6-اسفند-1400, 22:36
نظر آیت الله شبیری راجع به این روایت:
«تَزْوِيجٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ٣». و طبق اين نقل فيض و صاحب وسائل حكم كردهاند كه در قضيه مذكور نكاح متعه بوده است، چون رضايت و لفظ دال بر نكاح و مهر كه آب دادن است وجود دارد و مدت هم كه معلوم است كه كوتاه و آنى است.صاحب جواهر ايرادش بر اين استظهار اين است كه: لفظ دال بر وقاع وجود دارد ولى لفظ دال بر انشاء علقه زوجيت وجود ندارد و خود اعتراف زن به زنا كاشف از اين است كه قصد زوجيت در كار نبوده و اين اشكال وارد است. در روايت ديگرى١ همين قضيه به نحو ديگرى نقل شده است كه دلالت بر اين مطلب نمىكند، چرا كه به حسب آن نقل حضرت آن مباشرت را تزويج ندانسته است، بلكه آن را از باب اضطرار و مكره بودن شمرده و از آن نفى استحقاق حد نموده است، صاحب جواهر مىفرمايد: اگر هم حضرت «تزويج و رب الكعبه» فرموده باشد، مقصودش اين است كه همان حليتى كه در تزويج هست، در اينجا هم هست. پس بالاخره اين دو روايت اگر چه هر دو سندشان ضعيف است، لكن با توجه به يكديگر، بايد بدين گونه معنا بشوند. پس دلالتى بر عدم لزوم ايجاب و قبول خاص در عقد انقطاعى نمىكنند.
کتاب النکاح - 6، صفحه 1566
«تَزْوِيجٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ٣». و طبق اين نقل فيض و صاحب وسائل حكم كردهاند كه در قضيه مذكور نكاح متعه بوده است، چون رضايت و لفظ دال بر نكاح و مهر كه آب دادن است وجود دارد و مدت هم كه معلوم است كه كوتاه و آنى است.صاحب جواهر ايرادش بر اين استظهار اين است كه: لفظ دال بر وقاع وجود دارد ولى لفظ دال بر انشاء علقه زوجيت وجود ندارد و خود اعتراف زن به زنا كاشف از اين است كه قصد زوجيت در كار نبوده و اين اشكال وارد است. در روايت ديگرى١ همين قضيه به نحو ديگرى نقل شده است كه دلالت بر اين مطلب نمىكند، چرا كه به حسب آن نقل حضرت آن مباشرت را تزويج ندانسته است، بلكه آن را از باب اضطرار و مكره بودن شمرده و از آن نفى استحقاق حد نموده است، صاحب جواهر مىفرمايد: اگر هم حضرت «تزويج و رب الكعبه» فرموده باشد، مقصودش اين است كه همان حليتى كه در تزويج هست، در اينجا هم هست. پس بالاخره اين دو روايت اگر چه هر دو سندشان ضعيف است، لكن با توجه به يكديگر، بايد بدين گونه معنا بشوند. پس دلالتى بر عدم لزوم ايجاب و قبول خاص در عقد انقطاعى نمىكنند.
کتاب النکاح - 6، صفحه 1566