18-آبان-1402, 11:19
بنا بر تحقیق، سماعه، امامی ثقه است، و نسبت وقف به او، اشتباهی قدیمی است. ما شواهدی بر امامی بودن او اقامه نمودهایم و این که اصلا سماعه زمان وقف را درک ننموده. بعضی گفته اند در زمان امام صادق از دنیا رفته است تقریبا سال ۱۴۵. نجاشی اشکال میکند که زمان امام کاظم هم روایت داشته باشد. جواب این است که وقتی زمان امام صادق از دنیا رفته علی القاعده باید اوایل زمان امام کاظم باشد. والا شبهه وقف سی سال بعد از امامت امام کاظم مطرح گردیده. لذا بعید است در سال ۱۸۰ اینها که وقف شکل گرفته است روایت داشته باشد و زنده باشد.
اینکه وقف سال ۱۸۰ است و حال آنکه شهادت امام کاظم سال ۱۸۳ است برای این نکته است که وقف در زمان حیات امام وقتی در زندان بودند شکل گرفت به این نکته که واقفه استدلال میکردند که چگونه امام در میان میان ما نیست لذا شبهه ی قائم و مهدی بودن امام کاظم رواج یافت. نکته ای که هست این است که زندان حضرت بسیار مخفی بوده لذا شبهه واقفه را تقویت مینموده است.
برگرفته از کلاس راهنمای استاد
ممکن است توهّم شود که سماعه، زمان امام رضا را درک کرده است؛ چرا که برخی از روایات از او نقل شده که در انتهای سند آن، آمده است: «...عن سماعة قال قال سالتُ اباالحسن الأوّل». اینکه سماعه، از موسی بن جعفر به ابوالحسن الاول تعبیر نموده است، نشان میدهد که او زمان امام رضا را نیز درک کرده و ایشان را ابوالحسن ثانی میدانسته است. یا تعبیر «سالت ابا الحسن الماضی» نیز در برخی روایات از او بیان شده است. تعبیر «ابوالحسن الاول» با تعبیر «ابوالحسن الماضی» این اشتراک را دارند که هر دو تعبیر در زمانی استفاده میشده است که امام کاظم از دنیا رفتهاند؛ ولی این تفاوت را نیز دارند که تعبیر «ابوالحسن الاول» ممکن است مربوط به زمان امام رضا باشد و هم آنکه ممکن است مربوط به بعد از زمان امام رضا علیه السلام باشد. ولی تعبیر «ابوالحسن الماضی» در زمان امام رضا علیه السلام به موسی بن جعفر اطلاق میگردد؛ و به معنی آن ابوالحسنی است که از دنیا رفته است. هر یک از این دو تعبیر که توسّط سماعه به کار رفته باشد، نشان میدهد که سماعه، زمان امام رضا علیه السلام را درک کرده است.
این کلام، قابل مناقشه است. نکته آن است که گاهی در نقل یک مطلب –هر چند نقل به لفظ باشد-، ممکن است، تغییرات خاصی رخ دهد. به عنوان مثال، ما در موارد متعدّد از جناب آیت الله والد شنیدهایم که ایشان برای بیان یک خاطره از آیت الله بروجردی میفرمایند: «من از پدرم شنیدم که ایشان نقل کردند که من خدمت مرحوم بروجردی رسیدم و...». در این جمله نکتهای که وجود دارد آن است که در لحظهای که پدر ایشان، آن واقعه را برای ایشان نقل کرده است، ممکن است آقای بروجردی، زنده باشند، ولی حال که مقام بیان خاطره و نقل قول است، تعبیر «مرحوم»، به این نقل اضافه میشود؛ یعنی حتّی اگر ظاهر تعبیر آن است که عبارت، نقل به لفظ میشود، ولی باز هم در مقام نقل از شخصی که از دنیا رفته است، تعبیر «مرحوم» به این نقل اضافه میشود. یکی از قرائن نشاندهنده این معنی آن است که گاهی نقلهای دیگر روایت که ملاحظه میشود، پس از ذکر نام حضرت، تعبیر «الماضی»، اضافه نشده است و به همان ابوالحسن اکتفا شده است.
