امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 1 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«تقریر» برائت/ ادله احتیاط/ اخبار تثلیث 95.10.18
#84
1395.12.16
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن در مفاد تذکیه و ذکات بود. بیان شد اگر ذکات با معنای طهارت مرتبط باشد بر خلاف کلام شهید صدر،  به معنای تطهیر است نه نفس طهارت و به همین سبب اطلاق ذکات بر ذبح حقیقی بوده و نیازمند تأویل نبوده و از باب اطلاق مسبّب بر سبب یا فرد اعتباری نیست. در این جلسه با مروری بر کتب لغت و برخی از روایات، معنای تذکیه و ذکات را بررسی می کنیم.
آستان قدس کتابی را به نام المعجم فی فقه اللغه القرآن و سرّ بلاغته، چاپ کرده که دایره المعارفی از تمام مطالب در مورد لغات قرآن است. در جلد 21 این کتاب، معنای تذکیه بیان شده که نقلیات این جلسه بیشتر از این کتاب است.
ترجمه ذکاه به تطهیر
در برخی از کتب، ذکاه به تطهیر معنا شده که قدیمی ترین آنها طبری است. عبارت طبری این است: « الطبری یعنی جلّ ثنائه بقوله الا ما ذکّیتم الا ما طهّرتموه بالذّبح الذی جعله الله طهورا»[1] ابن عربی می نویسد: «المسألة الحادية عشرة- في التذكية، و هي في اللغة عبارة عن التمام، و منه ذكاء السنّ‏ ، و يقال: ذكيت النار إذا أتممت اشتعالها، .... إذا ذبحها و نفسها تجرى و هي تضطرب- إشارة  إلى أنها وجد فيها قتل‏ صار باسم اللّه المذكور عليها ذكاة، أى تمام يحلّها و تطهير لها، كما جاء في الحديث في الأرض النجسة: ذكاة الأرض يبسها.»[2] از آرثر جفری نقل شده: « زعم آرثر جفری انّ الفعل ذکّی عبری المنشأ و انّ معناه فی التورات التّطهیر و البقاء علی الطّهاره شرعا» سپس به این مطلب این گونه اشکال شده است: «.... انّ الأمر قد اشتبه علیه اذ حسب انّ الفعلین ذکی و زکی بمعنا الواحد هو الطهاره و النظافه و غاب عنه أنّ الأول یعنی شدّت وجه النّار کما تقدّم و الثانی یعنی الطهاره.» در نقد سخن آرثر جفری بیان شده، به این علت که در لغت عبری ذاء و زاء مجزا وجود ندارد، منشأ اشتباه معنای ذکاه و زکاه شده است.
استشهاد به «ذکاه الارض یبسها»
مهم ترین شاهدی که برای معنا کردن ذکاه به تطهیر وجود دارد و در کلمات حاج آقا رضای همدانی، مرحوم امام، شهید صدر و دیگران به آن استشهاد شده، روایت «ذکاه الارض یبسها» است.
بررسی این استشهاد
اما به نظر می رسد استشهاد به این روایت از دو جهت صحیح نباشد:
اولا: لفظ «ذکاه الارض» در این روایت، روشن نیست با دال ذال باشد. این روایت در سنن الکبری بیهقی[3] و غریب الحدیث ابن قتیبه[4] با «ذ» نقل شده ولی در مصنّف ابن ابی شیبه[5] از محمد بن مهاجر با «ز» نقل کرده است. ابن ابی شیبه ذیل عنوان «من قال اذا کانت جافّه فهو زکاته» دوبار روایت «اذا جفّت الارض فقد زکت» را نقل کرده است.[6]  در نهایه ابن اثیر[7] نیز این روایت در هر دو باب ذکی و زکی آمده است.
