نقل قول:ورود در قلمرو ازدواج سفید توسط حقوق کیفری و ضابطین دادگستری و دادسراها مبتلای به محذورات سنگین قانونی و فقهی است. اگر بخواهیم با ابزار حقوق کیفری وارد قصه شویم اول محذوری که این قصه دارد، یقینا کشف و برخورد با آن است. بدون تردید با قاعده عدم تجسسی درگیر می شود که برای آن می توان از روح حاکم بر روابط جنسی در فقه اسلامی استفاده کرد.
در این صورت بی تردید درگیری ها در سطح خورد اجتماعی، برچسب زنی ها و رشد و شیوع فرهنگ فضولی در میان روابط افراد تشدید خواهد شد.
ابعاد کیفری در مرز حریم خصوصی
هرگونه دخالت در حریم خصوصی، نوعی مداخله در لایه های پنهان تر شخصیت افراد جامعه است. از همین رو همه فرآیندهای کیفری از جرم انگاری گرفته تا کشف، تعقیب و رسیدگی به جرایم همگی باید به گونه ای طرح شود که مستلزم نقض حریم خصوص نباشد.
به این منظور باید به جرایم در خلوت، وصف جرایم خصوصی و قابل گذشت را داد.
عمومی قلمداد کردن این جرایم به معنای تجویز، پیگیری و تعقیب آن با قطع نظر از شکایت شاکی خصوصی، خود به نقض حریم خصوصی افراد می انجامد.
از این رو بهتر است تصمیم درباره حق خلوت افراد را به خود آنها بسپاریم.
ازدواج سفید ماهیتی کاملا خصوصی داشته و در خلوت افراد شکل می گیرد. هرچند ابعاد و آثار اجتماعی بر آن بار می شود.
از جمله مشکلات طبیعی استفاده از حقوق کیفری برای اجرای اخلاق، نقض حریم خصوصی است که باید به آن توجه کرد.
در دیدگاه فقه امامیه احترام به حریم خصوصی افراد و لزوم وارد نشدن به مسایل شخصی و حریم خصوصی افراد مورد تأکید قرار گرفته است، مگر در چند مورد استثنا. مقوله ازدواج سفید از این مستثنیات نیست و ظاهرا ورود دولت و جرم انگاری و اتخاذ تدابیر نظارتی که مستلزم مداخله در حریم خصوصی افراد است به هیچ عنوان مجاز شمره نشده است.
khabaronline.ir/x6vZh
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق