24-مهر-1395, 21:20
یکی از مواردی که اصل عدم، به عنوان یک اصل مستقل شمرده شده است، در بحث انسداد مرحوم شیخ انصاری است.
ایشان در ضمن مقدمه دوم انسداد، در بررسی کلام مرحوم جمال الدین خوانساری، استدلال ایشان به اصاله البرائه را صحیح نمی داند و استفاده از اصاله العدم برای استدلال ایشان را بهتر می داند و سپس در توضیح اصالة العدم، وجوهی برای حجیت آن تصور می کند:
الف: اصالة العدم، حجت است به دلیل قیام اجماع بر حجیت شرعی آن.
ب: اصالة العدم، حجت است به دلیل قیام سیره بر حجیت آن.
ج: اصالة العدم، حجت است به دلیل حجیت استصحاب (دلیل شرعی ظنی معتبر)
د: اصالة العدم، حجت است به دلیل تواتر اجمالی بر حجیت استصحاب عدم (پس دلیل قطعی است و ظنی نیست)
منبع: فرائد الاصول، (چاپ دار الفکر)، ج1، ص402.(لینک به کتابخانه فقاهت)
ایشان در ضمن مقدمه دوم انسداد، در بررسی کلام مرحوم جمال الدین خوانساری، استدلال ایشان به اصاله البرائه را صحیح نمی داند و استفاده از اصاله العدم برای استدلال ایشان را بهتر می داند و سپس در توضیح اصالة العدم، وجوهی برای حجیت آن تصور می کند:
الف: اصالة العدم، حجت است به دلیل قیام اجماع بر حجیت شرعی آن.
ب: اصالة العدم، حجت است به دلیل قیام سیره بر حجیت آن.
ج: اصالة العدم، حجت است به دلیل حجیت استصحاب (دلیل شرعی ظنی معتبر)
د: اصالة العدم، حجت است به دلیل تواتر اجمالی بر حجیت استصحاب عدم (پس دلیل قطعی است و ظنی نیست)
منبع: فرائد الاصول، (چاپ دار الفکر)، ج1، ص402.(لینک به کتابخانه فقاهت)