اینکه او را واقفی شمردهاند،
۱. یا به جهت آن است که دو تن از راویان او واقفیاند،
۲. و یا به جهت آنکه رواتی با نام «ابن سماعة» وجود دارد که واقفی هستند و به اشتباه این نسبت برای سماعه نیز بیان شده است،
۳. و یا به جهت آن است که واقفه، روایاتی از سماعه، در تایید وقف، نقل کردهاند.
بر گرفته از درس ۱۵ ابان
اینکه وقف سال ۱۸۰ است و حال آنکه شهادت امام کاظم سال ۱۸۳ است برای این نکته است که وقف در زمان حیات امام وقتی در زندان بودند شکل گرفت به این نکته که واقفه استدلال میکردند که چگونه امام در میان میان ما نیست لذا شبهه ی قائم و مهدی بودن امام کاظم رواج یافت. نکته ای که هست این است که زندان حضرت بسیار مخفی بوده لذا شبهه واقفه را تقویت مینموده است.
برگرفته از کلاس راهنمای استاد
ممکن است توهّم شود که سماعه، زمان امام رضا را درک کرده است؛ چرا که برخی از روایات از او نقل شده که در انتهای سند آن، آمده است: «...عن سماعة قال قال سالتُ اباالحسن الأوّل». اینکه سماعه، از موسی بن جعفر به ابوالحسن الاول تعبیر نموده است، نشان میدهد که او زمان امام رضا را نیز درک کرده و ایشان را ابوالحسن ثانی میدانسته است. یا تعبیر «سالت ابا الحسن الماضی» نیز در برخی روایات از او بیان شده است. تعبیر «ابوالحسن الاول» با تعبیر «ابوالحسن الماضی» این اشتراک را دارند که هر دو تعبیر در زمانی استفاده میشده است که امام کاظم از دنیا رفتهاند؛ ولی این تفاوت را نیز دارند که تعبیر «ابوالحسن الاول» ممکن است مربوط به زمان امام رضا باشد و هم آنکه ممکن است مربوط به بعد از زمان امام رضا علیه السلام باشد. ولی تعبیر «ابوالحسن الماضی» در زمان امام رضا علیه السلام به موسی بن جعفر اطلاق میگردد؛ و به معنی آن ابوالحسنی است که از دنیا رفته است. هر یک از این دو تعبیر که توسّط سماعه به کار رفته باشد، نشان میدهد که سماعه، زمان امام رضا علیه السلام را درک کرده است.
این کلام، قابل مناقشه است. نکته آن است که گاهی در نقل یک مطلب –هر چند نقل به لفظ باشد-، ممکن است، تغییرات خاصی رخ دهد. به عنوان مثال، ما در موارد متعدّد از جناب آیت الله والد شنیدهایم که ایشان برای بیان یک خاطره از آیت الله بروجردی میفرمایند: «من از پدرم شنیدم که ایشان نقل کردند که من خدمت مرحوم بروجردی رسیدم و...». در این جمله نکتهای که وجود دارد آن است که در لحظهای که پدر ایشان، آن واقعه را برای ایشان نقل کرده است، ممکن است آقای بروجردی، زنده باشند، ولی حال که مقام بیان خاطره و نقل قول است، تعبیر «مرحوم»، به این نقل اضافه میشود؛ یعنی حتّی اگر ظاهر تعبیر آن است که عبارت، نقل به لفظ میشود، ولی باز هم در مقام نقل از شخصی که از دنیا رفته است، تعبیر «مرحوم» به این نقل اضافه میشود. یکی از قرائن نشاندهنده این معنی آن است که گاهی نقلهای دیگر روایت که ملاحظه میشود، پس از ذکر نام حضرت، تعبیر «الماضی»، اضافه نشده است و به همان ابوالحسن اکتفا شده است.
اینکه او را واقفی شمردهاند،
۱. یا به جهت آن است که دو تن از راویان او واقفیاند،
۲. و یا به جهت آنکه رواتی با نام «ابن سماعة» وجود دارد که واقفی هستند و به اشتباه این نسبت برای سماعه نیز بیان شده است،
۳. و یا به جهت آن است که واقفه، روایاتی از سماعه، در تایید وقف، نقل کردهاند.
بر گرفته از درس ۱۵ ابان