14-خرداد-1396, 17:43
(آخرین تغییر در ارسال: 14-خرداد-1396, 17:46 توسط مهدی قنبریان.)
فرض بر این است که تبعیت احکام از مصالح و مفاسد را پذیرفته ایم. پذیرش این مطلب بدان معناست که منشاء شکل گیری حکم، مصلحت و مفسده موجود در فعل است. پس حکم تابعی از مصلحت و مفسده است. در حالی که ثواب و عقاب نیز تابعی از اطاعت از حکم فقهی است. با این مقدمه ادامه می دهیم:
اگر شک کنيد که غذاي پيش روي شما آلوده است، وظيفۀ شما چيست؟ لابد ميگوييد: اقدام به کارهاي مخاطرهآميز، اقتضاي مفسده دارد و انسان را در معرض آسيب هاي جدي قرار مي دهد. پس احتياط ميکنيم. وقتي وظيفه احتياط باشد، معنايش اين است که خداي حکيم نيز راضي به ترک احتياط نيست. چراکه او نیز مصلحت بندگانش را خواستار است و هر چیزی را که آنها را در معرض مفاسد و آسیبپذیر سازد، بد میشمارد و بالطبع از آن نهی میکند. پس جايز نيست که غذاي مشکوک را بخوريم و اگر با علم به اينكه بايد احتياط کنيم، آن را بخوريم و اتفاقا مسموم شويم و نتوانيم به وظايف خود عمل كنيم، مسئوليم و معصيتکار. عقلا نيز ما را مذمت مي کنند. اگر کارفرما بداند که ما بر اثر بي احتياطي مريض شده و سر کار نيامدهايم، برخورد قانوني مي کند. رفتار خداي متعال نيز همين گونه است.
طبق اين تحليل، اگر شما با مادۀ نوظهوري مانند تنباکو مواجه شويد و بر فرض بدانيد آثار و عوارض سوء آن، مانند بيماري هاي تنفسي، كمتر از عوارض محرماتي مانند خوردن مردار و گوشت خوک نيست، درمييابيد كه در واقع آن نيز حرام است و شارع راضي به آن نيست. حال اگر یقین ندارید که مفاسد آن به اندازه برخی محرمات دیگر است و همینطور محرز نیست که ضرر شدیدی به جسم و جان ما وارد میسازد ولی علائمی دارد که خوف ضرر شدید را تقویت میکند(مانند مشکل تنفسی و فرسودگي دندانها) آیا وظیفهای غیر از احتیاط داریم؟ آیا خدای متعال که به حسب مصالح و مفاسد احکام خود را شکل میدهد، راضی است که ما خود را در معرض خطر قرار دهیم؟ طبعا نه.
با این حال چرا برخی در اين گونه موارد، میان احتمال خوفآور و غیر آن تفصیل نداده، در هر دو صورت، برائت جاري مي کنند؟ ایشان گرچه در مقام نظر، شکلگیری احکام بر مبنای مصالح و مفاسد را قبول دارند ولی در بحث از برائت و احتیاط از آن غافل شدهاند. چراکه به جای شروع از مصلحت و مفسده، از ثواب و عقاب اخروی آغاز کردهاند و همین آنها را به اشتباه انداخته است. زیرا اگر از مصلحت و مفسده شروع کنند، روشن است که خوف، اماره عقلایی بر اقدام یا ترک است؛ زیرا شخص را در معرض آسیب قرار میدهد. عقلا خوف را دلیل میدانند و عذر متخلف را نمیپذیرند. بسیاری از قوانین اجتماعی یا راهنمایی رانندگی بر همین پايه شکل گرفته است. اما وقتی شما از ثواب و عقاب اخروی شروع میکنید، این طور میگویید: «قبيح است که حکيم بدون بيان کافي، عقاب کند.» آنگاه باز کردن گره تقدم احتیاط بر برائت کار دشواری میگردد. گذشته از اینکه استدلال به این جمله چند مشکل دارد:
۱. عقل تنها در صورتي عقاب را قبيح مي داند که شخص در جهل مرکب بوده، التفاتي به آن نداشته باشد. در اين صورت عذاب او سزاوار نيست؛ زيرا تکليف بمالايطاق است. اما اگر شخص، در حکم شك كند، بهويژه اگر شک او قوي باشد و احتمال ضرر بدهد، عقل قبيح نمي داند که مولا بندۀ خود را به احتياط امر کند؛ زيرا در اين صورت، تکليف بمالايطاق نکرده است.
