26-مهر-1402, 17:12
مسلک دومی که در کلام مرحوم شهید صدر وارد شده، مسلک اعتبار است[1]. این مسلک به گونه های مختلفی تقریب شده است که مرحوم آقای صدر نیز گونه های مختلف آن را مورد بحث قرار دادهاند. ما قصد بحث تفصیلی از گونه های مختلف تقریب مسلک اعتبار نداریم و صرفاً به شکل گذرا این تقریبات را عنوان میکنیم و سپس اشکال مشترکی که مرحوم آقای صدر به همۀ این تقریبات وارد میکنند را طرح نموده و در موردش بحث میکنیم.
[1] مباحث الاصول چ1 ق1 ص90
[2] دررالفوائد ( طبع جديد )، ص: 35
درس خارج اصول جلسّ3 مورخ5مهر1402
مسلک اعتبار، به لحاظ چیستیِ معتبر، به چند گونه قابل تقریب است:
1- اعتبار وضع اللفظ علی المعنی: ما یک سری وضع حقیقی داریم مانند قرار دادن چراغ قرمز در چهارراه؛ یا قرار دادن میل بر سر هر فرسخ که در زمانهای قدیم رواج داشته و علت این که نام میل را قرار دادند به جهت همین میله هایی بوده که علامت رأس الفرسخ بوده است. بر اساس تقریب مورد نظر، لفظ، وضع اعتباری است و گویا همانند آن میلهای است که سر هر فرسخ میگذارند تا دلالت داشته باشد بر این که اینجا یک میل است. مرحوم آقای صدر این تقریب را مطرح نموده و اشکالات محقق خوئی به آن را ذکر میکنند و در موردش بحث میکنند.
2- اعتبار هو هویة: تقریب دوم این است که فرض کنیم لفظ و معنا یکی هستند؛ طبق این تقریب، معتبر عبارت است از «کون اللفظ نفس المعنی». ایشان این تقریب را نیز ذکر نموده و در موردش بحث میکنند.
3- اعتبار این که لفظ، ادات دال بر معنا باشد.
مرحوم آقای صدر به ذکر اشکالاتی نسبت به تک تک این تقریبات میپردازند که از آن در میگذریم و به اشکال مشترک به سه تقریب میپردازیم. اشکال مشترک این سه تقریب در کلام مرحوم حاج شیخ در درر نیز منعکس شده است[2]؛ همین اشکال باعث شده مسلک اعتبار که مسلک مشهور بین علماء بوده، کنار برود و مسلک تعهّد جایگزین آن شود.
اشکال اصلی به مسلک اعتبار
اشکال مزبور آن است که شما میخواهید لفظ، سبب دلالت بر معنا شود؛ به عبارت دیگر مقصود از وضع، سببیّت تصور لفظ برای تصوّر معنا است. این در حالی است که سببیت یک امر حقیقی است و مجرّد اعتبار، برای تحقق آن کافی نیست. به طور مثال اگر شما اعتبار کنید این عروسک فرزند شما است، اگر صد بار هم فرزند بودن را اعتبار کنید، باعث نمیشود این عروسک گرسنه شود. به عبارت دیگر آثار حقیقی شیء در اثر اعتبار تحقق پیدا نمیکند. وقتی بین تصور لفظ و معنا حقیقتاً سببیتی وجود ندارد مجرد اعتبار چه سودی دارد. این اشکال اساسی مسلک اعتبار است که باعث شده است شهید صدر نیز این مسلک را کنار بگذارد و مسلک دیگری را جایگزین آن کند به طوری که وضع قابلیت این را پیدا کند که سببیت حقیقی ایجاد کند.[1] مباحث الاصول چ1 ق1 ص90
[2] دررالفوائد ( طبع جديد )، ص: 35
درس خارج اصول جلسّ3 مورخ5مهر1402