توضیح داده شد که بر خلاف نظر مشهور، نظر ما این است که اخذ قطع و بلکه علم به حکم در موضوع همان حکم ممکن است. اشکال مهم مشهور، دور است که ما آن را محال ندانستیم؛ در حالی که مشهور نظیر این دور را در جای دیگری مرتکب شدهاند و اصلاً اشکال استحاله را مطرح نکردهاند. این مطلب را مرحوم تبریزی در خارج از درس مطرح کرده است.
طبق نظر مشهورِ کالاتفاق، بلوغ، عقل، قدرت و التفات شروط عامهٔ تکلیف هستند. به این معنا که بدون این چهار شرط، تکلیف فعلی نمیشود.
شهید صدر و ما، التفات را شرط تنجز تکلیف میدانیم؛ لذا این اشکال بر مبنای ما وارد نمیشود.
پاسخ مرحوم تبریزی
ایشان پاسخ دادهاند که در عالم تشریع محال است که شارع در موضوع تکلیف، التفات را اخذ نماید (یعنی محال است شارع، موضوع را مکلفِ ملتفت قرار دهد) لذا شارع موضوع را مطلق مکلف قرار میدهد؛ ولی عقل میگوید که این تکلیف برای غافل و جاهل مرکب، فعلی نیست. شارع میگوید «یجب الصیام علی المکلف» و نمیگوید «یجب الصیام علی المکلف الملتفت» اما عقل، غافل و جاهل مرکب را از شمول این خطاب خارج میکند.
نقد: ماحصل پاسخی که مرحوم تبریزی به اشکال دادهاند، روشن نیست: خطاب تشریع مهم نیست؛ بلکه طلب یا ردع انشائی شارع مهم است. حقیقت وجوب، طلب انشایی و حقیقت حرمت، ردع انشایی است. (حرمت و وجوب از این طلب و ردع انشایی انتزاع میشود) این طلب و ردع، یا شامل غافل و جاهل مرکب میشود یا نمیشود:
طبق نظر مشهورِ کالاتفاق، بلوغ، عقل، قدرت و التفات شروط عامهٔ تکلیف هستند. به این معنا که بدون این چهار شرط، تکلیف فعلی نمیشود.
- مراد از التفات، احتمال است؛ لذا اگر کسی احتمال تکلیف ندهد (مانند غافل و جاهل مرکب)، اصلاً تکلیفی ندارد.
- مراد از احتمال، احتمال مجعول است. (نه احتمال جعل)
- مراد از احتمال مجعول، احتمال مجعولِ مصیب است.
شهید صدر و ما، التفات را شرط تنجز تکلیف میدانیم؛ لذا این اشکال بر مبنای ما وارد نمیشود.
پاسخ مرحوم تبریزی
ایشان پاسخ دادهاند که در عالم تشریع محال است که شارع در موضوع تکلیف، التفات را اخذ نماید (یعنی محال است شارع، موضوع را مکلفِ ملتفت قرار دهد) لذا شارع موضوع را مطلق مکلف قرار میدهد؛ ولی عقل میگوید که این تکلیف برای غافل و جاهل مرکب، فعلی نیست. شارع میگوید «یجب الصیام علی المکلف» و نمیگوید «یجب الصیام علی المکلف الملتفت» اما عقل، غافل و جاهل مرکب را از شمول این خطاب خارج میکند.
نقد: ماحصل پاسخی که مرحوم تبریزی به اشکال دادهاند، روشن نیست: خطاب تشریع مهم نیست؛ بلکه طلب یا ردع انشائی شارع مهم است. حقیقت وجوب، طلب انشایی و حقیقت حرمت، ردع انشایی است. (حرمت و وجوب از این طلب و ردع انشایی انتزاع میشود) این طلب و ردع، یا شامل غافل و جاهل مرکب میشود یا نمیشود:
- اگر شامل میشود، تکلیف فعلی است و باید التفات را شرط تنجز دانست. (نظر ما و شهید صدر)
- اگر شامل نمیشود، معلوم میشود که موضوع طلب و ردع، مقید به التفات است. در این صورت اشکال برمیگردد.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، مباحث قطع، جلسهٔ ۲۷، ۴ آبان ۱۴۰۱.