18-شهريور-1399, 20:51
(آخرین تغییر در ارسال: 18-شهريور-1399, 20:55 توسط مهدی خسروبیگی.)
استاد مددی حفظه الله تعالی می فرماید : در «وثاقت» لازم است که اولاً متعمد بر کذب نباشد و ثانیاً ضبطش خوب باشد و فراموش نکند، و ثالثاً در مقام «فهم» خوب تلقّی و القاء کند. بر عامل اول، رجالیون شهادت میدهند. بر عامل دوم، قاعدهی اصالة الضبط را جاری میکنند به خاطر غلبه؛ اکثر مردم اینطوری هستند که چیزی را که عنحسٍّ درک کردند، بهسادگی فراموش نمیکنند. ولی عامل سوم، غلبه ندارد؛ بسیاری افراد وقتی میخواهند مطلبی را تعریف کنند، خرابش میکنند؛ برای ما کثیراً مّا پیش آمده که طلبه یا غیرطلبه وقتی مطلبی را برایش میگوییم، در همان مجلس که میخواهد به ما بگوید، درست نمیگوید؛ مثلاً گفتهایم: «لازم است» میگوید: «شما گفتهاید واجب است» بنابراین ما در محسوسات معمولی که مثلاً زید تصادف کرد، اصالة الضبط را قبول داریم؛ منشأش هم غلبه است. ولی در نقل الفاظ، در تلقی و اداء معانی، ما اصالة الضبط را قبول نداریم.
قدما به این عامل سوم توجه نداشتهاند، ما هم قبلاً فکرمیکردیم وقتی نجاشی میگوید: «صالحٌ»، یعنی تمام ویژگیهای ثقه را دارد. ولی بعداً متوجه شدیم این کلام، به این معنی است که تعمد بر کذب ندارد، ولی به این معنی نیست که تلقی و القاءش هم خوب است؛ اکثر افراد، یا تلقیشان اشتباه است، یا اگر تلقیشان درست باشد، در مقام «القاء» از الفاظ مناسب استفاده نمیکنند.
غالب اصحاب ائمه، افراد عادی بودهاند و مثل زراره دقیق نبودهاند. بنابراین الفاظ به کار رفته در روایات، با توجه به قرائن یا با توجه به تکرار مثل «لاتنقض الیقین بالشک» باید به نحوی باشد که به یک اطمینان نوعی برسیم. لذا وقتی راوی میگوید «حضرت فرمود: نماز ظهر باید قبل از عصر باشد»، ما نمیتوانیم فتوی بدهیم: «اگر کسی اول نمازعصر را بخواند سپس نمازظهر را بخواند، نماز ظهرش باطل است.»؛ چون ممکن است حضرت فرمودهباشند: «نماز عصر باید بعد از نمازظهر باشد». و یا مثلاً فقهای فعلی فتوی به وجوب ستر قدمین و بالاتر از مچ را میدهند درحالیکه با توجه به لباسهای آن زمان، پوشاندن این قسمتها مشکل بودهاست، نمیگویم: «پس پوشاندن این قسمتها واجب نیست»، منظورم این است که: کنار الفاظ روایات، باید این قرائن را درنظربگیریم.