در مقتضای اصل اولی در متعارضین مرحوم آخوند فرمودند که نسبت به مدلول مطابقی اصل، تساقط است ولی مدلول التزامی که نفی ثالث می کند حجت است. مرحوم اصفهانی در اشکال به مرحوم آخوند می فرماید که هم مدلول مطابقی و هم التزامی از حجیت ساقط است به دلیل اینکه اگر قرار باشد نفی ثالث شود طبق نظر آخوند باید با احدهمای مردد باشد و احدهمای مردد حقیقتی ندارد تا صفات حقیقی مانند علم و یا اعتباری مانند حجیت به آن تعلق بگیرد.
استاد قائینی حفظه الله می فرمایند ما نیز معترفیم که فرد مردد واقع و حقیقتی ندارد اما جعل حجیت برای فرد مردد محذوری ندارد. ادعای ما وفاقا با مرحوم آخوند در تعلیقه در واجب تخییری، این است که اولا برخی صفات حقیقی مثل علم به واقع مردد تعلق میگیرد و به همان بیان تعلق اعتبار به آن هم محذوری ندارد. خود مرحوم اصفهانی هم در بحث علم اجمالی در مواردی که معلوم به اجمال فرد مردد است، فرمودند علم به «جامعی که از بین اطراف خارج نیست» تعلق میگیرد پس ایشان خودشان هم در آنجا تعلق علم به فرد مردد را (با این تحلیل) تصویر کردهاند و همان تحلیل در این جا هم قابل تصویر است. همین که شارع میتواند بگوید ممکن است واقعیتی در بین وجود داشته باشد برای اینکه بگوید احتیاط واجب است یا برای مکلف احتیاط ممکن باشد کافی است و این اثر تعلق حجیت به فرد مردد است.
استاد قائینی حفظه الله می فرمایند ما نیز معترفیم که فرد مردد واقع و حقیقتی ندارد اما جعل حجیت برای فرد مردد محذوری ندارد. ادعای ما وفاقا با مرحوم آخوند در تعلیقه در واجب تخییری، این است که اولا برخی صفات حقیقی مثل علم به واقع مردد تعلق میگیرد و به همان بیان تعلق اعتبار به آن هم محذوری ندارد. خود مرحوم اصفهانی هم در بحث علم اجمالی در مواردی که معلوم به اجمال فرد مردد است، فرمودند علم به «جامعی که از بین اطراف خارج نیست» تعلق میگیرد پس ایشان خودشان هم در آنجا تعلق علم به فرد مردد را (با این تحلیل) تصویر کردهاند و همان تحلیل در این جا هم قابل تصویر است. همین که شارع میتواند بگوید ممکن است واقعیتی در بین وجود داشته باشد برای اینکه بگوید احتیاط واجب است یا برای مکلف احتیاط ممکن باشد کافی است و این اثر تعلق حجیت به فرد مردد است.