10-بهمن-1398, 16:03
عدم وثاقت سهل بن زیاد
استاد شهیدی:
نجاشی در مورد سهل بن زیاد چنین آورده است: «سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي: كان ضعيفا في الحديث، غير معتمد فيه. و كان أحمد بن محمد بن عيسى يشهد عليه بالغلو و الكذب و أخرجه من قم إلى الري و كان يسكنها، و قد كاتب أبا محمد العسكري عليه السلام على يد محمد بن عبد الحميد العطار للنصف من شهر ربيع الآخر سنة خمس و خمسين و مائتين. ذكر ذلك أحمد بن علي بن نوح و أحمد بن الحسين رحمهما الله. له كتاب التوحيد، رواه أبو الحسن العباس بن أحمد بن الفضل بن محمد الهاشمي الصالحي عن أبيه عن أبي سعيد الآدمي. و له كتاب النوادر، أخبرناه محمد بن محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن محمد بن يعقوب قال: حدثنا علي بن محمد، عن سهل بن زياد، و رواه عنه جماعة»[1]. أحمد بن محمد بن عیسی شخصی بود که برقی را به قمرود و سهل بن زیاد را به ری تبعید کرد.
شیخ طوسی در استبصار نسبت به سهل چنین آورده است «أَمَّا الْخَبَرُ الْأَوَّلُ فَرَاوِيهِ أَبُو سَعِيدٍ الْأَدَمِيُّ وَ هُوَ ضَعِيفٌ جِدّاً عِنْدَ نُقَّادِ الْأَخْبَارِ وَ قَدِ اسْتَثْنَاهُ أَبُو جَعْفَرِ بْنُ بَابَوَيْهِ فِي رِجَالِ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ»[2] و این عبارت بیانگر آن است که یکی از افرادی که توسط صدوق به تبعیت از ابن ولید، از رجال کتاب نوادر الحکمه محمد بن أحمد بن یحیی أشعری استثناء شده وبه روایات آنان عمل نمیشود، سهل بن زیاد است.
کشی از فضل بن شاذان چنین نقل کرده است: «قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ، يَقُولُ فِي أَبِي الْخَيْرِ وَ هُوَ صَالِحُ بْنُ سَلَمَةَ أَبِي حَمَّادٍ الرَّازِيُّ كَمَا كَنَّى، وَ قَالَ عَلِيٌّ: كَانَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ يَرْتَضِيهِ وَ يَمْدَحُهُ وَ لَا يَرْتَضِي أَبَا سَعِيدٍ الْآدَمِيَّ وَ يَقُولُ هُوَ الْأَحْمَقُ»[3].
برخی گفته اند این عبارت دلیل بر وثاقت سهل است زیرا فضل بن شاذان عیب دیگری پیدا نکرده است و تنها نادان بودن سهل بن زیاد را مطرح کرده است که مشکلی ایجاد نمی کند و نادان بودن با وثاقت منافات ندارد؛ لکن به نظر میرسد عبارت مذکور دلیل بر وثاقت نمی شود و کفایت کردن فضل بن شاذان به ذکر نادان بودن فضل به این سبب بوده است که فضل تا این مقدار اطلاع داشته است و نه بیشتر؛ لکن باقی رجالیین اطلاعات بیشتری داشتهاند فلذا عدم وثاقت او را بیان کرده اند.
نظر آقای زنجانی بر این است که از آنجا که قمیها نسبت به غلوّ حساس بودهاند، سریع افراد را متّهم به غلو می کردند و تضعیفات سهل نیز ناشی از اتّهام به غلوّ بوده است و الا سهل بن زیاد از ثقات است. شاهد این مطلب آن است که شیخ کلینی در کافی با واسطه «عدة من اصحابنا» که از أجلاء بوده اند، بیش از دو هزار روایت از سهل نقل کرده است و مسلما کلینی کتاب خود را با نقل از انسان کاذب غیر ثقهای، بی اعتبار نمی کند.