۲. اشکال دوم که بيشتر با موضوع بحث ما مناسبت دارد، شروع استدلال از عذاب اخروي است نه از مصالح و مفاسد واقعي؛ يعني ما در اثبات برائت تنباکو، از مفاسد آن شروع نکرديم تا نتيجه بگيريم که مفاسد آن به اندازه اي است که ما را دچار خوف ضررهايي معادل محرمات ديگر ميکند. در نتيجه بايد احتياط کنيم و عذاب اخروي را تابع احتياط بدانيم. ما اين طور شروع مي کنيم و با خود مي گوييم: دليل اجتناب از حرام، نجات از عذاب خدا است و عذاب الهي تنها زماني دامن انسان را مي گيرد که حکم معلوم باشد و چون حکم معلوم نيست، پس احتمال عذاب وجود ندارد. در نتيجه تنباکو مباح و حلال است! جالب تر اينكه وقتي مسئله محسوس تر مي شود، گويا همه متوجه اين اشتباه مي شوند. مثلا در مثال اول، هيچ فقيهي اجازۀ ترک احتياط در خوردن غذاي مسموم را نمي دهد؛ يعني وقتي ما تلقي هاي خود را از مصالح و مفاسد، حکم و آخرت درست نکنيم، بر اساس ارتکازات خود عمل مي کنيم. گاه به نتيجه مي رسيم و اغلب هم نمي رسيم. اينجا است که ما تناقض ميان مباني کلامي و برهان هاي فقهي را ميبينيم.
مرحوم شيخ انصاري در بحث برائت، وقتي به دليل عقلي مي رسد، ميگويد: «الرابع من الأدلة حكم العقل بقبح العقاب علي شي ء من دون بيان التكليف.» يعني حکم تکليفي برائت را، از عذاب اخروي مي گيرد، نه از مصالح و مفاسد.
محمد تقی اکبرنژاد
کانال تلگرام:
@feghahat_monazere
اگر شک کنيد که غذاي پيش روي شما آلوده است، وظيفۀ شما چيست؟ لابد ميگوييد: اقدام به کارهاي مخاطرهآميز، اقتضاي مفسده دارد و انسان را در معرض آسيب هاي جدي قرار مي دهد. پس احتياط ميکنيم. وقتي وظيفه احتياط باشد، معنايش اين است که خداي حکيم نيز راضي به ترک احتياط نيست. چراکه او نیز مصلحت بندگانش را خواستار است و هر چیزی را که آنها را در معرض مفاسد و آسیبپذیر سازد، بد میشمارد و بالطبع از آن نهی میکند. پس جايز نيست که غذاي مشکوک را بخوريم و اگر با علم به اينكه بايد احتياط کنيم، آن را بخوريم و اتفاقا مسموم شويم و نتوانيم به وظايف خود عمل كنيم، مسئوليم و معصيتکار. عقلا نيز ما را مذمت مي کنند. اگر کارفرما بداند که ما بر اثر بي احتياطي مريض شده و سر کار نيامدهايم، برخورد قانوني مي کند. رفتار خداي متعال نيز همين گونه است.
طبق اين تحليل، اگر شما با مادۀ نوظهوري مانند تنباکو مواجه شويد و بر فرض بدانيد آثار و عوارض سوء آن، مانند بيماري هاي تنفسي، كمتر از عوارض محرماتي مانند خوردن مردار و گوشت خوک نيست، درمييابيد كه در واقع آن نيز حرام است و شارع راضي به آن نيست. حال اگر یقین ندارید که مفاسد آن به اندازه برخی محرمات دیگر است و همینطور محرز نیست که ضرر شدیدی به جسم و جان ما وارد میسازد ولی علائمی دارد که خوف ضرر شدید را تقویت میکند(مانند مشکل تنفسی و فرسودگي دندانها) آیا وظیفهای غیر از احتیاط داریم؟ آیا خدای متعال که به حسب مصالح و مفاسد احکام خود را شکل میدهد، راضی است که ما خود را در معرض خطر قرار دهیم؟ طبعا نه.