ثانیا: حتی اگر «ذکاه» با دال ذال باشد از باب تشبیه و استعاره بوده و همین موجب اشتباه شده است. لغویین نیز «ذکاه الارض» را از باب تشبیه دانسته اند. ابن قتیبه از قدیمی ترین نویسندگان کتب غریب الحدیث می نویسد: « شبّه یبس الارض اذ کان یطهّرها و یحلّ للمصلی ان یصلّی علیها بالذکاه للذّبیحه اذ کانت تطیّبها و تحلّلها»[8] در جلسه گذشته عبارت هروی را از نهایه ابن اثیر[9] خواندیم اما در الموسوعه فی فقه اللغه عبارت هروی کامل تر نقل شده که آن را مرور می کنیم: «فی حدیث محمد بن علی الباقر علیه السلام ذکاه الارض یبسها یرید طهارتها من النجاسه اذا نجسه کان بمنزله المیته فاذا جفّت ذکت أیّ حیّت و سمعت بعضهم یقول الذکاه فی الذّبیحه تطهیرٌ لها و اباحه لأکلها فجُعِلَ یُبس الارض بعد النجاسه تطهیرا لها و اباحه للصلوه فیها بمنزله ذکات للذبیحه و هو قول اهل العراق» به همین جهت زمخشری در اساس البلاغه[10]، استعمال «ذکاه الارض یبسها» را در قسمت معنای مجازی نقل کرده است.
مؤیدی بر عدم اراده تطهیر از ذکاه
آقای حائری در حاشیه مباحث الاصول[11]، مؤید عدم اراده طهارت از ذکاه را استعمال نشدن این کلمه در غیر حیوان و ما یتبع بالحیوان می داند. به نظر این مؤید، مؤید بسیار خوبی است و برای روشن شدن آن برخی از استعمالاتی را که ذکاه به غیر حیوان تعلّق یافته و روشن است در آن مجاز و تشبیه وجود دارد را نقل می کنیم.
موارد استعمال ذکاه در غیر حیوان
در محاسن نقل شده است: «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ عَلِيّاً ع سُئِلَ عَنِ الْقَرْعِ‏ هَلْ يُذْبَحُ قَالَ الْقَرْعُ‏ لَيْسَ شَيْئاً يُذَكَّى فَكُلُوهُ وَ لَا تَذْبَحُوهُ وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ‏»[12] در این روایت مردم در مورد لزوم ذبح در کدو سوال کرده اند، شاید تصور آنها این بوده که کدو حیوان است. امام ع در پاسخ کدو را از چیزهایی ندانسته که در آنها تذکیه راه دارد.
در فقه الرضا وارد شده: «وَ ذَكَاةُ الْجُلُودِ الْمَيْتَةِ دِبَاغَتُهُ.»[13] وجود تشبیه و مجاز در این استعمال روشن به نظر می رسد.
در قرب الاسناد نیز وارد شده است: «أَبُو الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ‏: أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:«غَسْلُ‏ صُوفِ‏ الْمَيِّتِ ذَكَاتُهُ»»[14]
در کافی نیز نقل شده است: « فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ يَسْتَحِلُّونَ لِبَاسَ الْجُلُودِ الْمَيْتَةِ وَ يَزْعُمُونَ أَنَّ دِبَاغَهُ‏ ذَكَاتُهُ‏.»[15]
به نظر می رسد وجه تشبیه و مجاز در این استعمالات بسیار واضح است و نیازمند توضیح نیست.
تذکیه در لغت
در لغت بسیار متعدد تذکیه به معنای ذبح گرفته شده یا به صورت مطلق یا همراه با قیدی خاص. عباراتی از لغویین که صریح در معنا کردن تذکیه به ذبح است را از کتاب المعجم فی فقه اللغه القرآن نقل می کنیم.
خلیل: «و التَّذْكِيَةُ في الصيد و الذبح إذا ذكرت اسم الله و ذبحته، و منه قوله [تعالى‏]: إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ‏»[16]
ثعلب: «و الذکاء و الذکات الذبح»
زجّاج: « و اصل الذکاء فی اللغه کلّها تمام الشیء ... الّا ما ذکّیتم ذبحه علی التمام»
در برخی از کتب لغت، ذکاه به تمام و در برخی دیگر به اتمام ترجمه شده است. محقق در نکت النهایه نیز به این مطلب اشاره دارد و می نویسد: « الذکاه فی اللغه تمام الشیء»[17] در ذکاء نیز این دو احتمال مطرح است اما به نظر می رسد ذکاه به معنای اتمام الشیء و صفتی برای فاعل است نه به معنای تمام الشیء. تذکیه مصدر بوده و به معنای ذبح کردن و ذکاه اسم مصدر آن و به معنای ذبح نمایی است.
