم. اگر دختری خواست پسر شود و این کار را کرد، می گوییم که باز دختر است و احکام دختری هم بر او بار می شود؛ لذا هر چه بگوید پسرم، همان است که بوده. مثل این که گربه بگوید می خواهد سگ بشوم. می گوییم تو گربه ای و اگر شکل تو را هم به شکل سگ در بیاورند، باز گربه ای. یا الاغی اگر خود را به شکل گاو درآورد، باز هم الاغ است هر چندکه شاخ هم داشته باشد. 
پرسشگر: این ربطی به خنثی ندارد؟
استاد: خنثی یک حرف دیگر است. خنثی این است که هم علامت ذکوریت داشته باشد هم علامت انوثیت، یا هیچ علامتی نداشته باشد؛ اما آن که خُلق ذَکَراً، همیشه ذَکَر است و آن که خُلقت اُنثی، همیشه اُنثی است. 
پرسشگر: وقتی کسی روحیات زنانه پیدا می کند، تأثیری ندارد؟
استاد: روحیات، مرد را زن نمی کند.
پرسشگر: شخصیت زنانه دارد. 
استاد: شخصیت چه معنایی دارد؟
پرسشگر: ...
استاد: آن مخلوقی که به صورت مذکر از شکم مادرش بیرون آمده، خُلق ذَکَراً و آن که خلق ذکراً بیقی ذَکَراً و آن که خلقت اُنثی تبقی اُنثی إلی أن یموت.
پرسشگر: ...
استاد: حدود ده سال پیش، در یک مجله خواندم که در اردن، دختری دل درد می گیرد و بعد از مراجعه به دکتر، کارش به عمل جراحی می انجامد و معلوم می شود که مرد بوده و آلت مردانه داشته اما مخفی بوده است. در اینجا بله. دکتر به پدر آن دختر، سفارش می کند که سه خواهر دیگرش را هم بررسی کنند و پس از معاینه، روشن می شود که هر چهار نفرشان پسر بوده اند. این بدین معناست که از اول، پسر بوده اند ولی علامتشان مخفی بوده و خیال می کرده اند دخترند. این اشکالی ندارد و تغییر جنسیت نیست؛ بلکه کشف خلاف است؛ اما اگر کسی واقعاً دختر باشد، دختر باشد یا اگر کسی واقعاً پسر است، تا آخر هم پسر است و هر بکند، تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمی کند. پسر، دختر نمی شود؛ دختر هم پسر نمی شود و این به نظر ما یک اصل اساسی است و ما برایش دلیل داریم. دلیلمان هم این است که من خُلِق ذَکَراً فهو ذَکَرٌ و من خُلِقت اُنثی فهی اُنثی. ما خُلِق ذَکَراً هو ذَکَرٌ الی أن یموت و ما خُلِق اُنثی، هی اُنثی الی أن تموت. این اصل اولی ما بر اساس نظام زوجیت در جهان آفرینش است. زوجیت یعنی این، این است و آن، آن است؛ این مکمّل آن است و آن مکمّل این است؛ آنچه این دارد، آن ندارد و آنچه آن ندارد، این دارد و با هم یکدیگر را تکمیل می کنند و کامل می شوند.
مبحث دوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت
بر فرض امکان آیا این تغییر، یجوز أم لایجوز؟ پزشکان و متخصصانی که در این زمینه، سخنانی می گویند، خودشان هم آن را قبول ندارند و وقتی به آن ها مراجعه می شود، روشن می گردد که تحت تأثیر تبلیغات خارجی ها چنین می گویند و ادعا می کنند که چنین کاری شدنی است و ما هم انجام می دهیم؛ اما وقتی به خوبی به عمق کار می رود، کسانی که واقعاً اهل دانش حقیقی اند، مخفیانه زیرگوش ما می گویند که این کار، شدنی نیست و آنچه ادعا می شود، حاصل تبلیغات است و از اهداف تبلیغاتی است که دنبال می کنند و می خواهند جامعه را به هم بریزند و راه شهوت را برای خودشان باز کنند؛ ولی وقتی به دانشمندان حقیقیِ این مسأله می رسیم، خلافش را به زبان می آورند. ما این مسأله را دنبال کرده ایم و شاید اولین کسی که مسأله تغییر جنسیت با او مطرح شد، بنده بودم که 30 سال پیش در لندن با آن، مواجه شدم. شخصی که در ظاهر، خانم و مسلمان بود، نزد ما آمد و روسری و مانتو به تن داشت. ایشان سؤالاتی کرد و زمانی که رفت، گفتند: این شخص، مرد بود و تازه خود را زن کرده است و الآن هم در جمع خانم ها شرکت می کند. وقتی که ما این مسأله را با دیگران مطرح کردیم، جمع زنان، دیگر او را نپذیرفتند و به طور کلی از جوامع زنانه، طرد شد. این مربوط به زمانی است که هنوز مسأله در مجامع فقهی، مطرح نشده بود. بعد هم همان روزها از پزشکان سؤال کردیم و با این که می گفتند ما این کار را می کنیم، ولی دختر، دختر است و پسر، پسر است. این چیزی است که خود پزشکان می گفتند. تغییر فیزیکی ظاهری، دختر را از دختر بودن، و پسر را از پسر بودن، بیرون نمی آورد.
این بحث بعدی ماست که آیا علی فرض امکان تغییر جنسیت، هل یجوز أو لایجوز؟
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
پاسخ
#5
آیت الله محسن اراکی در سخنرانی که در لندن داشته اند و بعدها متن آن سخنرانی را در مقاله ای که در سال 1382 شمسی به چاپ رسانده اند، امکان عملی تغییرجنسیت و مقبولیت عرفی آن را «فرضی قریب به واقع» دانسته اند متن زیر کپی از مقاله ایشان است:


«« تغيير حكم شرعي در اثر تغيير مصداق موضوع آن
موارد اين نوع از تغيير در حكم شرعي بسيار است. ... در اين موارد، بر اثر اين كه مصداق موضوع خارجي تغيير كرده، حكم جديدي بر مصداق جديد بار شده است. نمونه ديگر، تغيير جنسيت مرد و زن و امكان علمي آن در نتيجه پيشرفت دانش و فن آوري و امكان عملي آن در خارج، از مواردي است كه در اثر تحولات اجتماعي پديد مي‏آيد. در اين حالت، جامعه چنين عملي را مي‏پذيرد و مقبوليت عرفي پيدا مي‏كند. (اين مثال گرچه فرضي است لكن فرض قريب به واقع است.)»»

منبع:
مقاله «نقش تحولات اجتماعی در نظریات فقهی» نویسنده آیت الله دکتر محسن اراکی ؛ مجله رواق اندیشه مرداد 1382 - شماره 20 (‎10 صفحه - از 7 تا 16 ) متن مقاله تقریر سخنرانی همین نویسنده در کنفرانس (امام خمینی) در تاریخ هفتم ژوئن سال 1998 در دانشگاه لندن است.


https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/91269/1


[url= https://www.noormags.ir/view/fa/articlep...db%8c]برای دیدن متن مقاله در سایت نورمگز اینجا را کلیک کنید[/url]
پاسخ
#6
نقل قول:پرسشگر: برخی می گویند نفس ...
استاد: نفس، واحد است. نگفته اند که جسم، واحد است. فرمود: (خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ ) و بعد می فرماید (وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا) [شما را از يك تن آفريد و جفتش را [نيز] از [جنس] او پديد آورد نساء 1]: 
پرسشگر:  می گوید عارض بر آن نفس شده. علامه طهرانی در کتاب «معاد» گفته اند جنسیت، مال عالم استعداد است؛ ولی عالم فعلیت محضه، اصلاً جنسیت نیست؛ بلکه انسان است و این مربوط به ضعف استعدادی است که در او وجود دارد.
استاد: خب اینجا باید بگوید گِل، انسان است؛ چون در واقع، خدا گل آفریده و باید انسانیت را عارض بر آن گرفت. این چه حرف مفت و بی خودی است؟ سید اولاد پیغمبری [سید محمدحسین حسینی طهرانی (۱۳۴۵-۱۴۱۶ق) معروف به علامه طهرانی] که درس درستی نخوانده بود و این طرف و آن طرف، کتاب نوشته. آقا جان، ببینید ماییم و روایت و آیه. می فرماید: (أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ) [يقيناً من عمل هيچ عمل كننده‌اى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگرند تباه نمى‌كنم آل عمران 195]این همه ذَکَر و 
و اُنثی در قرآن داریم که ذَکَر، ذَکَر است و اُنثی، اُنثی است. نه تنها در انسان، بلکه در حیوانات هم ذَکَر، ذَکَر است و اُنثی، اُنثی. اصلاً ذَکَر و اُنثی بودن، خودش حکمت دارد و گرنه اگر این طور باشد، درخت، سنگ و سنگ، درخت است؛ یا درخت، گوسفند، یا گوسفند، گاو است و گاو، گوسفند است. این چه حرفی است که بگویید خدا حیوان خلق کرده نه گاو گوسفند؛ بلکه گاوی بر گاو است و گوسفندی عارض بر گوسفند این چه حرف بی اساسی است؟ (ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَيۡنِ انعام 143) [[از حيوانات حلال گوشت و قابل استفادۀ شما] هشت نوع همراه با جفتش [را آفريد] از گوسفند يك نر و يك ماده، از بز يك نر و يك ماده ] ، خلقَ اثنین. اصلاً اساس، این است که می گوید: (لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ) و (وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ ذاریات 49) [واز هر چيزى جفت آفريديم ]  این همه زوجین در قرآن آمده است، ولی همه را رها کنیم و یک حرف بی خود و اساس را بگیریم؟ بله خلقَ الإنسان، ولی خلقه زوجین.


نقل قول: در اين‌ آيۀ مباركۀ أعراف‌، به‌ حضرت‌ فاطمۀ زهراء سلام‌ الله‌ عليها به‌ عنوان‌ رَجُل‌ تعبير شده‌ است‌؛ كما اينكه‌ در آيۀ مباركۀ نور:
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَـٰرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَهِ. [صدر آيۀ 37، از سورۀ 24: النّور]
«مرداني‌ هستند كه‌ تجارت‌ و خريد و فروش‌ آنانرا از ياد خدا باز نميدارد.»
نيز از آن‌ حضرت‌ به‌ عنوان‌ رَجُل‌ تعبير شده‌ است‌.
و إن‌شآءالله‌ تعالي‌ در بحث‌ أعراف‌ روشن‌ خواهد شد كه‌ آنجا عالَمي‌ است‌ كه‌ مرد و زن‌ معني‌ ندارد. در آن‌ عالم‌ كه‌ عالم‌ فعليّتِ محضه‌ است‌ نه‌ انفعال‌، ذكوريّت‌ و اناثيّت‌ نيست‌؛ كما اينكه‌ در عوالم‌ ربوبي‌ و جبروت‌، هيچيك‌ از دو عنوان‌ ذكوريّت‌ و اناثيّت‌ نيست‌.
اين‌ عناوين‌ متعلّق‌ به‌ عالم‌ طبع‌ و برزخ‌ و نفس‌ است‌ كه‌ دنيا و مثال‌ و قيامت‌ باشد.
منبع:
کتاب معاد شناسی/ جلد چهارم / قسمت دهم: مخلَصین وجه خدا و اسماء حسنی هستند، اهل اعراف، میراندن و زنده کردن اولیا، توحید بال... صفحه 248

