9-دي-1394, 15:01
سلام
اصل در مقام بیان بودن را قبول داریم لکن در مقام بیان چه مطلبی؟ چه بسا متکلمی از حیثی در مقام بیان باشد لکن از حیث دیگر نه. فلذا در صورت عدم ذکر قیود مرتبط با آن حیث، می توان گفت کلام نسبت به این قیود لا بشرط است و مقید به آن ها نشده لکن این اطلاق را نسبت به قیودی که مرتبط با این حیث نیستند نمی توان جاری دانست. در فراز مورد نظر هم اگر قبول دارید که متکلم در مقام بیان عظمت و منزلت معصومین (علیهم السلام) است دیگر نمی توان نسبت به قیود حیثیت های دیگر کلام را مطلق دانست. بله اگر کسی احراز نماید که کلام در مقام تعریف معروف و منکر صادر گردیده، می تواند به چنین اطلاقی تمسک نموده و عدم ذکر قید وجوب یا استحباب را برای برای امر دال بر اعم بودن آن بگیرد لکن اگر نگوییم کلام قطعا در مقام تعریف نیست، حداقل عدم احراز این مقام مسلم است.
حال باید دید از اینکه متکلم در مقام مدح و بیان عظمت این بزرگواران است، می توان مطلق بودن کلام نسبت به قید وجوب یا استحباب و ... را استفاده نمود؟ ظاهرا اینکه مامور به های مستحب و یا منهی عنه های مکروه، مصداق معروف و منکر باشند یا نباشند، نقشی در عظمت آنها ندارد. آنچه دال بر عظمت آن هاست، این است که امر نهی ایشان ملاک در معروف یا منکر بودن امور است و بیان همین نکته کافی است و دیگر نیازی نیست که حتما تمام امر و نهی ها را شامل شود. به بیان دیگر اینکه امر استحبابی مولایی هم بیانگر معروف باشد دال بر برتری و عظمت بیشتری نیست. فلذا مجمل بودن از این حیث یا مطلق بودن یا مقید بودن امر و نهی هیچ تفاوتی در توصیف مقام و عظمت ایجاد نمی کند.
اصل در مقام بیان بودن را قبول داریم لکن در مقام بیان چه مطلبی؟ چه بسا متکلمی از حیثی در مقام بیان باشد لکن از حیث دیگر نه. فلذا در صورت عدم ذکر قیود مرتبط با آن حیث، می توان گفت کلام نسبت به این قیود لا بشرط است و مقید به آن ها نشده لکن این اطلاق را نسبت به قیودی که مرتبط با این حیث نیستند نمی توان جاری دانست. در فراز مورد نظر هم اگر قبول دارید که متکلم در مقام بیان عظمت و منزلت معصومین (علیهم السلام) است دیگر نمی توان نسبت به قیود حیثیت های دیگر کلام را مطلق دانست. بله اگر کسی احراز نماید که کلام در مقام تعریف معروف و منکر صادر گردیده، می تواند به چنین اطلاقی تمسک نموده و عدم ذکر قید وجوب یا استحباب را برای برای امر دال بر اعم بودن آن بگیرد لکن اگر نگوییم کلام قطعا در مقام تعریف نیست، حداقل عدم احراز این مقام مسلم است.
حال باید دید از اینکه متکلم در مقام مدح و بیان عظمت این بزرگواران است، می توان مطلق بودن کلام نسبت به قید وجوب یا استحباب و ... را استفاده نمود؟ ظاهرا اینکه مامور به های مستحب و یا منهی عنه های مکروه، مصداق معروف و منکر باشند یا نباشند، نقشی در عظمت آنها ندارد. آنچه دال بر عظمت آن هاست، این است که امر نهی ایشان ملاک در معروف یا منکر بودن امور است و بیان همین نکته کافی است و دیگر نیازی نیست که حتما تمام امر و نهی ها را شامل شود. به بیان دیگر اینکه امر استحبابی مولایی هم بیانگر معروف باشد دال بر برتری و عظمت بیشتری نیست. فلذا مجمل بودن از این حیث یا مطلق بودن یا مقید بودن امر و نهی هیچ تفاوتی در توصیف مقام و عظمت ایجاد نمی کند.