در جواب گفته میشود: کثرت نقل از جانب کلینی در کافی کاشف از آن است که ایشان سهل بن زیاد را قبول داشته است؛ لکن توثیق عملی کلینی با تضعیف بزرگان فوق الذکر تعارض کرده و قرینهای بر اینکه تعبیر «کذب» در عبارت «یشهد علیه بالغلو و الکذب» از جانب نجاشی، کذب ناشی از اتهام غلو بوده است، وجود ندارد؛ خصوصا که نجاشی از قمیین نبوده است. اینکه مکتب قم در آن زمان به شدت مخالف غلو بودهاند، امری واضح است؛ کما اینکه این مطلب از برخورد شیخ صدوق در فقیه مشخص است؛ به طور مثال ایشان میفرماید أولین مرتبه غلو نفی سهو و نسیان از نبی و امام است و اگر زنده بمانم کتابی در ردّ قائلین به این مطلب خواهم نوشت!!! یا اینکه ظاهرا ایشان جملاتی را که به اعتقاد وی مشتمل بر مطالب غلوآمیز بوده، با این توجیه که این کلمات نمیتواند از معصوم صادر شده باشد، از زیارات معتبره حذف کردهاند؛ به طور مثال عبارت «و ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» در کتب دیگر ذکر شده است، لکن کتاب فقیه مشتمل بر این فقره نیست. ولی مکتب بغداد این گونه نبوده است و اتّفاقاً شیخ مفید کتاب تصحیح الاعتقاد را در نقد و تصحیح اعقتادات صدوق نوشت. نجاشی با اینکه محصول مکتب بغداد بوده است سهل بن زیاد را «غالی و کاذب» معرفی کرده است. کما اینکه شیخ طوسی نیز که از شاگردان مکتب بغداد است سهل بن زیاد را نزد نقاد اخبار ضعیف دانسته است.
مضافا به اینکه نجاشی و شیخ طوسی محمد بن عیسی بن عبید یقطینی را که جزء مستثنیات نوادر الحکمه بوده است را از بزرگان دانستهاند؛ لکن سهل بن زیاد را جزء ضعفاء قلمداد کردهاند؛ فلذا روشن میشود منشأ ضعف سهل صرف استثناء ابن ولید و صدوق نبوده است وگرنه میبایست قائل به ضعف محمد بن عیسی بن عبید نیز میشدند.
[1] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج1، ص185.
[2] استبصار، شیخ طوسی، ج3، ص261.
[3] رجال الكشي، ص: 566
استاد شهیدی:
نجاشی در مورد سهل بن زیاد چنین آورده است: «سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي: كان ضعيفا في الحديث، غير معتمد فيه. و كان أحمد بن محمد بن عيسى يشهد عليه بالغلو و الكذب و أخرجه من قم إلى الري و كان يسكنها، و قد كاتب أبا محمد العسكري عليه السلام على يد محمد بن عبد الحميد العطار للنصف من شهر ربيع الآخر سنة خمس و خمسين و مائتين. ذكر ذلك أحمد بن علي بن نوح و أحمد بن الحسين رحمهما الله. له كتاب التوحيد، رواه أبو الحسن العباس بن أحمد بن الفضل بن محمد الهاشمي الصالحي عن أبيه عن أبي سعيد الآدمي. و له كتاب النوادر، أخبرناه محمد بن محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن محمد بن يعقوب قال: حدثنا علي بن محمد، عن سهل بن زياد، و رواه عنه جماعة»[1]. أحمد بن محمد بن عیسی شخصی بود که برقی را به قمرود و سهل بن زیاد را به ری تبعید کرد.
شیخ طوسی در استبصار نسبت به سهل چنین آورده است «أَمَّا الْخَبَرُ الْأَوَّلُ فَرَاوِيهِ أَبُو سَعِيدٍ الْأَدَمِيُّ وَ هُوَ ضَعِيفٌ جِدّاً عِنْدَ نُقَّادِ الْأَخْبَارِ وَ قَدِ اسْتَثْنَاهُ أَبُو جَعْفَرِ بْنُ بَابَوَيْهِ فِي رِجَالِ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ»[2] و این عبارت بیانگر آن است که یکی از افرادی که توسط صدوق به تبعیت از ابن ولید، از رجال کتاب نوادر الحکمه محمد بن أحمد بن یحیی أشعری استثناء شده وبه روایات آنان عمل نمیشود، سهل بن زیاد است.