اینجا را کلیک کنید

اینجا را کلیک کنید


در مقام‌ عالي‌ اعراف‌ كه‌ از بهشت‌ عالي‌تر است‌ و حجاب‌ اقرب‌ است‌، عنوان‌ اُنوثيّت‌ در مقابل‌ ذكوريّت‌ نيست‌؛ همۀ اين‌ عناوين‌ برداشته‌ مي‌شود، اين‌ عناوين‌ متعلّق‌ به‌ پائين‌ اعراف‌ و متعلّق‌ به‌ بهشت‌ و دوزخ‌ است‌، و لذا نام‌ مقدّس‌ آن‌ بي‌بي‌ منطوي‌ در عنوان‌ رجال‌ آمده‌ است‌ در اين‌ آيۀ مباركه‌: وَ عَلَي‌ الاعْرَافِ رِجَالٌ.
همچنانكه‌ بدون‌ شبهه‌ نام‌ آن‌ بي‌بي‌ منطوي‌ در عنوان‌ رجال‌ است‌ در آيۀ مباركۀ نور:
فِي‌ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَن‌ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَـٰرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَهِ وَ إِقَامِ الصَّلَو'ةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَو'ةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الابْصَـٰرُ. [آيۀ 36 و 37، از سورۀ 24: النّور]
«در خانه‌هائي‌ كه‌ خدا رخصت‌ داده‌ است‌ كه‌ رفعت‌ يابد و نام‌ او در آنجاها برده‌ شود، تسبيح‌ خدا را مي‌نمايند در صبحگاه‌ و شبانگاه‌ رداني‌ كه‌ هيچ‌ كسب‌ و تجارتي‌ آنان‌ را غافل‌ نميدارد از ياد خدا، و نه‌ از إقامۀ نماز و نه‌ از دادن‌ زكوة‌. و از روزي‌ كه‌ دل‌ها و چشم‌ها از آن‌ روز در وحشت‌ و اضطراب‌ است‌ در واهمه‌ و دهشت‌ هستند.»
منبع:
معاد شناسي / جلد دهم / قسمت دوم: أئمه رجال أعراف هستند، وقوف شیعیان گنهکار، کلام مرحوم صدوق و شیخ مفید درباره أعراف، مقام ... صفحه 65

اینجا را کلیک کنید


اینجا را کلیک کنید





(16-دي-1401, 22:04)علاوی نوشته: فرمايش بسيار زيبايي دارند آيةالله جوادي آملي، در درس تفسيرشان، با اين مضمون كه «انسان نه زن است و نه مرد». توضيح ايشان اين است كه «انسان به بهشت وارد مي‌شود، پس همه بهشتیان از يك جنس هستند و زن و مرد ندارند. زن و مرد بودن لازمه اين دنياست براي توالد و تناسل». بنابراين اگر بحث از حوري مي‌شود براي همه هر دو جنس زن و هم مرد بهشتی، حوری است و مسأله فرزندآوري چون مطرح نيست هيچ‌كدام از احكام مربوط به اختلاط مياه در آن وارد نمي‌شود. البته بنده صرفاً نظر ايشان را نقل كردم و اگر به توضيح بيشتر نياز يا اشكال و نقدي بر آن داريد، بايستي به كتاب تفسير ايشان مراجعه بفرماييد.




(20-دي-1401, 09:27)علاوی نوشته: البته تمايل شديدي دارم که در کتاب ايشان اين مطلب را پيدا کنم، ولي نمي‌دانم به مرحله انتشار رسيده است يا خير. من اين مطلب را شفاهي و سر درس ايشان در مسجد اعظم شنيدم، چند سال پيش، متأسفانه يادداشت نکردم و خاطرم نيست در تفسير کدام آيات بود. فقط خود مطلب در ذهنم ماند. متن تسنيم هم روي اينترنت نيست که بتوانم جستجو کنم.



(21-دي-1401, 16:29)علاوی نوشته:
نقل قول:روش تعیین جنسیت با IVF
در این روش تخمک کشی انجام می شود و با اسپرم مرد، تشکیل جنین داده می شود و برای آزمایشگاه ژنتیک فرستاده می شود و ژن های  X و Y مشخص می شود و با توجه به درخواست زوجین جنین انتقال داده می شود. در صد موفقیت در این روش، 50 درصد است. بنابراین زوجین نباید انتظار داشته باشند که صد در صد حاملگی اتفاق بیفتد. اما در صورت حاملگی جنسیت جنین صد در صد همان است که تشخیص داده شده بود.
روش تعیین جنسیت با IUI
این روش ساده تر و کم هزینه تر می باشد. در این روش از داروهایی برای تحریک تخمک ها، به بیمار داده می شود. در روزی که تخمک بالغ شد، عمل تعیین جنسیت با IUI انجام می شود. میزان موفقیت این روش از نظر تعیین جنسیت 75 تا 80 درصد است و میزان باروری 25 تا 30 درصد است.
منبع:
اینجا کلیک کنید

اینکه جنسیت جنین زن باشد یا مرد تحت شرایطی در کنترل پزشکان است و به نظر نمی رسد یک امر ماورایی تلقی شود. برخی شبهات وارده با این پیش فرض صورت می گیرد که تعیین جنسیت جنین امری خارج از کنترل بشر است. در حالیکه تحت شرایطی چنین نیست.

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=846
پاسخ
#7
بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج فقه نظام خانواده
استاد: آیت الله محسن اراکی
مقرر: حجت الاسلام قادر بریسم
جلسه 8
تاریخ 26 بهمن 1402
مبحث تغییر جنسیت
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین
درآمد بحث
در بحث فرهنگ یا نظام خاواده به اینجا رسیدیم که یکی از موارد کراهت تزویج، تزویج با مخنّث است. گفتیم که مخنّث، مردی است که تمایلات زنانه دارد. روایات را خواندیم و بحث را پیش بردیم، ولی 

گفتیم به مناسبت این بحث، به جاست که به یک بحث فرعی بپردازیم و آن، مسأله تغییر جنسیت است که در دو مبحث ، مطرح می شود:

آیا اصلاً تغییر جنسیت، ممکن است یا ممکن نیست؟
اگر ممکن است، مجاز است یا مجاز نیست؟

مبحث اول: امکان یا عدم امکان تغییر جنسیت

در بحث اول که امکان تغییر جنسیت بود، خودم تاکنون به یک تحقیق علمی که بگوید این کار، ممکن است، نرسیده ام، چون تغییر جنسیت به این نیست که با یک بخشی از جسم، عمل انجام دهند. 

جنسیت زن و مرد، جنسیت مبتنی بر یک یا دو عضو نیست تا با عمل جراحی یک عضو، شخص را تبدیل به مرد یا زن کنند، جنسیت با تغییر عضو، حاصل نمی شود. فرض کنید که یک عضو از حیوانی را 

بردارند و به حیوان دیگر، پیوند بزنند، در اینجا حیوان، همان حیوان قبلی است و با تغییر عضوش از حیوان خاص بودن، بیرون نمی آید. یا مثلاً اگر بخش هایی از بدن یک سگ را جدا کنند و به یک گربه، 

پیوند بزنند. این کار، نه گربه را از گربه بودن، بیرون می آورد و نه سگ را از سگ بودن. این که برخی می گویند با عمل جراحی، تغییر جنسیت می دهیم، دروغ است و ما معتقدیم که این، تغییر جنسیت 

نیست. این کار مانند آن است که دست یک انسان را ببرند و به یک الاغ، پیوند بزنند یا بالعکس.
زمانی که در نجف بودم، در اوایل جوانی و ابتدای طلبگی در 15-16 سالگی، خیلی در این مسائل عرفانی، غور می کردیم و برای ما بسیار خوشایند بود؛ لذا دنبال عارفی می گشتیم که از او استفاده کنیم و 

دل بسته اش شویم. با یکی از افراد که شخصی محترم بود و در این عرصه ها بسیار کار کرده بود، آشنا شدیم و رفاقتی با مرحوم پدر ما داشت. ایشان کمابیش ما را جذب کرد؛ اما شب، خوابی دیدم که از 

عنایات الاهی است که به ما می شود ولی ما دعاهای پدر و مادر را بی اثر می شماریم. در خواب دیدم که ایشان در یک خیابانی، مانند یک چهارپا و الاغ است و بدنی مانند بدن الاغ دارد، ولی سر، سر اوست. 

وقتی به او رسیدم، هم او مرا می شناخت و هم من او را می شناختم. عرق بسیاری هم از صورتش می ریخت و روشن بود که در رنج بسیاری قرار دارد. پرسیدم: چرا شما این طورید؟ در پاسخ من این بیت شعر 

را در خواب خواند:

هر که نان از عمل خویش خورد
منّت حاتم طایی نبرد

ما از خواب، بیدار شدیم و خواب را برای مرحوم ابوی، تعریف کردیم؛ اما از ایشان نام نبردم و فقط گفتم فردی را که شخصی صالح و اهل ریاضت و ذکر است، در خواب در این وضعیت دیدم. تعبیر خواب را 

بفرمایید. ایشان فرمود: این آقا هر که هست، اعتمادش بر عملش زیاد است؛ یعنی زیاد عمل می کند و زحمت بسیاری در عمل، به خود می دهد. گویا معتقد است که عملش او را نجات می دهد در حالیکه 

عمل به تنهایی، موجب رهایی نیست؛ بلکه عملی که به اهل بیت (ع) و ولایت آنان پیوسته باشد، موجب فلاح است و آنان، اصل کارند؛ لذا باید عمل انسان عملی مقرون با ولایت و وابستگی به آنان باشد. 

خلاصه، این که ما در عالم خواب، یک تغییر جنسیت را بدین شکل دیدیم که سر، سر خودش ولی پیکرش پیکر الاغ بود! ولی این، نه آدم را از آدمیت، بیرون می آورد و نه الاغ را به آدم، تبدیل می کند.
بنابراین این که ما اعتقادی به تغییر جنسیت نداریم و بر اساس آنچه از گفته های پزشکان این رشته ها می شنویم، چنین نظری داریم؛ ولی شما هم می توانید تحقیق علمی میدانی و مستند کنید که اصلاً 

تغییر جنسیت به معنای حقیقی اش امکان پذیر است یا خیر و یا فقط تغییر و جابه جا کردن یک عضو و یک عمل جراحی عضوی است که به آن، تغییر جنسیت گفته نمی شود.
پرسشگر: اگر بچه دار شدند، چه حکمی دارد؟
استاد: مردی که زن شده، هیچ وقت بچه دار نمی شود یا زنی که مرد شده، هیچ گاه قادر به تولید مثل نیست و این نشان دهنده ی همان نظر ماست که این تغییر ، تغییر حقیقی نیست؛ بلکه تغییر عضوی 

جزئی است. 
پرسشگر: وضعیت خنثی چطور است؟
استاد: بحث دو جنسیتی و خنثی، یک بحث دیگر است. خنثی آن است که هم مرد است و هم زن. هم می تواند کار مرد را بکند و هم کار زن را انجام دهد. البته فرضش در فقه ما وجود دارد که اگر کسی 

خنثی باشد، منتها گفته شده که این باید یا رفتار زنانه داشته باشد یا رفتار مردانه. از نظر فقهی، ملزم می شود یکی از این دو رفتار را انتخاب کند؛ ولی نمی تواند یک جا زن باشد و یک جا مرد. هم زن یکی 

باشد و از سوی دیگر هم با زنی، ازدواج کند. این کار را نمی تواند انجام دهد.
پرسشگر: اگر یکی از دو وضعیت در او غلبه داشته باشد ...
استاد: بحث از غلبه باشد یا نباشد، از نظر فقهی، کسی که جنسیتی دوگانه دارد، نمی تواند در عمل، هم نقش زن را ایفا کند و هم نقش مرد را؛ بلکه باید یکی از این دو نقش را برای خودش انتخاب کند و تا 

آخر بر همان نقش بماند.
پرسشگر: نمی تواند احتیاط کند؟
استاد: این هم می شود؛ بدین معنا که نه این کار را بکند و نه آن کار را، نه به این معنا که هر دو کار را انجام دهد. 
احتیاط، گاهی احتیاط به ترک است و گاهی به فعل. در اینجا می تواند احتیاط به ترک کند.
پرسشگر: ...
استاد: هم مسأله ی عسر و حرج است و هم مسأله ی مخالفت قطعیه. به هر حال این ها حدودی است که در شرع ما آمده. بحث ما از دو جنسیتی ها نیست؛ بلکه می خواهیم بگوییم اصل مسأله ی تغییر 

جنسیت حقیقی به نظر ما امکان پذیر نیست؛ لذا بحث اول ما تقریباً چالش چندانی ندارد و یک مقدار بحث علمی است؛ منتها ما بر اساس آنچه از دانش علما به دستمان رسیده، این نتیجه را گرفته ایم که 

تغییر حقیقی جنسیت، امکان پذیر نیست.

