19-شهريور-1401, 14:05
هذا اول الکلام که امام از علم غیب خود برای تعلیل استفاده کرده باشند چرا که محتمل است امام حکم را که همان ۸۰ضربه هست بیان کردند و برای جدل با آنها طبق مبانی خودشان استدلال آورده اند مثل همان موردی که راجع به صوم فرمودند ذاک الی الامام ان صام صمنا و ان افطر افطرنا که کبرای آن درست است اما امام معصوم در تطبیق تقیه می کنند.
ثانیا در ذهن شریف شما ظاهرا این گونه است که قیاس ظنی است اما اتفاقا یکی از روایات اصلی باب قیاس که همان روایت ابان است موردی است که قیاس برای ابان قطع حاصل کرده بوده چرا که ابان می گوید ان الذی جاء به شیطان(فتوای امام قبل از فهمیدن خطا قیاس).ابان اگر اندکی هم احتمال صحت روایت را می داد چنین تعبیری که شیطان آن را آورده است به کار نمی برد معلوم می شود که ایشان علم عرفی از قیاس برایش حاصل شده است.برخی روایات دیگر باب قیاس هم به این صورت هستند.
بنابراین قیاس حتی اگر قطع آور باشد آن هم در موارد قطع طریقی(در قطع موضوعی که بلا اشکال منجزیت هم ندارد)در معذریت او اشکال وجود دارد مثل همان بحثی که مرحوم شیخ انصاری با اخباریون داشتند که اگر عقل در مناطات خوض کند و قطع حاصل کند این قطع منجز است اما معذریت آن صحیح نیست امر در قیاس هم همین است.
اساسا لحن قیاس آن قدر تند است مثل این که تعبیر محق دین نسبت به او شده گویی بدون تکلف فرض حصول علم را هم شامل می شوند و شارع خواسته اصلا کسی به سراغ این وادی نرود.
ثالثا مگر استدلال های ائمه باید قطع آور باشند؟! ما به ظهور تعلیل اخذ می کنیم اگر مانعی وجود نداشته باشد در ما نحن فیه مانع وجود دارد.گاهی اوقات حکمت حکم بیان می شود و گاهی اوقات صرفا تنظیر صورت می گیرد مثل اینکه بعد از بیان حکم نفی قصاص نسبت به قاتل فرد مجنون تعبیر فانه لا قود لمن لا یقاد منه به کار رفته است که تعدی آن نسبت به صغیر مشکل است علی ای حال مورد به مورد باید لسان هر تعلیلی بررسی شود که چگونه است
ثانیا در ذهن شریف شما ظاهرا این گونه است که قیاس ظنی است اما اتفاقا یکی از روایات اصلی باب قیاس که همان روایت ابان است موردی است که قیاس برای ابان قطع حاصل کرده بوده چرا که ابان می گوید ان الذی جاء به شیطان(فتوای امام قبل از فهمیدن خطا قیاس).ابان اگر اندکی هم احتمال صحت روایت را می داد چنین تعبیری که شیطان آن را آورده است به کار نمی برد معلوم می شود که ایشان علم عرفی از قیاس برایش حاصل شده است.برخی روایات دیگر باب قیاس هم به این صورت هستند.
بنابراین قیاس حتی اگر قطع آور باشد آن هم در موارد قطع طریقی(در قطع موضوعی که بلا اشکال منجزیت هم ندارد)در معذریت او اشکال وجود دارد مثل همان بحثی که مرحوم شیخ انصاری با اخباریون داشتند که اگر عقل در مناطات خوض کند و قطع حاصل کند این قطع منجز است اما معذریت آن صحیح نیست امر در قیاس هم همین است.
اساسا لحن قیاس آن قدر تند است مثل این که تعبیر محق دین نسبت به او شده گویی بدون تکلف فرض حصول علم را هم شامل می شوند و شارع خواسته اصلا کسی به سراغ این وادی نرود.
ثالثا مگر استدلال های ائمه باید قطع آور باشند؟! ما به ظهور تعلیل اخذ می کنیم اگر مانعی وجود نداشته باشد در ما نحن فیه مانع وجود دارد.گاهی اوقات حکمت حکم بیان می شود و گاهی اوقات صرفا تنظیر صورت می گیرد مثل اینکه بعد از بیان حکم نفی قصاص نسبت به قاتل فرد مجنون تعبیر فانه لا قود لمن لا یقاد منه به کار رفته است که تعدی آن نسبت به صغیر مشکل است علی ای حال مورد به مورد باید لسان هر تعلیلی بررسی شود که چگونه است