کشی از فضل بن شاذان چنین نقل کرده است: «قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ، يَقُولُ فِي أَبِي الْخَيْرِ وَ هُوَ صَالِحُ بْنُ سَلَمَةَ أَبِي حَمَّادٍ الرَّازِيُّ كَمَا كَنَّى، وَ قَالَ عَلِيٌّ: كَانَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ يَرْتَضِيهِ وَ يَمْدَحُهُ وَ لَا يَرْتَضِي أَبَا سَعِيدٍ الْآدَمِيَّ وَ يَقُولُ هُوَ الْأَحْمَقُ»[3].
برخی گفته اند این عبارت دلیل بر وثاقت سهل است زیرا فضل بن شاذان عیب دیگری پیدا نکرده است و تنها نادان بودن سهل بن زیاد را مطرح کرده است که مشکلی ایجاد نمی کند و نادان بودن با وثاقت منافات ندارد؛ لکن به نظر میرسد عبارت مذکور دلیل بر وثاقت نمی شود و کفایت کردن فضل بن شاذان به ذکر نادان بودن فضل به این سبب بوده است که فضل تا این مقدار اطلاع داشته است و نه بیشتر؛ لکن باقی رجالیین اطلاعات بیشتری داشتهاند فلذا عدم وثاقت او را بیان کرده اند.
نظر آقای زنجانی بر این است که از آنجا که قمیها نسبت به غلوّ حساس بودهاند، سریع افراد را متّهم به غلو می کردند و تضعیفات سهل نیز ناشی از اتّهام به غلوّ بوده است و الا سهل بن زیاد از ثقات است. شاهد این مطلب آن است که شیخ کلینی در کافی با واسطه «عدة من اصحابنا» که از أجلاء بوده اند، بیش از دو هزار روایت از سهل نقل کرده است و مسلما کلینی کتاب خود را با نقل از انسان کاذب غیر ثقهای، بی اعتبار نمی کند.
در جواب گفته میشود: کثرت نقل از جانب کلینی در کافی کاشف از آن است که ایشان سهل بن زیاد را قبول داشته است؛ لکن توثیق عملی کلینی با تضعیف بزرگان فوق الذکر تعارض کرده و قرینهای بر اینکه تعبیر «کذب» در عبارت «یشهد علیه بالغلو و الکذب» از جانب نجاشی، کذب ناشی از اتهام غلو بوده است، وجود ندارد؛ خصوصا که نجاشی از قمیین نبوده است. اینکه مکتب قم در آن زمان به شدت مخالف غلو بودهاند، امری واضح است؛ کما اینکه این مطلب از برخورد شیخ صدوق در فقیه مشخص است؛ به طور مثال ایشان میفرماید أولین مرتبه غلو نفی سهو و نسیان از نبی و امام است و اگر زنده بمانم کتابی در ردّ قائلین به این مطلب خواهم نوشت!!! یا اینکه ظاهرا ایشان جملاتی را که به اعتقاد وی مشتمل بر مطالب غلوآمیز بوده، با این توجیه که این کلمات نمیتواند از معصوم صادر شده باشد، از زیارات معتبره حذف کردهاند؛ به طور مثال عبارت «و ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» در کتب دیگر ذکر شده است، لکن کتاب فقیه مشتمل بر این فقره نیست. ولی مکتب بغداد این گونه نبوده است و اتّفاقاً شیخ مفید کتاب تصحیح الاعتقاد را در نقد و تصحیح اعقتادات صدوق نوشت. نجاشی با اینکه محصول مکتب بغداد بوده است سهل بن زیاد را «غالی و کاذب» معرفی کرده است. کما اینکه شیخ طوسی نیز که از شاگردان مکتب بغداد است سهل بن زیاد را نزد نقاد اخبار ضعیف دانسته است.
مضافا به اینکه نجاشی و شیخ طوسی محمد بن عیسی بن عبید یقطینی را که جزء مستثنیات نوادر الحکمه بوده است را از بزرگان دانستهاند؛ لکن سهل بن زیاد را جزء ضعفاء قلمداد کردهاند؛ فلذا روشن میشود منشأ ضعف سهل صرف استثناء ابن ولید و صدوق نبوده است وگرنه میبایست قائل به ضعف محمد بن عیسی بن عبید نیز میشدند.
[1] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج1، ص185.
[2] استبصار، شیخ طوسی، ج3، ص261.
[3] رجال الكشي، ص: 566