مبحث دوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت

علی فرض امکان تغییر جنسیت، آیا این امر، مشروع است یا خیر؟ یعنی یجوز هذاالمعنی أم لایجوز؟ آیا جایز است که کسی تغییر جنسیت دهد؛ یعنی قبلاً مرد بوده، تبدیل به زن شود و اگر زن بوده ، تبدیل 

به مرد گردد؟
در ابتدا که به لندن رفته بودیم، این معنا خیلی مطرح بود. یک بار، خانمی نزد ما آمد و سؤالاتی کرد. وقتی که رفت، آقایی که مسؤول دفتر ما بود، گفت: این خانم در اصل، مرد است که با روسری و مانتو با 

شما صحبت می کند. بچه مسلمان بود و ایشان می فرمود که از خانواده ای متدین است. اما بعد شنیدیم که به مجالس خانم ها نیز می آید و در آن شرکت می کند؛ لذا به خانم ها گفتیم که اجازه ی ورود 

به او ندهند و او را از حضور در مجلس خانم ها منع کردیم؛ لذا رفته رفته از مجالس خانم ها طرد شد و دیگر نمی دانیم چه بلایی بر سر او آمد؛ ولی منظور این است که بر فرض امکان تکوینی آن، به نظر ما 

شرعاً چنین کاری جایز نیست.

استدلال بر عدم جواز تغییر جنسیت

دلیل عدم جواز شرعی تغییر جنسیت، چند چیز است:

آیات کریمه ی سوره ی نساء که در آن خداوند متعال می فرماید:

إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا 117
لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِكَ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا 118
وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَّخِذِ ٱلشَّيۡطَٰنَ وَلِيّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِينٗا 119

ما در محل ورود این آیه و مقصود از فراز: (إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) 
[در متن تقریر رسمی منتشر شده که در کانال رسمی آیت الله محسن اراکی منتشر شده عبارت این گونه است (و إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ولی در قرآن های در دسترس ما آیه 117 سوره نساء فاقد 

حرف واو در کلمه «و إن یدعون» می باشد در صوت تدریس استاد نیز حرف واو نیست] 
سخنی داریم. تفسیر مفسران، معمولاً این است که بر بت هایی که در دوران جاهلیت می پرستیدند، اسم إناث می نهادند و معتقد بودند که بت ها انثی هستند؛ لذا این آیه به اناث از بت ها مانند «لات» و «

منات» نظر دارد و اشاره به آن هاست.
اما ما معتقدیم که این مسأله در میان نیست؛ بلکه مسأله إناث در (إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) 
[در متن تقریر رسمی منتشر شده که در کانال رسمی آیت الله محسن اراکی منتشر شده عبارت این گونه است (و إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ولی در قرآن های در دسترس ما آیه 117 سوره نساء فاقد 

حرف واو در کلمه «و إن یدعون» می باشد در صوت تدریس استاد نیز حرف واو نیست] 
نیاز به یک بحث مفصّل دارد؛ ولی من تیتر مطلب را  در اینجا بیان می کنم اگر کسی قصد ورود به متن بحث را دارد، باید به طور جدی، وارد شود. ما معتقدیم که اینجا «إناث» به عنوان نماد هوای نفس، 

تلقی شده؛ (إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا )
[در متن تقریر رسمی منتشر شده که در کانال رسمی آیت الله محسن اراکی منتشر شده عبارت این گونه است (و إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ولی در قرآن های در دسترس ما آیه 117 سوره نساء فاقد 

حرف واو در کلمه «و إن یدعون» می باشد در صوت تدریس استاد نیز حرف واو نیست] 
 یعنی: إن یدعون من دونه إلّا هوای نفسشان، و در جامعه ی بشر، هر جا إناث بر انسان ها حاکمیت پیدا کنند، از طریق هوای نفسشان بر آن ها حاکمیت می رانند. الآن مردانی که بحث از زن و آزادی زن در 

پوشش می کنند، به چه علت معتقدند که زن باید برهنه باشد؟ برهنگی زن به نفع کیست؟ چه کسی پرچم برهنگی زن را بلند می کند؟ آیا به سود زنان است یا به نفع مردان؟ برهنگی زن به نفع زنان 

نیست و زن از برهنگی خودش هیچ بهره ای نمی برد. زن اگر پوشیده باشد، بهتر بهره می برد؛ ولو بهره ی جنسی. زن پوشیده، نسبت به غیر زن پوشیده، بهتر می تواند بهره ی جنسی ببرد. برهنگی زن یعنی 

قرار دادن او در اختیار مردان برای لذت بری جنسی. من در یک کنفرانس در یکی از کشورهای اسلامی سکولار، حضور داشتم و در میزی که برای ما در بالا تعبیه شده بود، یکی = دو دختر جوان هم در دو 

طرف میز، قرار داده بودند. بحث از زن و حق و حقوق زن بود که یکی از پایین، بلند شد و بسیار زیبا گفت: شما که این دختران را در آنجا گذاشته اید، چه قصدی داشته اید؟ شما می خواهید از حقوق این 

دو، دفاع کنید یا آنان را قرار داده اید که دیگران از نگاه کردن به آن ها لذت ببرند؟ شما این ها را ابزار لذت جویی مردان ساخته اید. آیا این حقوق زن است؟
ایشان یک حرف خیلی قوی زد که آن ها را محکوم کرد. آری، این سخنی درست است که برهنگی و لخت کردن زن، به معنای قرار دادن زن در اختیار مردان، ذلیل کردن او و پایمال ساختن شخصیت زنانگی 

اوست.
(إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ؛ 
[در متن تقریر رسمی منتشر شده که در کانال رسمی آیت الله محسن اراکی منتشر شده عبارت این گونه است (و إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ولی در قرآن های در دسترس ما آیه 117 سوره نساء فاقد 

حرف واو در کلمه «و إن یدعون» می باشد در صوت تدریس استاد نیز حرف واو نیست] 
یعنی کسانی که زن پرستند، ولی نه زن به عنوان جنس، بلکه زن به عنوان هوای نفس. در ادبیات اسلامی ما خیلی وقت ها از زن به عنوان مظهر هوای نفس، یاد شده نه به عنوان جنس زن. در واقع، زن، 

کنایه از هوای نفس است و ما معتقدیم که باید به این کنایه ها توجه داشت و بسیاری از تعابیر در ادبیات دینی ما، تعابیر کنایه ای است نه این که خود لفظ کلمه، مراد باشد؛ (إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) 
[در متن تقریر رسمی منتشر شده که در کانال رسمی آیت الله محسن اراکی منتشر شده عبارت این گونه است (و إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا ) ولی در قرآن های در دسترس ما آیه 117 سوره نساء فاقد 

حرف واو در کلمه «و إن یدعون» می باشد در صوت تدریس استاد نیز حرف واو نیست] 
یعنی دنبال إناث به عنوان جنسی اُنثی هستند؛ بلکه به این معناست که: إن یدعون مگر آن چیزی که هوای نفسشان را تأمین می کند و زن هم به عنوان مظهر هواپرستی، مطرح می شود. لااقل در اینجا به 

نظر ما کنایه است و شاهد عرض ما ادامه ی آیه است که می فرماید: ( وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا 117   لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِكَ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا 118) ؛ چگونه شیطان نصیب مفروض و 

سهم قطعی و حتمی از بندگان خدا به خود، اختصاص خواهد داد؟ با چه ابزاری؟ با به کارگیری هوای نفسشان؛ یعنی من هوای نفس آن ها را به کار می گیرم و با استفاده از آن، آن ها را پیروی هوای نفس می 

سازم و بخشی از آنان را با خودم همراه می کنم. ابزار من نیز در این راه ، هوای نفس است.
خدا در ادامه می فرماید: (وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ) . عبارت : (فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ) نیز از مشکلات معضلات تفسیر قرآن است که باز هم مفسران بحث های بسیاری پیرامون آن 

کرده اند. معنای تحت اللفظی (فَلَيُبَتِّكُنَّ ) این است که می بُرند که علامتی در گوش حیوان است. مگر شکافتن گوش حیوان، حرام است؟ مگر این کار را نمی کردند؟ مگر برای علامت گذاری حیوانات ، آن ها 

را داغ نمی کردند؟ بر فرض که حرام باشد، از حرام هایی نیست که آیه بگوید کار شیطان، این است که گوش حیوانات را ببُرد. اینجا باید (فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ) یک چیز مهم مربوط به زندگی بشر باشد. در 

اینجا هم بحثی داریم و البته فقط به آن، اشاره می کنم.
چه کسی مجوز ذبح انعام را به نفع بشر می دهد؟ من بحثی را با خدانشناسان می کنم که همان سکولارها و مادی گرایان هستند. شما به چه مجوزی، گوسفند را ذبح می کنید یا به هر طریقی می کشید و 

گوشت آن را می خورید؟ چرا اجازه نمی دهید آن ها گوشت شما را بخورند؟ به چه مجوزی، جان یک بهیمه را به نفع خودتان می گیرید و گوشت آن را می خورید؛ پشمش را استفاده می کنید و از همه 

چیزش بهره می برید؟ قرآن کریم در اینجا یک حرف بسیار مهم دارد و می گوید این یکی از بزرگ ترین نعمت هایی است که خدا به بشر داده. در سوره ی انعام آیه 143 که می فرماید: (ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ 

ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَيۡنِۗ) می فرماید که ما این ها را در اختیار شما گذاشتیم. این نعمت بسیار مهم است تا جایی که در حج و آیاتی که پیرامون هدی و قربانی در سوره حج آمده، نشان دهنده 

ی همین معناست که خدای متعال چه تجلیلی از قربانی کردن و این که ما این اختیار را به شما دادیم، به عمل آورده و در تکبیرهای ایام تشریق هم که می گوییم «اللّٰهُ أَكْبَرُ عَلَىٰ مَا رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ 

الْأَنْعامِ» نشان می دهد که این نعمت، بسیار بزرگ و درست است. در آیه هم ظاهراً اشاره به همین می کند که این کافران و کسانی که انعام را می کشند، به چه مجوزی چنین می کنند؟ (فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ 

ٱلۡأَنۡعَٰمِ) مقدمه در اختیار گرفتن انعام است. آنان از گروه انعام ، سواری می گیرند و انعام، بارشان را می کشد ، گوشتش را می خورند؛ روغنش را استفاده می کنند و بهره های بسیار دیگری از آن می برند؛ ولی 

به چه مجوزی، چنین می کنند؟ کسانی که خداپرستند، می دانند خدایی که این عالم را آفریده، به آن، نظم بخشیده و تقسیم اشیاء کرده؛ گفته غذای هر کسی چه باشد و غذای خود انعام و پرندگان آسمان 

را معین کرده و می فرماید ما رزق انعام و طیور را هم تأمین کرده ایم. اما کسی که خدا را نمی پرستد، چه؟ کسی که خدا را نمی پرستد هم وقتی حیوان را می کشد، برای هوای نفس اوست؛ یعنی شیطان 

هوای نفس را تحریک می کند و آنان نیز انعام را به نفع خود می گیرند و در خدمت خودشان قرار می دهند که این هم باز به تحریک هوای نفس است؛ لذا می فرماید: (َلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ 

وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ).
شاهد ما عبارت: ( فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ) است که برخی روایات در تفسیر آن آمده است . در «مجمع البیان» می گوید:
«قیل یرید دین الله و أمره ...»؛
و به عبارت دیگر، ( فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ) یعنی: یغیرنّ دین الله و أمره.
«و هو المروی عن أبی عبدالله (ع) و یؤیّده قوله سبحانه و تعالی: (ۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ  روم 30) » مجمع البیان ج3 ص 173.
که خلق الله یعنی فطرت. این ها این فطرت را تبدیل و عوض می کنند. آن ها وقتی دین خدا را عوض می کنند، برخلاف فطرتش عمل می نمایند.
پرسشگر: در آنجا گفته « ولیبدلن خلق الله».
استاد: بله در آنجا گفته «لیبدلنّ» و در اینجا فرموده (فَلَيُغَيِّرُنَّ) . فرق بین «تبدیل» و «تغییر» این است که بنابرآنچه تتبع ما در استعمالات عربی، نشان می دهد، تبدیل، اعم از تغییر، محسوب می شود. 