صاحب بن عباد: «و التَّذْكِيَةُ: في‏ الذَّبْحِ‏، ذَكَّيْتُها تَذْكِيَةً.»[18]
جوهری: «التذکیه الذبح»[19]
«و الذَّكَاءُ، و الذَّكَاة: الذبح، عن ثعلب. و العرب تقول: ذكاةُ الجنين‏ ذكاةُ أمّه‏ : أى إذا ذُبحت الأمّ ذُبح الجنين. و ذَكَّى‏ الحيوانَ‏: ذَبَحه، و منه قوله: «يذكِّيها الأسَل». و جَدْى‏ ذَكِىّ‏: ذبيح.»[20]
ابن اثیر: « ‏«ذَكَاةُ الجنين‏ ذَكَاةُ أمّه» التَّذْكِيَةُ: الذّبح و النّحر. يقال: ذَكَّيْتُ‏ الشاة تَذْكِيَةً، و الاسم‏ الذَّكَاةُ، و المذبوح‏ ذَكِيٌ‏.»[21]
فیروزآبادی: « و التَّذْكِيَةُ: الذَّبْحُ‏، كالذَّكا و الذَّكاةِ، و كغَنِيٍّ: الذَّبيحُ.»[22]
زجّاج: «الا الشیء الذی اُدرکَ ذبحهه منها و کل ذبحٍ ذکاهٌ»[23]
 
تذکیه در کتب تفسیر
در کتب تفسیر ذیل آیه «الّا ما ذکّیتم»[24] معنای تذکیه مورد بررسی قرار گرفته است. از ابن عباس نقل شده: «عن ابن عباس‏: إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ‏ يقول: ما أدركت ذكاته من هذا كله، يتحرك له ذنب أو تطرف له عين‏، فاذبح‏ و اذكر اسم الله عليه فهو حلال.»[25]
ابو عبیده: « و ذكاته أن تقطع‏ أوداجه‏ أو تنهر دمه و تذكر اسم اللّه عليه إذا ذبحته»[26]
ابن قتیبه: « إلا ما لحقتم من هذا كلّه و به حياة فذبحتموه‏.»[27]
سجستانی: « أي قطعتم أوداجه و أنهرتم دمه و ذكرتم اسم اللّه عليه إذا ذبحتموه‏.... و قوله: إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ‏ أي ما أدركتم ذبحه‏ على‏ التّمام‏»[28]
واحدی: « الّا ما ادرکتم ذکاته و هی ذَبح یقال ذکّی فلانٌ الشاه اذا ذبحها الذَّبح التّام یجوز معه الأکل و لا یَحرُم.» بغوی: «‌ إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ‏، يعني: إلا ما أدركتم ذكاته من هذه الأشياء، و أصل التذكية الإتمام، يقال: ذكّيت النار إذا أتممت‏ اشتعالها، و المراد هنا: إتمام فري الأوداج و أنهار الدم...... و أقل الذكاة في الحيوان المقدور عليه قطع المري‏ء و الحلقوم»[29]
از مجموع این عبارات روشن شد در لغت و کتب تفسیر، ذکات به معنای ذبح دانسته شده البته در برخی از کتب خصوصیتی برای ذبح بیان کرده اند مثلا شرایط شرعی در آن رعایت شده باشد یا تمام الذبح باشد.
تحقیق در معنای ذکاه
به نظر می رسد هر چند ذکات وصف ذبح است اما ذبح بما انه ذبح، ذکات نیست. بلکه به این اعتبار که با ذبح، حیوان از نظر شرعی قابل استفاده و بهره وری می شود، بر آن ذکات اطلاق شده و ظاهرا سایر استعمالات مثل ذکات بودن صید ماهی نیز استعمال حقیقی است. به نظر همانگونه که صاحب ریاض[30] فرموده، ذکات حکمی وضعی است که دالّ بر جواز استفاده و بهره وری از خصوص حیوان و اجزای حیوان است و به اعتبار حلیت اکل و طهارت بر آن اطلاق می شود. ظاهرا معنای اصلی تذکیه و ذکات، ذبح است اما در شرع و به مرور، معنای ذکات از مطلق ذبح به ذبح با شرایط خاصه ای که موجب جواز استفاده شرعی از حیوان و اجزای حیوان شود، تغییر معنا پیدا کرده و نوعی وضع تعیّنی برای آن ایجاد شده است.  
