ارسالها: 1,037
موضوعها: 433
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
در این حدیث گفته شده شک داخل یقین نمی شود.
معنای مختار مرحوم آخوند و آیت الله شبيري اینست که این روایت بیانگر اینست که در اثبات ماه جدید تنها یقین معتبر است پس مراد از یقین یقین به ماه جدید است نه یقین به حالت سابقه در حالی که یقین مورد نظر در استصحاب یقین به حالت سابقه است.
استاد شبیری نیز همین معنا را اختیار کردند و فرمودند برخی به این معنا اشکال کزدند به این که این معنا بلا فایده بوده و شبیه قضیه به شرط محمول است یعنی معنایش اینست که در اثبات ماه یقین معتبر است و در جاییکه یقین معتبر است شک معتبر نیست و این واضح لوده و بیان نمی خواهد.
استاد شبیری در پاسخ فرمودند گاهی اصل قضیه واضح است ولی تطبیقش بر مورد نامعلوم بوده و به همین جهت بیان شده است یعنی این که در مواردی که یقین ملاک است شک اثری ندارد واضح است ولی تطبیقش نامعلوم بوده و معلوم نیست کجا یقین معتبر است لذا بیان آن به جهت افهام تطبیقش بر مورد بوده و بلا فایده نیست.
ارسالها: 506
موضوعها: 248
تاریخ عضویت: فروردين 1397
اعتبار:
18
سپاس ها 1
سپاس شده 120 بار در 109 ارسال
اولا به نظر میاید که تطبیقش هم واضح بوده است. چرا که گردش ماهها و رویه هلال بیان گر ماه جدید بوده است شبهه ای نداشته است تا امام بخواهد یقین به دخول ماه رمضان را منطبق بر رویه هلال کند در قران هم بحث شهود ماه رمضان مطرح شده است و نیاز به تطبیق ندارد
ثانیا که عمده همین جواب است یقین به دخول ماه رمضان منافاتی با بیان استصحاب ندارد. در حقیقت امام ذیل روایات استصحاب را بیان میکند بل انقضه بیقین آخر. سوال سائل از یوم الشک است و امام میفرماید تا یقین بر خلاف با دیدن ماه پیدا نکردی به شک اعتنا نکن و همان یقین سابق را داشته باش. مثل این که شخصی الان مکلف به یک حکمی است و شک دارد که حکم دیگر او را فرا گرفته است یا نه. مولایش میگوید تا یقین به حکم جدید پیدا نکردی تو مکلف به حکم جدیدی نیستی. معنایش این است که به شک اعتنا نکن و همان یقین سابق را اخذ کن.
قبول دارم که این روایت در ظهور هم ردیف صحاح زراره نیست اما این گونه نیست که با اشکال استاد و مرحوم آخوند دست از ظهور روایت برداریم
البته خود مرحوم آخوند نیز با ربما یقال این مطلب را گفته است که مشعر به ضعف است.
ثالثا لازمه فرمایش مرحوم اخوند و استاد این است که یقین به دخول ماه رمضان موضوعی باشد چرا که وقتی حکم وجوب صوم مقید به یقین میشود ظاهر در این است که یقین خصوصیت دارد نه این که طریقیت دارد. طریقیت نیاز به قید ندارد. آیا کسی این لازمه را قبول میکند؟
ارسالها: 506
موضوعها: 248
تاریخ عضویت: فروردين 1397
اعتبار:
18
سپاس ها 1
سپاس شده 120 بار در 109 ارسال
سلام علیکم
اولا به نظر میاید(و الله العالم) روایت مذکور اجمال ندارد. معنایی که استاد معزز و مرحوم اخوند فرموند غیر ظاهر است.
ثانیا ظهور خطابی که یقین را در خود خطاب اخذ کرده است موضوعیت است. وقتی که شما میگویید امام میخواهد یقین به دخول ماه رمضان و شوال را بفرماید یعنی موضوعیت دارد. شما بیان کنید که چگونه معنای مختار استاد با طریقیت هم سازگاری دارد؟ صرف سازگاری نه بلکه ظهور داشته باشد در طریقیت.
ثالثا درسته که روایت در مورد باب صوم است ولی با عدم قول به فصل در بقیه ابواب هم حجیت دارد. خود مرحوم آخوند نسبت ه کل شیئ طاهر و کل شیئ حلال و الما کله .... همین گونه تمسک میکند. خود مرحوم شیخ نیز در بعضی موارد به این قاعده (عدم قوم به فصل یا قول به عدم فصل با حواشی که دارد) استناد میکند.
رابعا: استاد شبیری خوب بود برای ادعای خودشان به دیگر روایات باب وجوب صوم و وجوب افطار تمسک میکردند که با بررسی انها میتوان گفت که آنها شاهد میشوند که این روایت هم در مقام بیان یقین به دخول در ماه است. بنده این راه را میپسندم نه این که روایت مورد بحث خودش به تنهایی مختار استاد شبیری را بیان کند.
و من الله التوفیق
ارسالها: 1,037
موضوعها: 433
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
آقای خیشه فرمودند تطبیق این قاعده که هر جا یقین معتبر است نباید به شک اعتنا کرد بر مورد واضح است. اگر واضح است این همه روایات مربوط به یوم الشک که روات سیوال کردند به چه جهت بوده.
ثانیا آقای خیشه فرمودند این روایت منافاتی با استصحاب ندارد. بله منافات ندارد ولی اشکال اینست که ظهورش در استصحاب نیست یعنی ظهورش در اینست که یقین ملاک است حال این می تواند مستند به استصحاب یا غیر آن باشد.
ثالثا آقای خیشه فرمودند لازمه مطلب موضوعی بودن یقین است ولی این گونه نیست چون این روایت می تواند ناظر به حکم ظاهری باشد یعنی همانطور که استصحاب می گوید یقین باید حاصل شود تا حالت سابقه نقض شود این روایت هم از باب استصحاب یا غیر آن می گوید یقین ملاک است ولی هر دو ناظر به اخذ یقین در مرحله ظاهرند و این ربطی به موضوعیت یقین در حکم واقعی ندارد.