تغییر همیشه تغییر به بد است. خداوند می فرماید: (إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ  سوره رعد آیه 11) ؛ تغییر و عوض کردن به غیر، یعنی تبدیل به آنچه که نباید بشود.. برگرداندن به 

«غیر» یعنی آنچه که نباید بشود، بشود.؛ لذا در «تغییر» ، مفهوم منفی وجود دارد؛ به خلاف «تبدیل» که ممکن است به خوب باشد یا بد و گرنه تبدیل هم شامل تغییر می شود؛ منتها اعم از تغییر است. 

ظاهراً چنین است.
خلاصه این که این تفسیر، بسیار متین و همراه با شواهد است؛ متها اگر تغییر تکوینی، منجر به تغییر تشریعی شد؛ یعنی تغییری در تکوین بدهد و مثلاً بر فرض امکان، همین انسان زن را به مرد، یا مرد را به 

زن، تبدیل کند، منشأ تغییر دین الله می شود. چرا می گوییم زن می شود؟ وقتی می خواهیم زن شود، به این معناست که می خواهیم احکام زنانه را بر او بار کنیم.
پرسشگر: ...
استاد: نه، نمی خواهیم این را بحث کنیم. ما می گوییم که این تغییر بر فرض این که اصل تغییر، مجاز باشد، نتیجه اش تغییر دین الله و احکام الهی است. نتیجه اش این است که می خواهید بر زنی که باید 

احکام زنانه بر او بار شود، احکام مردانه را مترتب سازید و این، تغییر دین الله است.
پس چون این تغییر تکوینی، منجر به این تغییر تشریعی می شود، می گوییم این هم مصداق تغییر است که در آیه از آن، نهی شده، ما می گوییم «خلق الله» در آیه ی (فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ) همان تغییر 

تکوینی است و علت این که در روایت به «دین الله» تفسیر شده، همین نکته است. ما در واقع می خواهیم روایت را بفهمیم. ظهور (فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ) در چیست؟
«خلق» ظهور در تکوین دارد نه در تشریع. اما چرا در روایت، (فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ) به «دین الله»، تفسیر شده؟ نکته اش ظاهراً این است که وقتی خلق خدا را تغییر دادند، دین خدا تغییر می یابد؛ بدین معنا 

که حکمی را که باید زن به عنوان زن اجرا کند، تغییر می دهد. این زن که می خواهد خود را به مرد، تبدیل کند، قصد چه کاری را دارد؟ می خواهد در دین خدا، تغییر دهد و احکام شرعی مربوط به خود را 

به احکام شرعی مختص مرد، تغییر دهد. یا اگر مرد است و می خواهد خود را به زن، تبدیل کند،  احکام مرد را قصد دارد تغییر دهد و احکام زنانگی را بر خودش بار کند.
پرسشگر:
استاد: نه، این نوع را تغییر نمی گویند. این لایصدق علیه تغییر خلق الله. اگر کسی مریض و از وضو گرفتن، معذور باشد، اما خود را خوب کند تا بتواند وضو بگیرد یا به عکس، کسی که سالم است، خود را 

بیمار کند تا مجبور شود به جای وضو، تیمم کند، این شکل از تغییر را تغییر خلق الله نمی گویند. تغییر خلق الله، این است که یک مجموعه موجود کامل را به طور کلی از آنچه هست ، وارونه سازند. این را 

وارونگی می گویند و گرنه اگر کسی رنگ پوست خود را تغییر دهد یا عمل جراحی بینی کند یا رنگ چشم خود را تغییر می دهد، کارشان تغییر خلق الله نیست و گرنه حنابستن زنان و حتی آقایان هم  

تغییر خلق الله به شمار می رود.
پرسشگر: تغییر جنسی ...
استاد: می گوییم تغییر خلق الله یعنی یغیر اصل الخلق را نه یغیّر فروع این مخلوق را.
پرسشگر:
استاد: بله، آن یک بحث دیگر است که در صورت عدم ضرورت می گوییم آن هم جایز نیست؛ ولی نه از باب تغییر خلق الله ، بلکه از باب این که نوعی مُثله است و مثله ، حرام است که مثلاً کسی بی دلیل ، 

بخشی از بدنش را جدا کند یا عیبی در خودش پدید آورد. آن نوعی از مثله به شما می رود و لذا به دلایل دیگر، جایز نیست.
پرسشگر: برخی فرموده اند مراد آیه ، حلق اللحیه است.
استاد: بله، برخی، آیه را بر حلق اللحیه هم پیاده کرده اند. به هر حال ، جوابش همان است که ما می گوییم. بله، ممکن است که به دلایلی دیگر، قائل به حلق اللحیه شویم نه به این دلیل. به نظر ما بعید 

است که تغییر خلق الله بر حلق اللحیه هم صدق کند و اگر چنین باشد، حلق الرأس هم باید تغییر خلق الله باشد، ولی چنین نیست؛ منتها در حلق اللحیه ، صرف نظر از روایتی که از رسول اکرم(ص) با 

مضمون: «أحْفُوا الشَّوَارِبَ وأَعْفُوا اللِّحَى»: «وسائل االشیعه؛ کتاب الطهارة، أبواب آداب الحمّام و التنظیف، ب67، ح1. سبيل ها را کوتاه کنيد و ريش ها را بگذاريد» رسیده، سیره ی اهل شرع، مبتنی بر التزام به 

ارسال لحیه بوده نه این که گاهی چنین می کردند و گاهی چنان. لااقل ، فرض بزرگان ما در احتیاط وجوبی در ارسال لحیه، یک فرض بسیار متین و قوی است و ما دلیل هایی داریم که با توجه به آن ها 

حداقل ، احتمال قوی می رود که در نظر شرع، حلق لحیه به تمام معنا مطلوب نیست. استاد ما میرزا کاظم تبریزی (ره) می فرمود اگر حلق لحیه را جوانی که هنوز ریش در نیاورده، به این صورت انجام دهد 

که هر روز در اول صبح، آن را تیغ بزند به طور که از بیرون آمدن لحیه، منع کند، اشکالی ندارد؛ ولی اگر به سیره ی متشرعه یا به این روایت، عمل کنیم، آن کار هم اشکال پیدا می کند؛ بلکه افزون بر رفع 

آن، دفعش هم مشکل می شود. ایشان می فرمود دفعش مشکل نیست؛ اما رفعش مشکل است.
علامه طباطبایی (ره) نیز در تفسیر خود می فرماید:
«و ینطبق علی مثل الإخصاء و أنواع المثلة و اللواط و السحق، المیزان؛ ج5، ص85»؛
اگر بر مثل اخصاء و مثله ، تغییر خلق الله ، صدق کند، به طریق اولی در تغییر جنسیت هم صدق می کند؛ لذا ما معتقدیم که عرفاً تغییر جنسیت، مصداق بارز تغییر خلق الله است؛ یعنی اگر آن را به دست 

عرف بسپاریم ، می گویند اگر این، تغییر خلق الله نباشد، پس چه کاری تغییر خلق الله است؟ اگر نگوییم متیقّن تغییر خلق الله است، این است، لااقل، از مصادیق متیقّنه ی تغییر خلق الله به شمار می رود.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


++++++++++++++++++++++++++


(8-ارديبهشت-1403, 15:20)مسعود عطار منش نوشته: تعبیر فلیغیرون خلق الله ظاهراً کلام شیطان است. یعنی شیطان می‌گوید «لآمرنهم» اینها را امر می‌کنم، «فلیغیرون خلق الله» این ها هم به پیروی از امر من، خلق الله را تغییر می‌دهند.
این مقدار که آنچه شیطان بدان امر می‌کند باید فی الجمله مبغوض خدا و مایۀ ضلالت باشد قابل درک است ولی اولاً مگر تمام اوامر شیطان، مربوط به محرمات است؛ آیا شیطان به مکروهات امر نمی 

کند؛ مثلاً اگر در یک روایت بیان شود شیطان مردمان را به عجب امر می‌کند ظاهرش آن است که عجب حرام است؟!
اگر بگویید سیاق آیه، سیاق محرمات است، خواهیم گفت، آیا کسی از فقهاء «فلیبتکن آذان الانعام» (یعنی شکافتن گوش چهارپایان) را حرام می‌داند.
ثانیاً بر فرض که ظهور در حرمت داشته باشد، آیا آیۀ مزبور در مقام بیان قیود است؟ شاید شیطان صرفاً در برخی موارد به تغییر خلق الله امر می‌کند ولی چون آیه در مقام بیان جزئیات نبوده، 

جزئیات امر شیطان را بیان نکرده است.
برای اطلاق گیری باید ظاهر متکلم این باشد که در مقام بیان است؛ کجای آیه ظهور در این دارد که در مقام بیان جزئیات امر شیطان است؟
ثالثاً مگر نه آن است که بشر در سر تا سر عالم تغییر ایجاد می‌کند؛ آیا تمام تغییراتی که در خلقت ایجاد می‌نکد حرام است؟!
شاید آیه ناظر به تغییر فطرت توحیدی مردم باشد که در خلقتشان نهادینه شده است؛ مقصود روایت از دین الله نیز همین توحید باشد. این معنا خیلی روشن‌تر و قابل فهم تر از معنایی است که آقای اراکی 

فرموده است.

منبع:

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=3409


++++++++++++++++++


لینک های دریافت متن فقه خانواده  1403_1402
 متن درس خارج فقه نظام خانواده
مبحث تغییرجنسیت
آیت الله اراکی
پنج‌شنبه 14 دی ماه 1402
جلسه هفتم
https://eitaa.com/s/doros_araki/3816

صوت درس فقه خانواده 
جلسه هفتم مبحث تغییرجنسیت
14 دی 1402
https://eitaa.com/doros_araki/3774

فیلم تدریس خارج فقه خانواده جلسه هفتم
https://www.aparat.com/v/JezWA

متن درس خارج فقه خانواده
مبحث تغییر جنسیت
آیت الله اراکی
 تاریخ تدریس پنج‌شنبه 26 بهمن ماه 1402
 جلسه هشتم
https://eitaa.com/doros_araki/4095

صوت درس فقه نظام خانواده 
جلسه هشتم استاد آیت الله محسن اراکی
 تاریخ تدریس 26 بهمن 1402
https://eitaa.com/doros_araki/3989

فیلم تدریس خارج فقه خانواده جلسه هشتم
https://www.aparat.com/v/KgpUt



صوت تدریس خارج فقه خانواده جلسه نهم
مبحث تغییرجنسیت
https://eitaa.com/s/doros_araki/4153
پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403


فیلم تدریس خارج فقه نظام خانواده جلسه نهم
استاد آیت الله محسن اراکی
تاریخ تدریس پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403
https://www.aparat.com/v/UweS1


++++++++++++

در جلسه نهم تدریس خارج فقه نظام خانواده مبحث تغییر جنسیت، موضوع بحث استاد استناد به دلیل حرمت تشبّه به جنس مخالف برای اثبات حرمت تغییر جنسیت است.
در موضوع تشبّه به جنس مخالف، مقاله پژوهشی (فقهی) توسط آقای داود عابدی اردکانی دانش پژوه سطح چهار حوزه علمیه قم نوشته و در نشریه پژوهه های فقهی تا اجتهاد دوره و شماره: دوره 1، شماره 2، اسفند 1396،   صفحه 95-123 به چاپ رسیده است که بخشی از چکیده این مقاله پژوهشی چنین است:

«مسئله پوشیدن لباس ویژه جنس مخالف، یکی از مسائلی است که در فقه مطرح شده و در جامعه مورد بحث است؛ یعنی مرد لباس ویژه زن را بپوشد و بر عکس. در عصر کنونی، یکی از مهم‌ترین موارد ابتلای به این مسئله - جدای از پوشش در سطح جامعه که آن نیز بسیار مهم است- مسئله این پوشش‌ها در ساخت فیلم‌ها و در مراسم تعزیه است؛ به‌طوری که این مشکل در برخی از موارد با روش‌های کنونی غیرقابل پرهیز است. در مقاله پیش‌رو با بررسی تاریخی طرح این مسئله و بررسی عنوان‌هایی که می‌تواند حکمی بر این مسئله بار کند، به این نتیجه می‌رسیم که این مسئله بین قدما به هیچ‌وجه مطرح نبوده و دلیل قانع‌کننده‌ای بر حرمتش (درباره مانند تعزیه و فیلم) وجود ندارد...»

