9-آبان-1391, 23:24
در جلسات گذشته بحثی با استاد داشتم.
ایشان روایات کافی را به دلیل شهادت کلینی به عنوان یک ثقه بر صحت روایات در مقدمه کافی، معتبر می دانند. البته مگر این که این شهادت با شهادتی دیگر از سوی ثقه تعارض کند.
یکی از اشکالاتی که به این مبنا شده این است که قول ثقه برای حجیت باید عن حس باشد و یا حداقل احتمال حسی بودن داده شود. اما شهادت کلینی نمی تواند حسی باشد. زیرا در عصر ائمه نمی زیسته و در زمان غیبت صغری بوده است. چطور تصحیح او برای ما حجت است؟
ایشان در جواب فرمودند یک مطلب هست که توجه به آن برای ما احتمال حسی بودن این شهادت را تحصیل می کند. و آن مطلب همان نکته ای است که موجب احتمال حسی بودن توثیق رجالی می شود. این است که روایات صحیحه در محافل و مجالس علمی مطرح می شده و سینه به سینه و کتاب به کتاب نقل می شده. صحت این روایات چه بسا امری واضح و روشن بین اصحاب و امامیه بوده. این وضوح امری است حسی که احتمال دارد کلینی با اتکا به آن شهادت به صحت داد باشد.
ایشان روایات کافی را به دلیل شهادت کلینی به عنوان یک ثقه بر صحت روایات در مقدمه کافی، معتبر می دانند. البته مگر این که این شهادت با شهادتی دیگر از سوی ثقه تعارض کند.
یکی از اشکالاتی که به این مبنا شده این است که قول ثقه برای حجیت باید عن حس باشد و یا حداقل احتمال حسی بودن داده شود. اما شهادت کلینی نمی تواند حسی باشد. زیرا در عصر ائمه نمی زیسته و در زمان غیبت صغری بوده است. چطور تصحیح او برای ما حجت است؟
ایشان در جواب فرمودند یک مطلب هست که توجه به آن برای ما احتمال حسی بودن این شهادت را تحصیل می کند. و آن مطلب همان نکته ای است که موجب احتمال حسی بودن توثیق رجالی می شود. این است که روایات صحیحه در محافل و مجالس علمی مطرح می شده و سینه به سینه و کتاب به کتاب نقل می شده. صحت این روایات چه بسا امری واضح و روشن بین اصحاب و امامیه بوده. این وضوح امری است حسی که احتمال دارد کلینی با اتکا به آن شهادت به صحت داد باشد.