با این حال چرا برخی در اين گونه موارد، میان احتمال خوفآور و غیر آن تفصیل نداده، در هر دو صورت، برائت جاري مي کنند؟ ایشان گرچه در مقام نظر، شکلگیری احکام بر مبنای مصالح و مفاسد را قبول دارند ولی در بحث از برائت و احتیاط از آن غافل شدهاند. چراکه به جای شروع از مصلحت و مفسده، از ثواب و عقاب اخروی آغاز کردهاند و همین آنها را به اشتباه انداخته است. زیرا اگر از مصلحت و مفسده شروع کنند، روشن است که خوف، اماره عقلایی بر اقدام یا ترک است؛ زیرا شخص را در معرض آسیب قرار میدهد. عقلا خوف را دلیل میدانند و عذر متخلف را نمیپذیرند. بسیاری از قوانین اجتماعی یا راهنمایی رانندگی بر همین پايه شکل گرفته است. اما وقتی شما از ثواب و عقاب اخروی شروع میکنید، این طور میگویید: «قبيح است که حکيم بدون بيان کافي، عقاب کند.» آنگاه باز کردن گره تقدم احتیاط بر برائت کار دشواری میگردد. گذشته از اینکه استدلال به این جمله چند مشکل دارد:
۱. عقل تنها در صورتي عقاب را قبيح مي داند که شخص در جهل مرکب بوده، التفاتي به آن نداشته باشد. در اين صورت عذاب او سزاوار نيست؛ زيرا تکليف بمالايطاق است. اما اگر شخص، در حکم شك كند، بهويژه اگر شک او قوي باشد و احتمال ضرر بدهد، عقل قبيح نمي داند که مولا بندۀ خود را به احتياط امر کند؛ زيرا در اين صورت، تکليف بمالايطاق نکرده است.
۲. اشکال دوم که بيشتر با موضوع بحث ما مناسبت دارد، شروع استدلال از عذاب اخروي است نه از مصالح و مفاسد واقعي؛ يعني ما در اثبات برائت تنباکو، از مفاسد آن شروع نکرديم تا نتيجه بگيريم که مفاسد آن به اندازه اي است که ما را دچار خوف ضررهايي معادل محرمات ديگر ميکند. در نتيجه بايد احتياط کنيم و عذاب اخروي را تابع احتياط بدانيم. ما اين طور شروع مي کنيم و با خود مي گوييم: دليل اجتناب از حرام، نجات از عذاب خدا است و عذاب الهي تنها زماني دامن انسان را مي گيرد که حکم معلوم باشد و چون حکم معلوم نيست، پس احتمال عذاب وجود ندارد. در نتيجه تنباکو مباح و حلال است! جالب تر اينكه وقتي مسئله محسوس تر مي شود، گويا همه متوجه اين اشتباه مي شوند. مثلا در مثال اول، هيچ فقيهي اجازۀ ترک احتياط در خوردن غذاي مسموم را نمي دهد؛ يعني وقتي ما تلقي هاي خود را از مصالح و مفاسد، حکم و آخرت درست نکنيم، بر اساس ارتکازات خود عمل مي کنيم. گاه به نتيجه مي رسيم و اغلب هم نمي رسيم. اينجا است که ما تناقض ميان مباني کلامي و برهان هاي فقهي را ميبينيم.
مرحوم شيخ انصاري در بحث برائت، وقتي به دليل عقلي مي رسد، ميگويد: «الرابع من الأدلة حكم العقل بقبح العقاب علي شي ء من دون بيان التكليف.» يعني حکم تکليفي برائت را، از عذاب اخروي مي گيرد، نه از مصالح و مفاسد.
محمد تقی اکبرنژاد
کانال تلگرام:
@feghahat_monazere