https://taejtehad.mfeb.ir/article_38673.html

https://taejtehad.mfeb.ir/article_38673_...8d178e.pdf


در مورد تشبّه رجال به نساء تقریری از درس خارج فقه استاد شهیدی نیز موجود است که در لینک زیر می توانید مطالعه کنید:

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=1492

(12-تير-1398, 12:14)حسین بن علی نوشته: تشبّه رجال به نساء را مشهور فرمودند حرام است و صاحب عروه احتیاط واجب کردند که پوشیدن لباس مختص زنان برای مردان و پوشیدن لباس مختص مردان برای زنان، حرام است.
أدله حرمت
1- موثقه سماعه بود: عَنْهُ (أحمد بن محمد بن خالد برقی) عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِی الرَّجُلِ یَجُرُّ ثَوْبَهُ قَالَ إِنِّی لَأَکْرَهُ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ
مناقشه
أولاً: کراهت أعم از حرمت است.
ثانیاً: به مناسبت تطبیق «تشبّه به نساء» بر جرّ الثوب، ما یصلح للقرینیه داریم که حرام نیست و مکروه اصطلاحی است زیرا در روایات جرّ الثوب برای مرد تحریم نشده است و تنها مکروه شمرده شده است؛
2- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی قَتَادَهَ جَمِیعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ‌ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع ..... لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَلِّلَ وَ الْمُحَلَّلَ لَهُ وَ مَنْ یُوَالِی غَیْرَ مَوَالِیهِ وَ مَنِ ادَّعَى نَسَباً لَا یُعْرَفُ وَ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ....
سند این روایت به جهت عمرو بن شمر ضعیف است.
3- أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ رَأَى رَجُلًا بِهِ تَأْنِیثٌ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ اخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ یَا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ ع سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ‌سند این روایت صحیح است.
مرحوم شیخ انصاری که «متشبّهین من الرجال بالنساء»ظاهر این است که مخنّث ها و أفرادی که به ظاهر مرد اند ولی رفتار جنسی زنانه دارند را بیان می کند؛
گفته می شود این معنا خلاف اطلاق «المتشبّهین من الرجال بالنساء» می باشد و اطلاق آن شامل لبس لباس زنانه نیز می شود و اختصاص به رفتار جنسی ندارد.
بله روایتی در کافی نقل می کند که اگر سند آن صحیح باشد بر این روایت حکومت داشته و آن را معنا می کند؛
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ قَالَ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِی یَنْکِحْنَ بَعْضُهُنَّ بَعْضاً.[۱۲]: متشبهین من الرجال بالنساء، مخنّث ها و مردانی که مفعول واقع می شوند، می باشند و مشتبهات من النساء بالرجال، زنانی است که «ینکحن بعضهنّن بعضا».
و لذا اگر سند روایت خوب باشد حاکم و مفسّر اطلاق روایت حسین بن علوان می شود و لکن سند این روایت به نظر ما قابل تصحیح نیست زیرا «محمد بن علی» که «أحمد بن محمد بن خالد برقی» از او نقل می کند به احتمال قوی «محمد بن علی أبوسُمینه» است که در برخی موارد برقی در محاسن از او نقل می کند: محاسن جلد ۲ صفحه ۳۱۰، و نیز در دو جای دیگر تعبیر به «محمد بن علی الصیرفی» می کند که همان أبوسمینه است و گاهی نیز از «محمد بن علی بن محبوب» نقل می کند و اگر نگوییم منصرف به أبوسمینه است مشترک بین أبوسمینه و محمد بن علی بن محبوب خواهد بود و أبوسمینه خیلی ضعیف است.

منبع: درس خارج فقه استاد شهیدی
پاسخ
#8
(18-اسفند-1393, 07:09)علاوی نوشته:
نقل قول:
تلخیصی از مقاله «تغییرالجنسیّة»:
از کتاب «حلقات الفقه الفعّال: سلسله بحث های استدلالی فقهی در مسائل مستحدثه»، (صفحات 180-166) تألیف آیة الله علی اکبرسیفی مازندرانی

تغییر الجنسیّة
تنقیح موضوع المسألة
ظاهر عنوان تغییر الجنسیّة تغییر جنس کلٍّ من الرجل و المرأة إلی جنس الأخر من حیث آلات التناسل – من الرحم و العورة و الثدیین – و شعر الرأس و الوجه و الشارب بل الید و الرجل؛ بحیث یصیر الرجل 

مرأة و المرأة رجلاً من جمیع الحیثیات الدخیلة من الذکورة و الاُنوثة. و علیه فلایتحقّق تغییر الجنسیّة بمجرّد إخراج الآلة التناسلیّة المخفیّة المستورة تحت الجلد أو اللحم بالعملیة الجرّاحیّة، أو قطع الآلة أو 

التغییر الهندامیّة البدنیّة، کإزالة الشعر أو غرسه، أو قطع الثدی أو زرعها، بل و حتی زرع الرحم، و نحو ذلک من التغییر فی سایر أعضاء الذکورة و الاُنوثة، بل إنما یکون ذلک مجرد تغییر صورة ظاهریّة فی البدن، 

فیصبح حینئذٍ الرجل الواقعی فی صورة المرأة و المرأة الواقعیّة فی صورة الرجل.

و من هنا ورد فی الخبر أنّه حکم أمیرالمؤمنین (ع) بإجراء حکم الرجولة علی الخنثی التی جامعها زوجها فولدت منه و جامعت جاریتها فولدت منها، فی صحیحة محمد بن قیس، عن أبی جعفر (ع)، قال:
«5704- وَ رَوَى عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ إِنَّ شُرَيْحاً الْقَاضِيَ بَيْنَمَا هُوَ فِي مَجْلِسِ الْقَضَاءِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ أَيُّهَا الْقَاضِي اقْضِ بَيْنِي وَ بَيْنَ خَصْمِي فَقَالَ لَهَا وَ مَنْ خَصْمُكِ قَالَتْ 

أَنْتَ قَالَ أَفْرِجُوا لَهَا فَأَفْرَجُوا لَهَا فَدَخَلَتْ فَقَالَ لَهَا مَا ظُلَامَتُكِ فَقَالَتْ إِنَّ لِي مَا لِلرِّجَالِ وَ مَا لِلنِّسَاءِ قَالَ شُرَيْحٌ فَإِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقْضِي عَلَى الْمَبَالِ ...

حدیث نقل شده از(ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق. ؛ ج‏4 ؛ ص327) یا (الوسائل: ب2 من 

أبواب میراث الخنثی، ح5)».

وجه الدلالة: أنّ حکم أمیرالمؤمنین (ع) بذلک دلّ علی أنّ مجرد وجود فرج المرأة و الرحم فی شخصٍ، بل الحمل و تولّد الولد منه علی النحو الطبیعی، و بمقتضی الخلقة لایثبت اُنوثته، بل یُفهم من تعلیل 

الإمام فی الذیل أنّ المیل إلی الجنس المماثل لایکون معیاراً فی تعیین الجنسیّة؛ لفرض وجود ذلک فی تلک الخنثی المقضیّ علیها فی مورد هذه الصحیحة.
اُفرض أنّ تلک الخنثی کانت تقطع ذکرها، فهل کانت تصیر بذلک مرأة لأجل وجود الفرج و الرحم و قابلیة الحمل و تولّد الولد منها؟
و علیه فالرجل الکامل الذی له جمیع خصائص الرجوليّة، - من عنصريّة الرجوليّة الموّرثة، و سایر أعضاءِ الرجال التناسلیّة – لایصیر مرأةً بقطع الآلة، أو إزالة شعر الوجه و البدن، بعد ما کانت هذه الأعضاء 

موجودةً فیه بمقتضی الخلقة علی النحو الطبیعی. لدلالتها القطعیّة علی عدم دوران عنصریّة الذکورة و الاُنوثة مدار الآلآت التناسلیّة، بل و لامدار الحمل. و إنّ عدم إمکان الالتزام بمدلول فقرةٍ لایضرّ بحجیّة سایر 

الفقرات؛ نظراً إلی قاعدة تبعض فقرات الحدیث فی الحجیّة.

تلخیصی از مقاله «تغییرالجنسیّة»:
از کتاب «حلقات الفقه الفعّال: سلسله بحث های استدلالی فقهی در مسائل مستحدثه»، (صفحات 180-166) تألیف آیة الله علی اکبرسیفی مازندرانی، با همکاری گروهی از پژوهشگران، ناشر: قم، بوستان 

کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، سال نشر: چاپ اول؛ 1392 شمسی. شابک کتاب:
Isbn 978-964-09-1452-6
در این حدیث که دارای سند صحیح می باشد، أمیرالمؤمنین(ع) تغییرجنسیت دادن یک مرد مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترنسکشوال تغییرجنسیت از مرد به زن) را باطل دانستند و حکم کردند او 

همچنان مرد باقی مانده است و امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن این مرد کرده و ردای مردانه بر شانه او انداختند تا بیشتر از این لباس زنانه نپوشد؛ در این حدیث صحیح السند، مردی که 

مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی بوده است(ترانس سکشوالیسم تغییر جنسیت از مرد به زن) و حتی با دارا بودن «رحم» مادرزادی طبیعی قادر به حاملگی نیز بوده، اقدام به تغییر دادن جنسیت خود از 

مرد به زن کرده و لباس زنانه پوشیده بوده است؛ ولی در این حدیث ابتلای این مرد به بیماری اختلال هویت جنسی(تراجنسیتی تغییر جنسیت از مرد به زن) یا دارا بودن «رحم» مادرزادی و بارداری طبیعی؛ 

هیچیک معیار تشخیص جنسیت او به شمار نرفته است و در این حدیث حکم به زن بودن، این مرد نشده است؛ بلکه برای تشخیص جنسیت او در ابتدا همانند افراد خنثی دوجنسی عمل شده است [فرض این 

است که در بسیاری از موارد، در خنثای دوجنسی که همزمان دارای هر دو مجرای ادرار زنانه و مردانه بوده است و هر دو مجرای ادرار او نیز روی پوست بدن او ظاهر بوده باشد(و در زیر پوست مخفی نشده 

باشد)، بطور طبیعی مادرزادی، خروج بول از مجرای ادرار اصلی بیشتر خواهد بود(بدلیل مطابقت مجرای ادرار اصلی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم) و از مجرای ادرار زائد فرعی، بول کمتری خارج می 

شود(به علّت عدم مطابقت مجرای ادرار زائد فرعی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم)]


محمدبن قیس از امام باقر علیه السلام روایت می کند که ایشان فرمود:
شُریح قاضی در حالی که در مجلس قضاوت حضور داشت، ناگهان زنی وارد شد و گفت: ای قاضی، میان من و دشمنم قضاوت کن.
شریح به آن زن گفت: دشمنت کیست؟
زن گفت: تو هستی؟
شریح گفت: راهش دهید.
او را راه دادند، و او وارد مجلس شد.
سپس، قاضی به او گفت: شکایتت چیست؟
گفت: من، هم آن چه را مردان دارند دارم و هم آن چه را زنان دارند.
شریح گفت: امیر مؤمنان علی(ع) بر اساس مجرای ادرار قضاوت می‌کند. ....

