مرحوم خویی در تنقیحدر باب وضوء گفته است که ما دو داعی داریم. یا محبوبیت است یا قصد امر است. البته باید دقت شود که لبّ محبوبیت نیز همان قصد امر خداوند است. پس در حقیقت به نظر مرحوم خویی برای عبادی شدن امتثال باید قصد امر شود ولی قصد امر دو گونه است یا خود امر را قصد میکند و یا محبوبیت عمل نزد شارع را قصد میکند.1- این که در روایت آمده است: ( قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.) موضوع روایت صحیحه عبّاد است روایت عبادت شدن را بیان نمیکند. منظور روایت این است که عبادتی که سر میزند یکی از این سه داعی پشتوانه آن است. دلیل این مطلب نیز سیره عقلاء است که حاکم است به این که برای عبادت شدن امتثال، حسن فعلی و حسن فاعلی لازم است. حسن فاعلی هم یا به خاطر محبوبیت نزد خداوند است و یا قصد امر مولا است. به تعبیر خود مرحوم خویی، اضافه به ربّ شود. لذا نماز خواندن برای خلاصی از جهنم عبادت نیست. بلکه باطل است.مگر به صورت داعی بر داعی باشد
مثلا این که نماز خوانده میشود تا مریض شفا داده شود به این معنا است که نماز را به خاطر خدا بخواند و داعی او شفا پیدا کردن مریض است. پس داعی اول، امر خدا است و داعی دوم، شفا پیدا کردن مریض است.
مثلا این که نماز خوانده میشود تا مریض شفا داده شود به این معنا است که نماز را به خاطر خدا بخواند و داعی او شفا پیدا کردن مریض است. پس داعی اول، امر خدا است و داعی دوم، شفا پیدا کردن مریض است.