شاهد بر این معنا روایاتی که یکی از مهم ترین آنها، روایت «إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ ذَكِيٌّ قَدْ ذَكَّاهُ‏ الذَّبْح‏»[31] است. اگر تذکیه به معنای نفس ذبح باشد، تعبیر ذکاه الذبح تعبیر نامناسبی است. مرحوم امام نیز به این روایت بر معنای تذکیه استدلال کرده است.
ذکات اسم مصدر تذکیه بوده و باید به قابل استفاده سازی معنا شود اما هر قابل استفاده سازی تذکیه نیست. مثلا شستن دست یا لباس نجس که باعث قابل استفاده شدن در نماز می شود، به هیچ وجه تذکیه و ذکات نیست. بلکه ذکات مختص به حیوان و اجزای حیوان است و هر عملی که از نظر شرعی موجب قابل استفاده شدن حیوان گردد، ذکات است. به همین علت استعمال «ذکاه الارض یبسها» استعمالی مجازی بوده و نمی تواند شاهد بر توسعه معنای ذکات باشد. زیرا استعمال شبیه به این استعمال بسیار نادر است و استعمال شایع در خصوص حیوان است و همین موجب حمل این استعمال بر استعمال مجازی است.
شاید مصحّح اطلاق ذکات بر ذبح با این خصوصیات، رساندن حیوان به تمام و نهایت استعدادش باشد زیرا پیش از ذبح شرعی، حیوان به نهایت استعداد نرسیده و نمی توان از آن بهره برداری کرد. البته این تصویر مصحّح تنها در حدّ احتمال است و نسبت به آن استظهاری صورت نگرفته هر چند بیان مصحّح تأثیری در تغییر معنای لغت و واژه نداشته و شاید اهمیّت چندانی نداشته باشد.
در سنن دارقطنی وارد شده است: « ما من دابّه فی البحر الّا و قد ذکّاها الله لبنی آدم»[32] مجمع البحرین در تفسیر این نقل می نویسد: « فِي حَدِيثِ السَّمَكِ‏:" ذَكَّاهَا اللَّهُ لِبَنِي آدَمَ". هو كناية عن إحلال السمك لهم من غير تذكية. و" التَّذْكِيَةُ" الذبح و النحر، و الاسم" الذَّكَاةُ"، و المذبوح" ذَكِيٌ‏".»[33] مجمع البحرین این روایت را به معنای مجازی گرفته اما به نظر می رسد مجازی در این روایت نباشد و مراد آن است که ماهیان دریا از نظر شرعی قابل بهره وری هستند و همین معنای ذکات است. بله همانگونه که بیان شد، ذکات در اصل لغت به معنای ذبح و نحر است اما به مرور وضعی تعینی بر حکم وضعی قابل استفاده بودن شرعی پیدا کرده است.
با توجه به این نکته به نظر می رسد، نمی توان استعمالات قرآنی و استعمالات موجود در کلام پیامبر ص از ذکات را به این معنا دانست و احتمال آنکه معنای لغوی در این استعمالات مراد باشد، قوی است. بنابراین مثلا اگر «صید الجراد ذکاته» در کلام پیامبر ص وارد شده بود، استعمالی مجازی خواهد بود اما همین نوع استعمالات در کلام اهل بیت ع استعمالی حقیقی تلقّی می شود.