این حدیث که دارای سند حدیثی صحیح است مربوط به مردی است که مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترانسکشوال تغییر جنسیت از مرد به زن) بوده است؛ یعنی مردی بوده است که بطور 

طبیعی و مادرزادی دارای مجرای ادرار مردانه بوده است و کنیزش از طریق ازدواج با این مرد، از او باردار شده، اما این مرد تغییر جنسیت از مرد به زن داده است و لباس زنانه پوشیده است و حتی چون این 

مرد بطور مادرزادی دارای مجرای ادرار زنانه و «رحم» طبیعی بوده، تونسته با ازدواج کردن با پسرعمویش فرزندی هم بدنیا آورد؛
أما حضرت أمیرالمؤمنین(ع) حکم می کنند، تغییرجنسیت مرد مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی(ترانس سکشوال تغییر جنسیت از مرد به زن) باطل است و از این روی، امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و 

کفش مردانه بر تن این مرد کرده و ردایی بر شانه این مرد می اندازند تا بیشتر از این لباس زنانه نپوشد.
بنابراین مطابق با این حدیث صحیح السند (که در حدیث آمده است که این مرد حتی قادر بوده است با «رحم» طبیعی مادرزادی خود باردار شود) اگر این مرد بعد از تولّد برای تغییر جنسیت از مرد به زن؛ 

اقدام به قطع اندام تناسلی مردانه خود می نمود تا فقط اندام تناسلی زنانه مادرزادی او باقی بماند، موفق به تغییر جنسیت از مرد به زن نمی شد و در حدیث حکم نمی شد که او زن محسوب شود، چون در 

این حدیث، ملاک تعیین جنسیت ابتدا این اعلام شده که بطور طبیعی مادرزادی از کدامیک از دو مجرای ادرار زنانه و مردانه، زودتر بول خارج می شده است. [فرض این است که در بسیاری از موارد، در 

خنثای دوجنسی که همزمان دارای هر دو مجرای ادرار زنانه و مردانه بوده است و هر دو مجرای ادرار او نیز روی پوست بدن او ظاهر بوده باشد(و در زیر پوست مخفی نشده باشد)، بطور طبیعی مادرزادی، 

خروج بول از مجرای ادرار اصلی بیشتر خواهد بود(بدلیل مطابقت مجرای ادرار اصلی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم) و از مجرای ادرار زائد فرعی، بول کمتری خارج می شود(به علّت عدم مطابقت مجرای 

ادرار زائد فرعی با جنسیت ژنتیکی DNA کروموزوم)]
اگر هم مطلبی در انتهای روایت آمده است، فقط همان قسمت از حجیت ساقط می شود و بقیه روایت همچنان معتبر است و حجیت دارد، بخاطر قاعده فقهی «تبعّض در فقرات 

حدیث»
.
منبع:
http://www.askdin.com/thread16609-24.html#post655004



بررسی سند این حدیث صحیح
در روایت مذکور که در آن، به یک واقعه تاریخی که در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) اتفاق افتاده است، اشاره شده است و در کتاب وسائل الشیعه نیز نقل شده است.
( وسائل الشیعه، ج 26، ص 286 ـ 287، ح 3)
بررسی و تحلیل سندی حدیث
علامه محمد باقر مجلسی در ذیل این حدیث نوشته است:
این خبر در بین عامه (اهل سنّت) مشهور، و در کتاب‌های ایشان ثبت است. از این روی، سید مرتضی، مفید و ابن ادریس، علی‌رغم این که به خبر واحد عمل نمی‌کنند، به این روایت عمل کرده‌اند.( ر.ک: 

روضة المتقین، ج11، ص364)
علامه حلی، سند روایت را صحیح دانسته و گفته است: کسانی که این خبر را ضعیف دانسته‌اند، به سند آن توجه نداشته‌اند.( ر.ک: همان، ج11 ، ص364)
شیخ طوسی این روایت را در کتاب تهذیب،با تفاوت در برخی الفاظ، از «میسره بن شریح» نقل کرده است.( ر.ک: شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص354، حدیث 5. ؛ یا شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، 

ج17، ص575، ابواب میراث خنثی، باب2 حدیث3) 
همچنین، شیخ مفید، این روایت را در کتاب ارشاد،بخش قضایای امیر مؤمنان(ع) نقل کرده است.( ر.ک: محمد بن محمد (شیخ مفید)، ارشاد، ج1، ص213)
با توجه به آن‌چه که گذشت، این روایت بین فقهای شیعه و سنّی مشهور است و حتی برخی از فقیهان، بر اساس آن، فتوا داده‌اند؛ مانند:
شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس حلی در سرائر،( ر.ک: به نقل از: میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج2، ص59) 
آیت‌الله محمدحسن نجفی، صاحب جواهر الکلام،( ر.ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج39، ص 283 ـ 284)
و امام خمینی.( ر.ک: تحریرالوسیله (ترجمه فارسي)، ج 2، ص 426، مسئله 2)

در هر صورت، فرازهای آغازین روایت، که ملاک جنسیت را بر اساس مجرای بول بیان می‌کند، مورد پذیرش است؛ چون چنین مضمونی، در روایت‌های متعدد دیگر، مورد تأکید قرار گرفته است.
بنابراین، این فرد اگر از مجرای زنانه بول کند زن است؛ وگرنه مرد است. 
این مطلب، بارها از زبان حضرت امیر مؤمنان(ع) نقل شده است:«اِنَّ علیاً کانَ یَقولُ: الخنثی یوّرث مِن حیثُ یَبولُ....»؛( وسائل الشیعه، ج 26، ص 286، ح 2) امام علی(ع) پیوسته می‌فرمود: میراث خنثی بر 

اساس مجرای بول تعیین می‌شود.

منابع:

http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=443

http://askdin.com/node/16609


+++++++++

در جلسه هفتم خارج فقه نظام خانواده استاد آیت الله محسن اراکی، تدریس شده در تاریخ 14 دی ماه 1402 شمسی، مبحث تغییر جنسیت، استاد آیت الله محسن اراکی در مورد نظرات «سید محمدحسین 

حسینی طهرانی (م 1416) معروف به علامه طهرانی» فرموده اند که : 

«سید اولاد پیغمبری 
[سید محمدحسین حسینی طهرانی (۱۳۴۵-۱۴۱۶ق) معروف به علامه طهرانی] 
که درس درستی نخوانده بود و این طرف و آن طرف، کتاب نوشته. آقا جان، ببینید .... این چه حرف بی اساسی است؟ .... همه را رها کنیم و یک حرف بی خود و اساس را بگیریم؟ »

در جلسه هشتم خارج فقه خانواده ، تدریس شده در تاریخ  26 بهمن 1402  خورشیدی ، مبحث تغییر جنسیت، استاد آیت الله محسن اراکی؛ ایشان خاطره ی زیر را نقل کرده اند:
« زمانی که در نجف بودم، در اوایل جوانی و ابتدای طلبگی در 15-16 سالگی، خیلی در این مسائل عرفانی، غور می کردیم و برای ما بسیار خوشایند بود؛ لذا دنبال عارفی می گشتیم که از او استفاده کنیم و 

دل بسته اش شویم. با یکی از افراد که شخصی محترم بود و در این عرصه ها بسیار کار کرده بود، آشنا شدیم و رفاقتی با مرحوم پدر ما داشت. ایشان کمابیش ما را جذب کرد؛ اما شب، خوابی دیدم که از 

عنایات الاهی است که به ما می شود ولی ما دعاهای پدر و مادر را بی اثر می شماریم. در خواب دیدم که ایشان در یک خیابانی، مانند یک چهارپا و الاغ است و بدنی مانند بدن الاغ دارد، ولی سر، سر اوست. 

وقتی به او رسیدم، هم او مرا می شناخت و هم من او را می شناختم. عرق بسیاری هم از صورتش می ریخت و روشن بود که در رنج بسیاری قرار دارد. پرسیدم: چرا شما این طورید؟ در پاسخ من این بیت شعر 

را در خواب خواند:
هر که نان از عمل خویش خورد
منّت حاتم طایی نبرد
ما از خواب، بیدار شدیم و خواب را برای مرحوم ابوی، تعریف کردیم؛ اما از ایشان نام نبردم و فقط گفتم فردی را که شخصی صالح و اهل ریاضت و ذکر است، در خواب در این وضعیت دیدم. تعبیر خواب را 

بفرمایید. ایشان فرمود: این آقا هر که هست، اعتمادش بر عملش زیاد است؛ یعنی زیاد عمل می کند و زحمت بسیاری در عمل، به خود می دهد. گویا معتقد است که عملش او را نجات می دهد در حالیکه 

عمل به تنهایی، موجب رهایی نیست؛ بلکه عملی که به اهل بیت (ع) و ولایت آنان پیوسته باشد، موجب فلاح است و آنان، اصل کارند؛ لذا باید عمل انسان عملی مقرون با ولایت و وابستگی به آنان باشد. 

خلاصه، این که ما در عالم خواب، یک تغییر جنسیت را بدین شکل دیدیم که سر، سر خودش ولی پیکرش پیکر الاغ بود! » پایان خاطره ی استاد آیت الله محسن اراکی.

از اینکه فرد مورد اشاره آیت الله محسن اراکی در خاطره ی مذکور چه کسی بوده است، اطلاعی نداریم. 

و به دلیل اینکه قرینه یا شاهدی هم از اینکه شخص مذکور چه کسی بوده است نداریم، توانایی حدس زدن بر فرد یا افرادی نداریم. 

بنابراین ما از اینکه فرد مذکور چه کسی بوده بی اطلاعیم. 

قرینه ای هم نداریم که بر مبنای آن حدس بزنیم شاید فلان کس مقصود بوده باشد.

صرفاً به خاطر مناسبت موضوع اشاره کنیم که  آیت الله محسن اراکی گفته ای دارند، درباره برخی افرادی که در نوشته ها ادعا شده است از مریدان آیت الله قوچانی وصی مرحوم سیدعلی آقای قاضی 

طباطبایی بوده اند، بطور نمونه بنگرید به کتاب در مکتب پدر روایتی از زندگی و خاطرات آیت الله العظمی میرزا حبیب الله اراکی، چاپ اول، نوشته آیت الله شیخ محسن اراکی عضو شورای عالی جامعه 

مدرسین حوزه علمیه قم
ناشر دفتر نشر معارف نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها
شابک
۹۷۸-۹۶۴-۵۳۱-۹۴۷-۰

گزیده ای از صفحات ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ متن کتاب در مکتب پدر تألیف آیت الله محسن اراکی چنین است.

«پدرم افزون بر محقق خراسانی با مرحوم سیدعلی قاضی نیز ملازمت داشت و از ایشان در زمینه های سلوک عرفانی مطابق با مکتب ائمه اطهار علیهم السلام بهره فراوان جست…
با عرفان های بازاری و تجارتی شدیداً مخالف بودند، و از عرفان های فرقه ای – که نوعی دکانداری و تجارت با دین و معنویت است – بیزار بودند.

شخصی را که از علما نبود [شاید مقصود ایشان این است که شخصی که در لباس اهل علم بوده ولی از نظر جایگاه علمی در رده علمای حوزه نجف محسوب نمی شده] ؛ لکن بعضی از اهل علم، فریب ادعای 

او را خورده بودند کراراً می دیدم که سعی دارد به برخی از این بزرگان نزدیک شود که همواره مورد اعراض و بی اعتنایی این بزرگان قرار می گرفت.
استاد بزرگوار مرحوم آقای قوچانی  – که خداوند توفیق بهره مندی از محضر ایشان را برای مدتی به اینجانب عنایت فرمود  – اعتنایی به این شخص و امثال وی نداشت ، و از نزدیک شدن وی به ایشان 

اجتناب می نمود
[آیت الله شیخ عباس قوچانی وصی سیدعلی آقای قاضی که آقای محسن اراکی کتاب منظومه و بخشی از اسفار را نزد آیت الله قوچانی تلمذ کرده اند]
پدرم نیز به همین نحو، این شخص چند بار به بهانه مجلس روضه ای که داشتیم به منزل ما آمد، لکن با بی اعتنایی و اِعراض کامل مرحوم پدرم روبرو شد، ظاهراً به همین دلیل رابطه ی خود را قطع کرد. 

اطلاعاتی که در برخی نوشته ها در مورد ارتباط این شخص با مرحوم قوچانی آمده، کاملاً بی اساس و غالباً مستند به ادعائات خود این شخص است که کاملاً دور از واقعیت می باشد.»
پایان نقل از متن کتاب در مکتب پدر

https://mobahesat.ir/19049

https://mobahesat.ir/18941

++++++++++++++

در درس خارج فقه نظام خانواده،  استاد: آیت الله محسن اراکی، جلسه 7  تاریخ تدریس 14 دی ماه 1402 شمسی، مبحث تغییر جنسیت، استاد آیت الله محسن اراکی فرموده اند:

«دلیل کراهت تزویج با مخنّث روایت علی بن جعفر است:

عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ اِبْنَتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ يَعْنِي اَلْخَنِثَ
وی می گوید از امام (ع) سوال کردم که : شوهر دخترم جوان تازه کاری است که مقداری سست است. حضرت فرمود: سستی در چه حدی است؟ در حدی است که کار زنانه انجام می دهد و فاحشه و کار 

خلاف از او سر می زند؟ گفتم: کار خلافی از او سر نمی زند، بلکه مقداری سست و نمی تواند آن طور که باید، خود را نگاه دارد. فرمود: اگر کار فاحشه ای انجام نمی دهد، تزویجش اشکال ندارد.
مفهوم این روایت این است که «ان کان فاحشة فلاتزوّجه» و حداقلِ دلالت مفهومی اش، کراهت است.» پایان نقل خارج فقه خانواده استاد اراکی.

