1-دي-1397, 13:04
باعرض ادب و احترام
شاید برخی در مورد این اصل بگویند که:
به شکل واضح و روشن در همه موارد مطلقات وجود ندارد؛ بلکه باید بیش از اینها به موارد به کارگیری مطلقات توجه کرد و زمانی را صرف استقراء جمیع الگو های به کارگیری مطلق نمود.اه
ثمرة:
اگر ما به این فرضیه قائل شویم، مطرح کردن اولیه و خام این بحث (الاصل کون المتکلم فی مقام البیان) در علم اصول مشکل می شود، بلکه باید هر مورد در فقه با توجه به برداشت های عرفی و عقلایی بررسی شود...
تکملة توضیح مبنی:
باید به استقراء الگو های استعمال مطلق اهتمام ویژه داشت؛
مثلاً شاید اگر شخصی در غیر مقام قانون گذاری، برای اولین بار نظری در مورد یک موضوع بدهد یا حکمی برای آن قرار بدهد ما اصل اثبات این حکم برای موضوع را از او می فهمیم، ولی اینکه همین الآن تکلیف تمام حالات و افراد موضوع را تعیین کند هرگز بر عهده این کلام نهاده نمی شود.
یا مثلاً اگر همین شخص در منصب یک قانون گذار حکمی را برای یک موضوع قرار دهد، اگر چه ما برای اینکه به حکم تمامی حالات و افراد اطمینان حاصل کنیم تا فرا رسیدن وقت عمل صبر می کنیم، ولی بعد از آن تمامی قیود را با اطلاق خود کلام اول، نفی می کنیم.
یا مثلاً شاید اگر شخصی در کلام خود قیود و یا استثنائاتی ذکر کند، عقلاء با سهولت بیشتری آن کلام را در مقام بیان تقییدات محتمل می دانند و اخذ به اطلاق می کنند.
ان قلت : این ها همه قرینه تعیین کننده مقام (بیان یا غیر بیان) بود، چرا از اصل حرفی نزدید.
قلت: این ها همه اصل بود ؛ انتظار اصل کلی بین موارد متباین و بی ربط منصفانه نیست. نظیر اینکه بخواهید بین تمام کلام ها(اعم از نص در عموم، ظاهر و مجمل و..) اصل عدم تخصیص را بسنجید
یا به عبارتی همان طور که موضوع اصول دیگر را تقیید می زنید و بعد از تفصیلِ موارد، سراغ اصل می روید، طبق این فرضیه هم باید بین موارد کلی استعمال مطلقات تفصیل قائل شد تا بتوان به ارتکازات ذهنی و برداشت های عقلاء دست پیدا کرد.
شاید برخی در مورد این اصل بگویند که:
به شکل واضح و روشن در همه موارد مطلقات وجود ندارد؛ بلکه باید بیش از اینها به موارد به کارگیری مطلقات توجه کرد و زمانی را صرف استقراء جمیع الگو های به کارگیری مطلق نمود.اه
ثمرة:
اگر ما به این فرضیه قائل شویم، مطرح کردن اولیه و خام این بحث (الاصل کون المتکلم فی مقام البیان) در علم اصول مشکل می شود، بلکه باید هر مورد در فقه با توجه به برداشت های عرفی و عقلایی بررسی شود...
تکملة توضیح مبنی:
باید به استقراء الگو های استعمال مطلق اهتمام ویژه داشت؛
مثلاً شاید اگر شخصی در غیر مقام قانون گذاری، برای اولین بار نظری در مورد یک موضوع بدهد یا حکمی برای آن قرار بدهد ما اصل اثبات این حکم برای موضوع را از او می فهمیم، ولی اینکه همین الآن تکلیف تمام حالات و افراد موضوع را تعیین کند هرگز بر عهده این کلام نهاده نمی شود.
یا مثلاً اگر همین شخص در منصب یک قانون گذار حکمی را برای یک موضوع قرار دهد، اگر چه ما برای اینکه به حکم تمامی حالات و افراد اطمینان حاصل کنیم تا فرا رسیدن وقت عمل صبر می کنیم، ولی بعد از آن تمامی قیود را با اطلاق خود کلام اول، نفی می کنیم.
یا مثلاً شاید اگر شخصی در کلام خود قیود و یا استثنائاتی ذکر کند، عقلاء با سهولت بیشتری آن کلام را در مقام بیان تقییدات محتمل می دانند و اخذ به اطلاق می کنند.
ان قلت : این ها همه قرینه تعیین کننده مقام (بیان یا غیر بیان) بود، چرا از اصل حرفی نزدید.
قلت: این ها همه اصل بود ؛ انتظار اصل کلی بین موارد متباین و بی ربط منصفانه نیست. نظیر اینکه بخواهید بین تمام کلام ها(اعم از نص در عموم، ظاهر و مجمل و..) اصل عدم تخصیص را بسنجید
یا به عبارتی همان طور که موضوع اصول دیگر را تقیید می زنید و بعد از تفصیلِ موارد، سراغ اصل می روید، طبق این فرضیه هم باید بین موارد کلی استعمال مطلقات تفصیل قائل شد تا بتوان به ارتکازات ذهنی و برداشت های عقلاء دست پیدا کرد.