روایت جالبی در کافی نقل شده که برای تقریب استظهار ما مفید است: «حَكَمُ بْنُ حُكَيْمٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْكَلْبِ يَصِيدُ الصَّيْدَ فَيَقْتُلُهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ إِذَا قَتَلَهُ وَ أَكَلَ مِنْهُ فَإِنَّمَا أَمْسَكَ عَلَى نَفْسِهِ فَلَا تَأْكُلْهُ فَقَالَ كُلْ أَ وَ لَيْسَ قَدْ جَامَعُوكُمْ عَلَى أَنَّ قَتْلَهُ ذَكَاتُهُ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَمَا يَقُولُونَ فِي شَاةٍ ذَبَحَهَا رَجُلٌ‏ أَ ذَكَّاهَا قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَإِنَ‏ السَّبُعَ جَاءَ بَعْدَ مَا ذَكَّاهَا فَأَكَلَ مِنْهَا بَعْضَهَا أَ يُؤْكَلُ الْبَقِيَّةُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا أَجَابُوكَ إِلَى هَذَا فَقُلْ لَهُمْ كَيْفَ تَقُولُونَ إِذَا ذَكَّى ذَلِكَ وَ أَكَلَ مِنْهَا لَمْ تَأْكُلُوا وَ إِذَا ذَكَّاهَا هَذَا وَ أَكَلَ أَكَلْتُمْ.:[34] در این روایت ذکات و ذبح دو چیز دانسته شده و بیان شده : « فَمَا يَقُولُونَ فِي شَاةٍ ذَبَحَهَا رَجُلٌ‏ أَ ذَكَّاهَا» در این روایت بیان شده صرف این که کلب از صید بخورد موجب حرمت صید نیست همانگونه که اگر حیوان ذبح می شد و پس از آن درنده ای از گوشت حیوان می خورد، حرمت ایجاد نمی شد.
نتیجه معنای تذکیه و ذکات
با توجه به مجموعه نکات بیان شده، به نظر می رسد ذکات در اصل لغت به معنای نفس ذبح و نحر است و در روایات حقیقتی شرعیه برای آن ایجاد شده و به معنای هر عملی است که از نظر شرعی موجب قابل استفاده شدن حیوان شود. بله در آیه قرآن «الّا ما ذکّیتم» تذکیه به معنای نفس ذبح است و به مردن حیوان به هر نحوی مانند خفه کردن یا پرتاب از بلندی تذکیه گفته نمی شود. بر همین اساس شرایط شرعی تذکیه مانند نام خدا بردن در ابتدا واجبی مجزا و در کنار تذکیه و شرط حلیت اکل تلقّی می شده اما به مرور جزئی از حقیقت تذکیه شده و تذکیه در کلام امام باقر و امام صادق ع را باید به معنای عملیاتی دانست که موجب قابل استفاده شدن شرعی حیوان و توابع آن می شود. به همین علت در بقره فری اوداج اربعه، در شتر نحر و در ماهی صید تذکیه نامیده شده هر چند ذبح در تمام این تذکیه ها وجود ندارد.
راغب در مفردات می نویسد: « و حقيقة التَّذْكِيَةِ: إخراج‏ الحرارة الغريزيّة، لكن خصّ في الشرع بإبطال الحياة على وجه دون وجه»[35] هر چند معنای اخراج حرارت غریزیه را نمی خواهیم قائل شویم، اما تذکیه به معنای خاص شرعی است و هر نوع عملیاتی که موجب قابل استفاده شدن شرعی از حیوان و اتباع حیوان شود، اطلاق می گردد.
و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آل محمد
 
 
 
 


[1] المعجم فی فقه اللغه القرآن؛ ج 21، ص: 414
[2] احكام القرآن    ج‏2    541 ، المعجم فی فقه اللغه القرآن؛ ج 21، ص: 418
[3] سنن الکبری بیهقی؛ جلد 2 صفحه 429
[4] غریب الحدیث ؛ جلد 2 صفحه 225
[5] مصنّف؛ ج1، ص:76
[6] همان؛
[7] منبع اصلی کتاب نهایه ابن اثیر دو کتاب غریب هروی که با رمز «هـ» مشخص شده و کتاب ابو موسی اصفهانی که با رمز «س» مشخص شده است. ابن اثیر در مواردی که از سایر منابع نقل کرده رمزی قرار نداده و نام کامل آورده است.
[8] غریب الحدیث؛ ج2، ص: 225
[9] النهاية في غريب الحديث و الأثر ؛ ج‏2 ؛ ص164
[10] اساس البلاغه؛ ص:206
[11] مباحث الاصول، سید کاظم حائری، ج3، ص483.