در مورد معنای لغت «فاحشة» که در متن روایت آمده است، برخی اهل لغت گفته اند که به معنای تجاوز از حد آمده است و همیشه معنای زنا نمی دهد. 

قيل كلُّ ما نهى اللّهُ عنهُ   (أقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد , ج4 , ص125)
كل أَمْرٍ لا يكون مُوَافقاً للحق، فهو فَاحِشةٌ‌ (فقه اللغة , ج1 , ص42)
 اَلْفَوَاحِشُ‌: المعاصي و القبائح ما ظهر منها و ما بطن. (مجمع البحرين , ج4 , ص147)
ما جاوز حدَّه في القبح  (المغرب في ترتیب المعرب , ج2 , ص124)

https://qamus.inoor.ir/fa/9L60K/%D8%A7%D...8%B4%D8%A9

«هر گناه و بدى كه از حد درگذرد» نیز آمده است (فرهنگ نفیسی , ج4 , ص2505) (لغت نامه دهخدا , ج2 , ص2082)

بنابراین اگر لغت فاحشة مندرج در متن روایت را به معنی زنا و مشابه آن معنا نکنیم شاید بتوان گفت ترجمه فارسی روایت این گونه هم قابل تصور است:

وی می گوید از امام (ع) سوال کردم که : شوهر دخترم جوان تازه کاری است که مقداری سست است. یعنی اهل کار و تلاش و کسب روزی برای خانواده خود نیست و برای پدرش هم این تنبل بودن او مهم 

نیست زیرا مخارج خانواده پسر را پدر پولدار این پسر تأمین خواهد کرد، حضرت فرمود: سستی در چه حدی است؟ اگر سستی و بی حالی جوانی که پدر پولداری دارد و تنبلی جوان از حد معمول نمی گذرد 

ازدواج دختر با چنین جوانی اشکالی ندارد.
بنابراین اگر لغت فاحشه را به معنی عبور بدی از حد آن ترجمه فارسی شود ظاهراً می توان احتمال داد که شاید روایت هیچ ربطی به مخنّث بودن ندارد.

ممکن است اشکال شود که در آخر روایت فاحشه با لغت «یعنی الخنث» تبیین و توضیح داده شده است. ولی عبارت «یعنی الخنث» که برای توضیح معنای «فاحشة» به انتهای روایت افزوده شده است توسط 

مصنّف کتاب به اصل روایت اضافه شده است. یعنی راوی روایت عبارت «یعنی الخنث» را اضافه نکرده بوده است. شاهد اینکه روایت در نقل متفاوت دارد که در نقل دوم عبارت «یعنی الخنث» در متن روایت 

وجود ندارد.

نقل اول روایت که فاقد عبارت «یعنی الخنث» می باشد.
[  نشانی : بحار الأنوار  ,  جلد۱۰۰  ,  صفحه۳۷۲     قائل: امام کاظم (علیه السلام)
ب، [قرب الإسناد] ، عَلِيٌّ عَنْ أَخِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ أَنَّ زَوْجَ بِنْتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ تَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ .

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/288570/

نقل دوم روایت که اضافه «یعنی الخنث» به متن روایت افزوده شده است.
 نشانی :  وسائل الشیعة  ,  جلد۲۰  ,  صفحه۸۱     قائل :   امام کاظم (علیه السلام)
عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ اِبْنَتِي غُلاَمٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لاَ بَأْسَ بِهِ قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجْهُ يَعْنِي اَلْخَنِثَ .
وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ : نَحْوَهُ .]

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/185406/translate

++++++++++++++++++++++

بررسی تدریس استاد آیت الله محسن اراکی در جلسه نهم فقه خانواده در تاریخ پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403 قابل توجه است.
آیت الله محسن اراکی در جلسه نهم تدریس فقه خانواده در پاسخ به اشکال طرح شده توسط پرسشگر حاضر در درس می فرمایند که در بیمارستان ها هم تعداد زیادی از جنین ها را می کُشند به نظر می رسد این کلام ایشان نشان می دهد ایشان کلام متخصصین پزشکی را بطور مطلق صحیح نمی دانند. زیرا متخصصین پزشکی با غربالگری جنین زنان باردار موافق هستند. مشخص نیست با توجه به این نظر ایشان چرا در جلسات قبل گفته بودند متخصصین پزشکی تغییر واقعی جنسیت را انکار می کنند و به کلام آنها استناد کرده بودند.

نکته دیگر اینکه در جلسات هفتم و هشتم مکرراً پرسشگران حاضر در جلسه به احکام فقهی خنثی استناد کرده بودند ولی آیت الله محسن اراکی این استدلال را مردود دانسته بودند. آیت الله محسن اراکی در جلسات هفتم و هشتم می فرمایند که در فقه خنثی اینگونه تعریف و فرض شده است که خنثی کسی است که دارای هر دو اندام تناسلی زنانه و مردانه است. اما برای اینکه از خنثی بودن خارج شود باید یکی از دو جنسیت مردانه یا زنانه را انتخاب کرده و برای همیشه به همان جنسیت مقید بماند. یعنی استاد اراکی این حکم فقهی برای خنثی را پذیرفته اند.
اشکال می شود که بنابراین برای اینکه خنثی ، با خروج از خنثی بودن به یکی از دو جنس مردانه یا زنانه ملحق شود صرف وجود داشتن اندام آن جنس کافی است. 
ولی معلوم نیست چرا استاد اراکی در مورد تغییر جنسیت می فرمایند صرف پیوند اندام جنسیت مخالف به شخص سبب نمی شود که جنسیت او تغییر کند. 
ولی در خنثی به این موضوع ملتزم نشده اند و صرف وجود اندام تناسلی جنس مخالف برای الحاق خنثی به آن جنس مخالف کافی است ولی در تغییر جنسیت ایجاد اندام جنسی جنسیت مخالف را برای تغییر یافتن جنسیت کافی نمی دانند و می گویند پیوند اندام جنسی جنسیت مخالف سبب تغییر یافتن جنسیت نمی شود.

+++++++++

از آنجا که استاد اراکی از حاضرین در جلسه درس دعوت کردند برای تحقیق علمی و مستند اقدام کنند. 
لینک مقاله زیر قرار داده می شود لینک مربوط به شیردادن به نوزاد توسط مردی است که از مرد به زن تغییر جنسیت داده است و از نظر پزشکی توانسته است به 
نوزاد با سینه خود شیر بدهد.

https://t.me/iransrsresults/4394

مندرجات لینک زیر نیز می تواند مفید باشد:

http://askdin.com/node/16609

در مورد تولید مثل در مردان نیز می توان در انتظار پیشرفت های پزشکی ماند زیرا اگرچه از سلول های بنیادی بیضه ساخته شده است ولی این بیضه ها هنوز اسپرم تولید نمی کنند. ولی نظر دانشمندان در 

مورد امکان تولید اسپرم از بیضه های آزمایشگاهی در آینده مثبت است.
khabaronline.ir/xkXrf
کد خبر 1876172

https://parsi.euronews.com/2024/02/26/sc...first-time


نقل قول:کد خبر: 1059597
۲۶ آذر ۱۴۰۱
مدیر گروه فقه پزشکی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) حجت الاسلام محمدعلی قاسمی گفت: در فقه پزشکی بحث نسب بسیار مورد مناقشه است زیرا در عنوان شبیه سازی که تخمک یک خانم را خالی می کنند و سلولی غیر از اسپرم را از همان خانم یا فرد دیگر می گیرند که تبدیل به انسان می شود و سؤال پیش می آید که نسب آن چیست و مباحث ارث آن چه می شود؟ مباحث ضروری و لازمی است که باید انجام شود
در این رابطه برخی ملاک را در نسب تعلق نطقه می دانند و اینجا اشکال پیش می آید برای مثال اگر کسی اسپرم خود را به بانک اسپرم اهدا کند و در اثر آن صد فرزند متولد شود آیا باید به همه این فرزندان نفقه دهد و آن ها از او ارث می برند؟ به نظر می آید در اینجا ملاک انعقاد نطقه به همراه عمل زناشویی باشد 
https://hawzahnews.com/xc2ks
پاسخ
#9
نقل قول:مشهور فقیهان اسلامی معتقدند: از آن جایی که جنسیت واقعی خنثای مشکل معلوم نیست، پس وی مجاز به ازدواج نمی باشد؛ چون ممکن است با هم جنس خویش ازدواج کرده باشد. 
در مقابل، یک نظر نادر وجود دارد که معتقد است: خنثای مشکل می تواند یک جنسیت را برای خویش انتخاب کند.
[ شیرازی، سید صادق، الفقه و المسائل الطبیة، (قم: یاس زهرا، 1427 ق.)، ص 122.]
این مسأله دارای دو فرض است:
فرض اول: ازدواج خنثای مشکل با یک مرد
فرض دوم: ازدواج خنثای مشکل با یک زن
بر اساس نظر مشهور، ازدواج خنثای مشکل، چه در فرض اول و چه دوم باطل بوده است. 
بر اساس نظر غیر مشهور، اگر خنثای مشکل، جنسیت زنانه را انتخاب کرده، ازدواج  صحیح بوده است؛ 
منبع:


https://www.islamquest.net/fa/archive/fa2086



نقل قول:تقریر درس خارج فقه نظام خانواده، استاد: آیت الله اراکی، جلسه 7  ، بحث نکاح، تاریخ 14 دی ماه 1402 شمسی

«.... پرسشگر: این ربطی به خنثی ندارد؟
استاد: خنثی یک حرف دیگر است. خنثی این است که هم علامت ذکوریت داشته باشد هم علامت انوثیت، یا هیچ علامتی نداشته باشد؛ اما آن که خُلق ذَکَراً، همیشه ذَکَر است و آن که خُلقت اُنثی، همیشه اُنثی است. ....



درس خارج فقه نظام خانواده، بحث نکاح، استاد: آیت الله محسن اراکی، مبحث تغییرجنسیت، جلسه 8 ، تاریخ 26 بهمن 1402

.... پرسشگر: وضعیت خنثی چطور است؟
استاد: بحث دو جنسیتی و خنثی، یک بحث دیگر است. خنثی آن است که هم مرد است و هم زن. هم می تواند کار مرد را بکند و هم کار زن را انجام دهد. البته فرضش در فقه ما وجود دارد که اگر کسی خنثی باشد، منتها گفته شده که این باید یا رفتار زنانه داشته باشد یا رفتار مردانه. از نظر فقهی، ملزم می شود یکی از این دو رفتار را انتخاب کند؛ ولی نمی تواند یک جا زن باشد و یک جا مرد. هم زن یکی باشد و از سوی دیگر هم با زنی، ازدواج کند. این کار را نمی تواند انجام دهد.
پرسشگر: اگر یکی از دو وضعیت در او غلبه داشته باشد ...
استاد: بحث از غلبه باشد یا نباشد، از نظر فقهی، کسی که جنسیتی دوگانه دارد، نمی تواند در عمل، هم نقش زن را ایفا کند و هم نقش مرد را؛ بلکه باید یکی از این دو نقش را برای خودش انتخاب کند و تا آخر بر همان نقش بماند.
پرسشگر: نمی تواند احتیاط کند؟
استاد: این هم می شود؛ بدین معنا که نه این کار را بکند و نه آن کار را، نه به این معنا که هر دو کار را انجام دهد. 
احتیاط، گاهی احتیاط به ترک است و گاهی به فعل. در اینجا می تواند احتیاط به ترک کند.
پرسشگر: ...
استاد: هم مسأله ی عسر و حرج است و هم مسأله ی مخالفت قطعیه. به هر حال این ها حدودی است که در شرع ما آمده. ...»
پایان نقل قول تقریر درس خارج فقه نظام خانواده استاد اراکی بحث نکاح



مشهور فقهای امامیه، فتوا داده اند که ازدواج کردن برای خنثای مشکل حرام ابدی است بنابراین شخص خنثای به دلیل اینکه خنثای مشکل، جنسیت مردانه یا زنانه او معلوم نیست تا آخر عمر ازدواج بر خنثای مشکل حرام است. 
ولی اینکه خنثای مشکل تا آخر عمر شرعاً ازدواج کردن برایش حرام است زیرا مشخص نیست جنسیت او زن است یا مرد؛ مستلزم عسر و حرج برای خنثای مشکل است. 
اینکه به خنثای مشکل گفته شود حتی با پیشرفت های پزشکی امروزی هنوز جنسیت مردانه یا زنانه او معلوم نیست محل تأمل است. 
علاوه اینکه برای خنثای مشکل اینکه تا آخر عمر حق ازدواج نداشته باشد عسر و حرج زیادی برای او ایجاد می کند. 
در هر صورت سیدصادق شیرازی در این مورد خلاف مشهور فتوا داده اند و در فتوایی نادر اجازه ازدواج کردن به خنثای مشکل داده اند. و گفته است: 

«خنثای مشکل می تواند یک جنسیت را برای خویش انتخاب کند.
[ شیرازی، سید صادق، الفقه و المسائل الطبیة، (قم: یاس زهرا، 1427 ق.)، ص 122.]»

