1-مهر-1395, 18:03
(آخرین تغییر در ارسال: 1-مهر-1395, 18:06 توسط رضا اسکندری.)
سلام
1. نکته مهمی که باید به آن توجه کنید این است که ذکر یک قاعده همیشه به معنای شمول همیشگی آن نیست. سیره گذشتگان برای آیندگان روشن است به این معنا نیست که هیچ موردی از گذشتگان را نمی توانید پیدا کنید که سیره آنها مشخص نباشد.
آنهایی که سیره آنها مشخص بوده است همین هایی هستند که در کتب رجال و تراجم و فهرست و تاریخ و ... به دست ما رسیده است و آنان که از آنها چیزی در اختیار نبوده است اکنون نیز در اختیار نیست.
2. این نقض به شما نیز وارد است که اگر بر اساس متن شناسی اجتهاد می کرده اند چرا در مورد بسیاری از افراد هیچ اظهار نظری نکرده اند؟!!
3. مثل مرحوم نجاشی و شیخ هم اجتهاد مبتنی بر متن شناسی داشته اند اما روش اصلی و فراگیر آنها در رجال نبوده است بر خلاف مرحوم ابن غضائری که روش اصلی ایشان متن شناسی است. و لذا خود بنده متعدد از درس حضرت آیت الله شبیری زنجانی به خاطر دارم که برخی از اقوال نجاشی یا شیخ را هم نمی پذیرفتند. در جایی که دلیلی داشته باشیم که اجتهاد آنها بر اساس متن شناسی بوده به آن هم عمل نمی کنیم.
4. در مورد اینکه آیا می توان از متن روایت فهمید حرف امام است یا نه ظاهرا عرضم درست منتقل نشده است. بله اگر من خدمت شما عرض کنم امام فرمودند خداوند قادر است زمین را بدون اینکه کوچک کند در یک تخم مرغ بدون اینکه بزرگ کند جا دهد شما یقینا می فرمایید این حرف امام نیست چون عقلا محال است.
اما در روایات ما کم نیستند مواردی که اگر چه عقل ستیز نیستند اما عقل گریزند و عقل آنها را درک نمی کند. مثل همان روایت ابان بن تغلب و ...
شما بر اساس متن شناسی باید تمامی این روایات را کنار بگذارید بلکه باید تمامی روات آنها را تفسیق کنید و دروغگو بدانید.
5. چرا در جامعه اسلامی در گذشته و اکنون روشن است که مثل عبدالله بن ابی منافق بودند؟! در قرآن که در مورد آنها به صراحت چیزی وارد نشده است. آیا جز این است که سیره این افراد در جامعه اسلامی آشکار شده است؟ ممکن است در برهه ای از زمان نفاق آنها کشف نشده باشد اما با روشن شدن رفتار آنها و گفتار آنها و به طور کلی سیره آنها نفاق آنها نیز روشن شد.
6. اینکه چرا بر اساس متن شناسی نیز چنین احتمالی موجود است چون منافق یا آدم کذاب که در صدد رسوا کردن خود در دنیا نیست بنابراین حرفی نمی زند که نفاق او یا دروغ گویی او روشن شود یا به سادگی مشخص شود.
این جمله در نزد علماء مشهور است که افراد کذاب و جعال و وضاع هم روایاتی جعل می کرده اند در عداد روایات ائمه علیهم السلام و گرنه اگر روایات واضح البطلان و واضح الکذب جعل کنند که کسی حرف آنها را باور نمی کند.
7. بحث بی تقوایی امثال محمد بن عیسی اشعری و ... نیست. بحث سر اختلاف اجتهاد است. وقتی کسی مثل مرحوم صدوق نفی سهو از نبی صلی الله علیه و آله را اولین مرتبه غلو می داند پس به همین دلیل هر کسی روایات نفی سهو از نبی را نقل کرده باشد غالی می شمارد.
همین احتمال را در هر جای دیگری سرایت دهید. بحث اصلا بی تقوایی نیست. بحث این است که این بزرگان به طرقی که برای خودشان حجت بوده یا علم آور بوده است عقایدی را پذیرفته بودهاند و اگر بنابر متن شناسی باشد نتیجه آن این خواهد بود که هر کس مخالف با حجت یا علم آنان صحبت کند باید دروغگو یا غالی و ... باشد. این نتیجه قطعی اجتهاد بر اساس متن شناسی است.
8. قضیه محمد بن عیسی قرینه بر این است که کار آنها بر اساس رجال نبوده است بلکه بر اساس فهرست بوده است نه اینکه شما اصل کار را بر اساس رجالی بدانید و بعد این مورد را استثناء کنید.
1. نکته مهمی که باید به آن توجه کنید این است که ذکر یک قاعده همیشه به معنای شمول همیشگی آن نیست. سیره گذشتگان برای آیندگان روشن است به این معنا نیست که هیچ موردی از گذشتگان را نمی توانید پیدا کنید که سیره آنها مشخص نباشد.
آنهایی که سیره آنها مشخص بوده است همین هایی هستند که در کتب رجال و تراجم و فهرست و تاریخ و ... به دست ما رسیده است و آنان که از آنها چیزی در اختیار نبوده است اکنون نیز در اختیار نیست.
2. این نقض به شما نیز وارد است که اگر بر اساس متن شناسی اجتهاد می کرده اند چرا در مورد بسیاری از افراد هیچ اظهار نظری نکرده اند؟!!
3. مثل مرحوم نجاشی و شیخ هم اجتهاد مبتنی بر متن شناسی داشته اند اما روش اصلی و فراگیر آنها در رجال نبوده است بر خلاف مرحوم ابن غضائری که روش اصلی ایشان متن شناسی است. و لذا خود بنده متعدد از درس حضرت آیت الله شبیری زنجانی به خاطر دارم که برخی از اقوال نجاشی یا شیخ را هم نمی پذیرفتند. در جایی که دلیلی داشته باشیم که اجتهاد آنها بر اساس متن شناسی بوده به آن هم عمل نمی کنیم.
4. در مورد اینکه آیا می توان از متن روایت فهمید حرف امام است یا نه ظاهرا عرضم درست منتقل نشده است. بله اگر من خدمت شما عرض کنم امام فرمودند خداوند قادر است زمین را بدون اینکه کوچک کند در یک تخم مرغ بدون اینکه بزرگ کند جا دهد شما یقینا می فرمایید این حرف امام نیست چون عقلا محال است.
اما در روایات ما کم نیستند مواردی که اگر چه عقل ستیز نیستند اما عقل گریزند و عقل آنها را درک نمی کند. مثل همان روایت ابان بن تغلب و ...
شما بر اساس متن شناسی باید تمامی این روایات را کنار بگذارید بلکه باید تمامی روات آنها را تفسیق کنید و دروغگو بدانید.
5. چرا در جامعه اسلامی در گذشته و اکنون روشن است که مثل عبدالله بن ابی منافق بودند؟! در قرآن که در مورد آنها به صراحت چیزی وارد نشده است. آیا جز این است که سیره این افراد در جامعه اسلامی آشکار شده است؟ ممکن است در برهه ای از زمان نفاق آنها کشف نشده باشد اما با روشن شدن رفتار آنها و گفتار آنها و به طور کلی سیره آنها نفاق آنها نیز روشن شد.
6. اینکه چرا بر اساس متن شناسی نیز چنین احتمالی موجود است چون منافق یا آدم کذاب که در صدد رسوا کردن خود در دنیا نیست بنابراین حرفی نمی زند که نفاق او یا دروغ گویی او روشن شود یا به سادگی مشخص شود.
این جمله در نزد علماء مشهور است که افراد کذاب و جعال و وضاع هم روایاتی جعل می کرده اند در عداد روایات ائمه علیهم السلام و گرنه اگر روایات واضح البطلان و واضح الکذب جعل کنند که کسی حرف آنها را باور نمی کند.
7. بحث بی تقوایی امثال محمد بن عیسی اشعری و ... نیست. بحث سر اختلاف اجتهاد است. وقتی کسی مثل مرحوم صدوق نفی سهو از نبی صلی الله علیه و آله را اولین مرتبه غلو می داند پس به همین دلیل هر کسی روایات نفی سهو از نبی را نقل کرده باشد غالی می شمارد.
همین احتمال را در هر جای دیگری سرایت دهید. بحث اصلا بی تقوایی نیست. بحث این است که این بزرگان به طرقی که برای خودشان حجت بوده یا علم آور بوده است عقایدی را پذیرفته بودهاند و اگر بنابر متن شناسی باشد نتیجه آن این خواهد بود که هر کس مخالف با حجت یا علم آنان صحبت کند باید دروغگو یا غالی و ... باشد. این نتیجه قطعی اجتهاد بر اساس متن شناسی است.
8. قضیه محمد بن عیسی قرینه بر این است که کار آنها بر اساس رجال نبوده است بلکه بر اساس فهرست بوده است نه اینکه شما اصل کار را بر اساس رجالی بدانید و بعد این مورد را استثناء کنید.