[12] المحاسن ؛ ج‏2 ؛ ص520  ح 728 و الکافی؛ ج6، ص: 370 ح 1
[13] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ؛ ص303
[14] قرب الإسناد (ط - الحديثة) ؛ النص ؛ ص153
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص397
[16] كتاب العين ؛ ج‏5 ؛ ص399؛ المعجم فی فقه اللغه القرآن؛ ج 21، ص: 407
[17] نکت النهایه؛ ج 3، ص:465
[18] المحيط في اللغة ؛ ج‏6 ؛ ص312، المعجم فی فقه اللغه القرآن؛ ج 21، ص: 408
[19] الصحاح، ج‏6، ص: 2346
[20] المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج‏7 ؛ ص133
[21] النهاية في غريب الحديث و الأثر ؛ ج‏2 ؛ ص164
[22] القاموس المحيط ؛ ج‏4 ؛ ص362
[23] المعجم فی فقه اللغه القرآن؛ ج 21، ص: 414
[24] المائده: 3
[25] جامع البيان فى تفسير القرآن    ج‏6    46   
[26] مجاز القرآن    ج‏1    151   
[27] غريب القرآن       123   
[28] نزهة القلوب فى تفسير غريب القرآن العزيز، ص: 234
[29] معالم التنزيل فى تفسير القرآن    ج‏2    10   
[30] ریاض المسائل؛ ج 13 ، ص:274
[31] الکافی، الشیخ الکلینی، ج3، ص397.
[32] سنن دار قطنی؛ ج 4 ، ص: 180
[33] مجمع البحرين ؛ ج‏1 ؛ ص158
[34] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏6 ؛ ص203
[35] مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص330
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: برائت/ تنبیهات/ استصخاب عدم تذکیه 95.12.16 - توسط احسنی - 22-اسفند-1395, 08:01
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.15 - توسط احسنی - 27-فروردين-1396, 18:06
RE: برائت/ خبار من بلغ 96.01.16 - توسط احسنی - 27-فروردين-1396, 18:08
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.19 - توسط احسنی - 27-فروردين-1396, 18:09
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.20 - توسط احسنی - 27-فروردين-1396, 18:10
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.26 - توسط احسنی - 27-فروردين-1396, 18:12
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.27 - توسط احسنی - 28-فروردين-1396, 18:00
RE: برائت/ اخبار من بلغ 96.01.28 - توسط احسنی - 29-فروردين-1396, 17:33

موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دلالت ادله برایت بر عدم تنجیز علم اجمالی مسعود عطار منش 12 1,868 15-آذر-1399, 16:02
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  برائت در شبهات غیر محصوره و ضابطۀ آن مسعود عطار منش 7 9,743 2-ارديبهشت-1397, 18:00
آخرین ارسال: سید محسن حائری
  نکته علمی:  اشکالی به جریان تخییری برائت در اطراف علم اجمالی و پاسخ به ان مسعود عطار منش 0 2,587 20-اسفند-1396, 08:01
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نکته علمی:  اشکال جریان تخییری برائت در اطراف علم اجمالی مسعود عطار منش 2 4,083 19-اسفند-1396, 07:37
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نکته علمی:  ترجیح ذی المزیه در جریان برائت در اطراف علم اجمالی2 مسعود عطار منش 4 6,390 16-اسفند-1396, 20:55
آخرین ارسال: محمد 68
  نکته علمی:  ترجیح ذی المزیه در جریان اصل برائت مسعود عطار منش 6 10,815 13-اسفند-1396, 07:52
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نکته علمی:  جریان برائت در بعض اطراف معلوم بالاجمال بدون اشکال ترجیح بلا مرجح مسعود عطار منش 0 2,289 7-اسفند-1396, 08:09
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  نکته علمی:  الغای خصوصیت از ادله خاصه دال بر لزوم احتیاط در علم اجمالی مسعود عطار منش 2 3,803 16-بهمن-1396, 07:19
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  تقریبی متفاوت از برائت عقلی مسعود عطار منش 3 3,576 30-دي-1396, 20:26
آخرین ارسال: حسین بن علی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان