دو تقسیم مهم برای مدلول جمله بیان شده است:
روشن است که مفهوم، مدلول مطابقی نیست. اما مدلول التزامی هم نیست زیرا لازمهی وجوب اکرام زید عند مجیئه، عدم وجوب اکرامش عند عدم مجیئه نیست، نه لازمهی عقلی است و نه لازمهی عرفی (زیرا ممکن است شارع تشریع دیگری برای اکرام عند عدم مجیء داشته باشد). از این جهت یک مشکل جدی به وجود میآید که مدلول مفهومی چطور مدلولی است؟
به خاطر همین مسأله -این که نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول مطابقی است و نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول التزامی است- و این که صورت دیگری از مدلول را نمیتوان در کنار مطابقی و التزامی تصور کرد، برخی در وجود مفهوم تردید کردهاند. در مقابل علمایی با توجه به دوری مفهوم از مدلول مطابقی سعی کردهاند که آن را به مدلول التزامی برگردانند؛ البته بعد از برگرداندن مفهوم به مدلول التزامی باید یک گام دیگر هم برداشته شود: باید بین این مدلول التزامی با سایر مدلولهای التزامی -که به آنها مفهوم گفته نمیشود مثل مثال «زیدٌ فی المسجد» که مدلول التزامیاش نبودن زید در مدرسه بود- فرقی بیان کنند.
مشهور گمان میکردند که مفهوم هم مثل منطوق از لفظ استفاده شده است ولی به نظر ما[1]، مفهوم از تلفظ به این لفظ[2] استفاده شده است. توضیح این مطلب را در ضمن مفهوم شرط بیان میکنیم:
افعال جوارحی انسان یا فعل گفتاری است یا فعل رفتاری. فعل گفتاری بر حسب خصوصیاتی که همراه دارد، مصداق مفاهیم متعددی میشود: اخبار، انشاء، ردع، امر، نهی، تمنی و... گاهی فعل گفتاری مصداق طلب است. مثل وقتی که لافظ گفته است: «اذهب».
طلب موجود در ضمن «اذهب» در خارج به دو نحو ممکن است محقق شود:
با این بیان اشکال سابق برطرف شد، مفهوم نه مدلول مطابقی لفظ است و نه اصلاً مدلول لفظ است تا بخواهیم آن را در دلالت التزامی جای داده و فرقش با سایر مدلولات التزامی را بیان کنیم؛ بلکه مفهوم، مدلولِ فعلِ گفتاریِ لافظ است.
[1] بعداً گفته شد که مرحوم آقای بروجردی هم همین نظر را دارند.
[2] گاهی از مطلق تلفظ چیزی استفاده میشود مثل بودن لافظ در مکان تلفظ یا مرد بودن لافظ که ربطی به لفظش ندارد.
[3] طلب معلق غیر از واجب معلق است و نباید با آن خلط شود.
- تقسیم مدلول به مطابقی و التزامی: این تقسیم تنها در علم اصول آمده است (آنچه در منطق بحث شده، مدلول مطابقی و التزامی کلمات است نه جملات.) مدلول التزامی یک جمله، جملهای است که در صدق با صدق جملهی ملفوظه ملازم است؛ مثلا در جملهی «زیدٌ فی المسجد» مدلول مطابقی این است که زید در مسجد موجود است و مدلول التزامی، جمله «زیدٌ لیس فی المدرسة» است.
مدلول التزامی یا عقلی است یا عرفی.
- تقسیم مدلول به منطوق و مفهوم: اگر مولا بگوید «اکرم زیداً عند مجیئه» این کلامش تنها یک مدلول دارد: یجب اکرام زیدٍ عند مجیئه. این مدلول، مدلول منطوقی کلام است. اما اگر مولا بگوید «اکرم زیداً إن جاء» گفته میشود که دو مدلول دارد: وجوب اکرام زید عند مجیئه و عدم وجوب اکرام زید قبل مجیئه. به مدلول دوم «اکرم زیداً إن جاء» مدلول مفهومی گفته میشود.
روشن است که مفهوم، مدلول مطابقی نیست. اما مدلول التزامی هم نیست زیرا لازمهی وجوب اکرام زید عند مجیئه، عدم وجوب اکرامش عند عدم مجیئه نیست، نه لازمهی عقلی است و نه لازمهی عرفی (زیرا ممکن است شارع تشریع دیگری برای اکرام عند عدم مجیء داشته باشد). از این جهت یک مشکل جدی به وجود میآید که مدلول مفهومی چطور مدلولی است؟
به خاطر همین مسأله -این که نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول مطابقی است و نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول التزامی است- و این که صورت دیگری از مدلول را نمیتوان در کنار مطابقی و التزامی تصور کرد، برخی در وجود مفهوم تردید کردهاند. در مقابل علمایی با توجه به دوری مفهوم از مدلول مطابقی سعی کردهاند که آن را به مدلول التزامی برگردانند؛ البته بعد از برگرداندن مفهوم به مدلول التزامی باید یک گام دیگر هم برداشته شود: باید بین این مدلول التزامی با سایر مدلولهای التزامی -که به آنها مفهوم گفته نمیشود مثل مثال «زیدٌ فی المسجد» که مدلول التزامیاش نبودن زید در مدرسه بود- فرقی بیان کنند.
مشهور گمان میکردند که مفهوم هم مثل منطوق از لفظ استفاده شده است ولی به نظر ما[1]، مفهوم از تلفظ به این لفظ[2] استفاده شده است. توضیح این مطلب را در ضمن مفهوم شرط بیان میکنیم:
افعال جوارحی انسان یا فعل گفتاری است یا فعل رفتاری. فعل گفتاری بر حسب خصوصیاتی که همراه دارد، مصداق مفاهیم متعددی میشود: اخبار، انشاء، ردع، امر، نهی، تمنی و... گاهی فعل گفتاری مصداق طلب است. مثل وقتی که لافظ گفته است: «اذهب».
طلب موجود در ضمن «اذهب» در خارج به دو نحو ممکن است محقق شود:
- به نحو منجّز: به این شکل که بگوید «اذهب» یا بگوید «اذهب عند طلوع الشمس» در اولی طبیعی ذهاب مورد طلب واقع شده است و در دومی حصهای از ذهاب مورد طلب واقع شده است. در این صورت مطلوب قید دارد.
- به نحو معلق[3]: به این شکل که آن را معلق بر یک موضوع دیگر نماید: «إذهب إن طلعت الشمس» یا «إذهب إن جاء زیدٌ». در این صورت طلب قید دارد.
با این بیان اشکال سابق برطرف شد، مفهوم نه مدلول مطابقی لفظ است و نه اصلاً مدلول لفظ است تا بخواهیم آن را در دلالت التزامی جای داده و فرقش با سایر مدلولات التزامی را بیان کنیم؛ بلکه مفهوم، مدلولِ فعلِ گفتاریِ لافظ است.
[1] بعداً گفته شد که مرحوم آقای بروجردی هم همین نظر را دارند.
[2] گاهی از مطلق تلفظ چیزی استفاده میشود مثل بودن لافظ در مکان تلفظ یا مرد بودن لافظ که ربطی به لفظش ندارد.
[3] طلب معلق غیر از واجب معلق است و نباید با آن خلط شود.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 65 و 66، 30 آذر و 1 دی 1400.