آیت الله محسن اراکی ظاهراً نیز مطابق آنچه در درس خارج فقه نظام خانواده بحث نکاح مبحث تغییرجنسیت فرموده اند نظر فقهی نادر سیدصادق شیرازی را پذیرفته اند. زیرا فرموده اند:

«درس خارج فقه نظام خانواده، بحث نکاح، استاد: آیت الله محسن اراکی، مبحث تغییرجنسیت، جلسه 8 ، تاریخ 26 بهمن 1402
.... خنثی آن است که هم مرد است و هم زن. هم می تواند کار مرد را بکند و هم کار زن را انجام دهد. البته فرضش در فقه ما وجود دارد که اگر کسی خنثی باشد، منتها گفته شده که این باید یا رفتار زنانه داشته باشد یا رفتار مردانه. از نظر فقهی، ملزم می شود یکی از این دو رفتار را انتخاب کند؛ .... از نظر فقهی، کسی که جنسیتی دوگانه دارد، نمی تواند در عمل، هم نقش زن را ایفا کند و هم نقش مرد را؛ بلکه باید یکی از این دو نقش را برای خودش انتخاب کند و تا آخر بر همان نقش بماند....
استاد: هم مسأله ی عسر و حرج است و هم مسأله ی مخالفت قطعیه.....»

در هر صورت مطابق این دو نظر فقهی یعنی 
نظر سیدصادق شیرازی که خلاف مشهور فقها و فتوایی نادر است 
و کلام آیت الله محسن اراکی در درس خارج فقه شان، 
خنثای مشکل برای حل مشکل ازدواج خود باید یکی از دو جنسیت مردانه یا زنانه را انتخاب کند و همیشه طبق همین جنسیت منتخب خود رفتار کند. نتیجه اینکه برای تغییر جنسیت خنثای مشکل به مونث بودن صرف اینکه اندام تناسلی زنانه در خنثای مشکل وجود دارد کافی است و پس از آن خنثای مشکل باید یکی از دو جنسیت مردانه و زنانه را انتخاب کند و تا آخر عمر مطابق آن جنسیت رفتار کرده و آنگاه می تواند ازدواج کند.

مشخص نیست که پس چگونه آیت الله محسن اراکی در دیگر افراد عادی که می خواهند تغییرجنسیت دهند؛ می فرمایند که صرف تغییر یافتن اندام تناسلی را برای تغییر یافتن جنسیت کافی نیست و آیت الله اراکی می گویند جنسیت که فقط به اندام تناسلی نیست بلکه تغییرجنسیت نیاز به تغییرات خیلی بیشتری از تغییر یافتن اندام تناسلی دارد، 

در حالیکه استاد اراکی، برای حل مشکل ازدواج در خنثای مشکل، صرف وجود اندام تناسلی یک جنسیت مثل اندام تناسلی مونث را کافی می دانند و می گویند سپس خنثای مشکل باید جنسیت زنانه را انتخاب کند و بعد از آن می تواند مطابق جنسیت منتخب خود با یک مذکر ازدواج کند. 
یعنی بیش از وجود اندام تناسلی مونث ، برای تغییر جنسیت خنثای مشکل از خنثا به مونث به چیز دیگری نیاز نیست.
یعنی فردی که جنسیت خنثای مشکل دارد برای تغییر جنسیت از خنثای مشکل به جنسیت مونث فقط کافی است که اندام تناسلی مونث را داشته باشد وتمایل داشته باشد مونث باشد.  جنسیت وی از خنثای مشکل به مونث تغییر می کند.

بنابراین فقط انتخاب فکری و ذهنی خنثای مشکل برای تغییرجنسیت خنثای مشکل کفایت می کند و مسائل روانی شخص خنثای مشکل که سبب می شود یکی از دو جنسیت مذکر یا مونث را مناسب خود بداند کفایت می کند. 
ولی در مورد اشخاص عادی که تغییر جنسیت می دهند استاد اراکی در درس خارج فقه خود می فرمایند مسائل روانی سبب تغییر یافتن جنسیت افراد نمی شود. به تعبیر استاد اراکی روحیات ، مرد را زن نمی کند ، 
ولی در مورد خنثای مشکل ایشان می فرمایند طبق روحیات خود، یکی از دو جنس مذکر یا مونث را انتخاب کند و روحیات سبب می شود خنثای مشکل مرد یا زن شود. بین این دو مورد چه تفاوتی است که در خنثای مشکل به سبب روحیات خود یکی از دو جنسیت مثل جنس مذکر را انتخاب کند و صرف داشتن اندام تناسلی آن جنسیت برای تغییر جنسیت او از خنثای مشکل به مذکر کافی است. و چیز دیگر لازم نیست ولی در اشخاص عادی می گویند که تغییر جنسیت به تغییر یافتن اندام تناسلی نیست و تغییرات خیلی زیادی لازم است که امکان وقوع ندارد؟


نقل قول:اگر فردی دوجنسی باشد و هر دو را داشته باشد و جنسیتش زن باشد اما الت مردانه را جراحی نکند
و مردی با این مخالف نباشد و بدون عمل ازدواج کند
مرد فقط حق استفاده از الت زنانه را دارد؟ و مردانه باید بوشیده شود؟
یا اینکه اگر مرد از هر دو بهره ببرد
حکم همجنس بازی صدق می کند؟!
اگر بله حد بر چه کسی جاری می شود؟

http://askdin.com/comment/190800#comment-190800

در فرض سئوال پوشاندن آلت مردانه لازم نیست .
همجنس بازی با آلت مردانه اشکال دارد ولی حکم همجنس بازی را ندارد . (1)
موفق و پایدار باشید
پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر آیت الله خامنه ای در قم
نقل قول:https://makarem.ir/ahkam/fa/home/istifta/278749/

ازدواج با خنثای مشکل دفتر استفتائات آیت الله مکارم شیرازی
پاسخ
#10
نقل قول:حکم نماز جمعه نسبت به خنثی
بنابراین در خروج مرأۀ بحثی نیست. بحثی که در این جا است در مورد خنثی است. مقتضای اطلاقات اولیه این است که بر خنثی واجب است زیرا علی کل مسلم بر آن منطبق است.
حقیقت خنثی
 بحثی که اینجا مطرح می شود این است که آیا خنثی حقیقت ثالثه است یا اینکه دو حقیقت بیشتر نیست. برخی منکر حقیقت ثالثه شده اند و استدلال می کنند به ایه ی شریفه که خداوند می فرماید ما هبه کردیم به شما ذکر و انثی را که این به نظر ما دلیل خوبی نیست. زیرا آن آیه در مقام منت و لطف است و عرفی سخن گفته است. به صورت متعارف سخن گفته است. این دلیل نمی شود که خنثی حقیقت ثالثه نباشد. ما در این مسئله اشکال داشتیم و نتوانستیم به باور برسیم که دو حقیقت داریم یا سه حقیقت؛ گرچه به ذهنمان می رسد که بعید است حقیقت ثالثه باشد. لذا با اینکه دلیل منکرین حقیقت ثالثه را قبول نکردیم، لکن حقیقت ثالثه بودن آن را بعید می دانیم. اینکه به دلیل یک تکه گوشتی آن را حقیقتی جدای از زن و مرد بدانیم بسیار بعید است.
کلام صاحب جواهر: شمولیت اطلاقات و عموم نسبت به خنثی
صاحب جواهر فرموده است که فرقی نمی کند که خنثی حقیقت ثالثه باشد یا نباشد؛ زیرا ما اطلاقاتی داریم که آن اطلاقات می گویند که نماز جمعه بر همه واجب است. بعد یک مقیداتی آمده است که عنوان مرأۀ را خارج کرده است. خطابات اولیه شامل این خنثی شده است. شک داریم که زن است یا خیر، (اگر حقیقت ثالثه باشد که پرواضح است که تحت آن عموم وجوب نماز جمعه خواهد بود. اگر حقیقت ثالثه هم نباشد، شک داریم که او زن است یا خیر، آنچه از روایات خارج شده است عنوان زن بودن است و ما شک داریم که خنثی زن است یا خیر) لذا داخل در عموم عام می شود[1].
مناقشه در کلام صاحب جواهر
ما می گوییم اگر حقیقت ثالثه باشد کلام صاحب جواهر واضح است اما اگر حقیقت ثالثه نباشد، تمسک به عام در شبهه مصداقیه می شود. مگر اینکه تمسک کنیم به اینکه اصل عدم زن بودن است که این نیز استصحاب عدم ازلی است که در نظر سابقین جریان نداشته است. بنابراین احد الامرین است: یا اینکه تمسک به عام در شبهه مصداقیه را جاری بدانیم، یا اینکه استصحاب عدم ازلی را جاری بدانیم. مرحوم صاحب جواهر می گوید این مخصص شبهه صدق دارد، لذا داخل در عمومات می شود. ولی اشکالش این است که یا باید تمسک به عام در شبهه مصداقیه را جاری بدانیم، یا استصحاب عدم ازلی را جاری بدانیم یا اینکه مبنای محقق نایینی را بپذیریم:
مبنای محقق نایینی
 محقق نایینی رحمه الله فرموده است: وقتی عمومی الزامی داشتیم و یک حکم ترخیصی وارد شد، تا احراز نکنیم مخصص را، باید به آن عموم عام عمل کنیم. شاید در ذهن صاحب جواهر نیز همین مطلب بوده باشد. ادله می گوید بر هر کسی واجب است، ادله ی استثناء می گوید مگر اینکه زن باشد. شک داریم که این خنثی زن است یا خیر، باید به عمومات عمل کنیم. هر گاه عام مطلق الزامی داشتیم که مخصص تخصیصی آمد، هر جا شک در مخصص بودن داشتیم باید به عام عمل کنیم.
مختار نهایی استاد: برائت
تمسک به عام در شبهه مصداقیه که عرفی نیست، استصحاب عدم ازلی نیز مورد قبول نیست، کلام محقق نایینی را نیز ما در گذشته نتوانستیم قبول کنیم. بعد از این که این سه راه حل گنار گذاشته شد بحث می شود که شک داریم که جمعه بر خنثی واجب است یا خیر، برائت جاری می کنیم و  می گوییم در حق او وجوب تعیینی ندارد.


[1] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص259.


http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=1280&pid=5777
پاسخ


[-]
پاسخ سریع
پیام
پاسخ خود را برای این پیام در اینجا بنویسید.


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  فعالیت در تالار را چقدر ضروری می دانید؟ علم الهدی 39 13,308 4 ساعت قبل
آخرین ارسال: BryanTIT
  آیا پیش از این عضو تالار بوده اید؟ علم الهدی 0 1,466 28-فروردين-1395, 21:19
آخرین ارسال: علم الهدی
  مفید و کاربردی بودن موضوع کارگاه علم الهدی 0 745 28-فروردين-1395, 21:16
آخرین ارسال: علم الهدی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان