4-شهريور-1395, 18:09
(آخرین تغییر در ارسال: 4-شهريور-1395, 18:10 توسط 1234rahimi.)
به نام حضرت دوست
حکمای مسلمان در علمشناسی فلسفی – منطقی موضوع علم را عبارت از چیزی میدانند که در آن علم، پیرامون عوارض ذاتی آن بحث میشود. دغدغه حکما از ارائه این تعریف انسجامبخشی به مسائل یک علم، تمایز علوم از یکدیگر و ارائه ملاکی برای طبقهبندی علوم بوده است. موضوع علم معیار تقدم و تأخر بالذات و پیشی و پسی از حیث شرافت و استحکام نیز تلقی شده است. بحث تعریف موضوع علم و نقش آن ریشه در آثار ارسطو دارد و نزد فارابی به مرتبهای از کمال میرسد. اما اوج توسعه و انسجام آن در فلسفه ابنسینا حاصل شده است. ابنرشد بیتوجهی عامدانه و موکدی به دستاوردهای شیخ الرئیس نشان میدهد؛ ولی این الگوی علمشناسی سینوی بود که تأثیر خود را بر بسیاری از دانشمندان مسلمان با دو رویآورد فلسفی – منطقی و رئوس ثمانیه به جا گذارد.
به دنبال تعریف کلی موضوع علم که در آثار ابنسینا مورد تأکید و تفصیل قرار گرفت، بسیاری از دانشمندان کلام، اصول، فقه و حتی صرف و نحو بر آن شدند که برای دانش خود موضوعی تعریف کنند که در الگوی سینوی بگنجد و همه مسائل آن علم پیرامون عوارض ذاتیه آن موضوع خاص بحث کنند.
علمشناسی منطقی ناظر به علوم برهانی است و تطبیق آن بر علوم غیر برهانی چالشخیز است. حتی تطبیق آن بر مسائل علوم برهانی و در رأس آنها فلسفه خالی از صعوبت نیست. گنجاندن مسائل فلسفه تحت قاعده عوارض ذاتیه در بسیاری از کتب فلسفی مورد بحث قرار گرفته است. آن بخش از رویآورد رؤوس ثمانیه که ابتدا بر الگوهای علمشناسی منطقی استوار بود، به چالش مؤوثر با علمشناسی منطقی انجامید. تا آنجا که برخی دانشمندان کلام، فقه و به ویژه اصول از تطبیق اضلاع معرفتی دانش خود با الگوی فلسفی – منطقی صرف نظر کردند.
حکمای مسلمان در علمشناسی فلسفی – منطقی موضوع علم را عبارت از چیزی میدانند که در آن علم، پیرامون عوارض ذاتی آن بحث میشود. دغدغه حکما از ارائه این تعریف انسجامبخشی به مسائل یک علم، تمایز علوم از یکدیگر و ارائه ملاکی برای طبقهبندی علوم بوده است. موضوع علم معیار تقدم و تأخر بالذات و پیشی و پسی از حیث شرافت و استحکام نیز تلقی شده است. بحث تعریف موضوع علم و نقش آن ریشه در آثار ارسطو دارد و نزد فارابی به مرتبهای از کمال میرسد. اما اوج توسعه و انسجام آن در فلسفه ابنسینا حاصل شده است. ابنرشد بیتوجهی عامدانه و موکدی به دستاوردهای شیخ الرئیس نشان میدهد؛ ولی این الگوی علمشناسی سینوی بود که تأثیر خود را بر بسیاری از دانشمندان مسلمان با دو رویآورد فلسفی – منطقی و رئوس ثمانیه به جا گذارد.
به دنبال تعریف کلی موضوع علم که در آثار ابنسینا مورد تأکید و تفصیل قرار گرفت، بسیاری از دانشمندان کلام، اصول، فقه و حتی صرف و نحو بر آن شدند که برای دانش خود موضوعی تعریف کنند که در الگوی سینوی بگنجد و همه مسائل آن علم پیرامون عوارض ذاتیه آن موضوع خاص بحث کنند.
علمشناسی منطقی ناظر به علوم برهانی است و تطبیق آن بر علوم غیر برهانی چالشخیز است. حتی تطبیق آن بر مسائل علوم برهانی و در رأس آنها فلسفه خالی از صعوبت نیست. گنجاندن مسائل فلسفه تحت قاعده عوارض ذاتیه در بسیاری از کتب فلسفی مورد بحث قرار گرفته است. آن بخش از رویآورد رؤوس ثمانیه که ابتدا بر الگوهای علمشناسی منطقی استوار بود، به چالش مؤوثر با علمشناسی منطقی انجامید. تا آنجا که برخی دانشمندان کلام، فقه و به ویژه اصول از تطبیق اضلاع معرفتی دانش خود با الگوی فلسفی – منطقی صرف نظر کردند.