10-آذر-1398, 13:38
استاد احمد مددي دوشنبه ۲۵ شهريور ۹۸
رجال از نيمه هاي قرن دوم در بين اهل سنت شروع شد. حدود سال هاي 150 شروع شد. شيعه هم طبيعتا رجال نداشت. زيرا هدف رجال در ميان اهل سنت بود كه بايد روايات را از سال 150 به زمان پيامبر ميرساند. تنها راه تصحيح سلسله سند روايات تا پيامبر هم رجال بود. اما شيعه نيازي به اين كار نداشت چون از امام صادق صادر ميشد و نيازي به رجال نداشتند. پس علتي كه باعث شد رجال در ميان اهل سنت ظهور كند اين بود كه آن ها قائل به وصايت و امامت نبودند و بايد به رجال روي ميآوردند.
اولين كتابي كه ما رسما در رجال داريم عبد الله جبله است در زمان حضرت جواد وفاتش بود. ايشان واقفي بود و امام رضا و امام جواد را قبول نداشتند. احتياج بود كه اين اختراع( علم رجال) را به وجود كرد. اولين كسي كه در سال 150 بحث رجالي دارد، شعبه بن حجاج است. اين مرحله از بحث رجال در ابتدا بحث توثيق و تضعيف بود. بعد از حدود 50 سال بحث طبقات شروع شد.( علوم اعتباري با گذشت زمان و با احساس نياز حاصل ميشوند). بعدها تمييز مشتركات شروع شد. اين حسن راوي از فلان. بعدهايكي از بحث هايي كه در كتب رجال مطرح شد مختلف و موتلف بود. مثلا يك اسمي حريز و جَرير و جَرير بود. مخصوصا كه در اوائل، خط كوفي داراي مشكل بود و نقطه گذاري هم نميشد. مثلا يك اسمي هيثم و ميثم و هشام و هاشم و هُشيم است ( هشام و هاشم، هشم نوشته ميشد) در ظاهر مثل هم نوشته ميشدند اما اشخاص مختلفي بودند. به اين بحث مختلف و موتلف گفته ميشود. در ميان ما در قرن هشتم مرحوم علامه اين بحث را مطرح كرده است.
رجال از نيمه هاي قرن دوم در بين اهل سنت شروع شد. حدود سال هاي 150 شروع شد. شيعه هم طبيعتا رجال نداشت. زيرا هدف رجال در ميان اهل سنت بود كه بايد روايات را از سال 150 به زمان پيامبر ميرساند. تنها راه تصحيح سلسله سند روايات تا پيامبر هم رجال بود. اما شيعه نيازي به اين كار نداشت چون از امام صادق صادر ميشد و نيازي به رجال نداشتند. پس علتي كه باعث شد رجال در ميان اهل سنت ظهور كند اين بود كه آن ها قائل به وصايت و امامت نبودند و بايد به رجال روي ميآوردند.
اولين كتابي كه ما رسما در رجال داريم عبد الله جبله است در زمان حضرت جواد وفاتش بود. ايشان واقفي بود و امام رضا و امام جواد را قبول نداشتند. احتياج بود كه اين اختراع( علم رجال) را به وجود كرد. اولين كسي كه در سال 150 بحث رجالي دارد، شعبه بن حجاج است. اين مرحله از بحث رجال در ابتدا بحث توثيق و تضعيف بود. بعد از حدود 50 سال بحث طبقات شروع شد.( علوم اعتباري با گذشت زمان و با احساس نياز حاصل ميشوند). بعدها تمييز مشتركات شروع شد. اين حسن راوي از فلان. بعدهايكي از بحث هايي كه در كتب رجال مطرح شد مختلف و موتلف بود. مثلا يك اسمي حريز و جَرير و جَرير بود. مخصوصا كه در اوائل، خط كوفي داراي مشكل بود و نقطه گذاري هم نميشد. مثلا يك اسمي هيثم و ميثم و هشام و هاشم و هُشيم است ( هشام و هاشم، هشم نوشته ميشد) در ظاهر مثل هم نوشته ميشدند اما اشخاص مختلفي بودند. به اين بحث مختلف و موتلف گفته ميشود. در ميان ما در قرن هشتم مرحوم علامه اين بحث را مطرح كرده است.