6-مهر-1394, 21:37
بسم الله
بررسی اجتهادی مدلول یک روایت
صحیحۀ علی بن جعفر:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْأُضْحِيَّةَ عَوْرَاءَ فَلَايَعْلَمُ إِلَّا بَعْدَ شِرَائِهَا هَلْ تُجْزِئُ عَنْهُ؟ قَالَ: "نَعَمْ إِلَّا أَنْيَكُونَ هَدْياً فَإِنَّهُ لايَجُوزُأَنْيَكُونَ نَاقِصاً"
تصویر محل بحث
حیوانی را که به جهت مشکل ژنتیکی دم ندارد آیا می توان درحج قربانی کرد؟ آقای زنجانی و آقای شهیدی قائلند که نمی شود چون ناقص است و روایت گفته نباید ناقص باشد اما مرحوم خویی فرموده مشکلی ندارد چون ناقص بر آن صدق نمی کند.
نکته
گاهی اثبات یک روایت ثمرات فراوانی دارد مثلا تنها همین یک روایت است که ملاک نقص را مطرح می کند و فقهای ما حکم مصداق هایی را با همین ملاک مشخص می کنند. و همین روایت در قرب الاسناد هم ذکر شده اما به ملاک نقص اشاره نشده است و در روایت های دیگر هم تنها به مصادیق پرداخته است.
وجه اختلاف در معنای نقص
قائلین به صدق نقص می گویند که روایت دلالت دارد بر اینکه قربانی ناقص نباشد و نقص یک معنای عرفی دارد که در مورد محل بحث صادق است. در مقابل مرحوم خویی می فرماید که به احتمال قوی نقص مطلق اراده نشده بلکه نقص به اعتباروصف عنوانی ملاحضه شده است یعنی نقص بما هو حیوان: نقص به اعتبار حیوانیت و حیات و زندگی ملاک است نه مطلق نقص. لذا حیوانی که دم ندارد ناقص است اما نقص در حیوانیت او ایجاد نشده است چون بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه می دهد.
توجه شود که آقای خویی در بحث ماهیت عیب هم قبول کرده اند که مطلق عیب نقص است و در اینجا هم حرف مخالف با بحث خیار عیب نزده اند چون از روایت ،اشتراط نقص در حیوانیت فهمیده اند نه مطلق نقص را.
آقای خویی می فرماید که اگر این مطلب را قبول کردید که حرف ما ثابت می شود و اگر قبول نکردید مجرد وجود این احتمال مطلب ما را ثابت می کند چون روایت مجمل می شود لذا قدر متیقن را أخذ کرده و در باقی به اطلاقات «فما استیسر من الهدی» مراجعه می کنیم که نتیجه اش کفایت حیوانی است که دم ندارد.
سؤالات بحث
1-مرحوم خویی از کجا نقص در حیوانیت را فهمیده اند و منشأ این احتمال چیست؟آیا استحسان است یا همین که ضمیر در عبارت « لايَجُوزُأَنْيَكُونَ نَاقِصاً » به حیوان برگردد در فهم این معنا کافی است در حالیکه در روایت اسمی از حیوان هم نبرده است بلکه بحث را روی «اضحیه» برده است نه روی حیوان؟ خصوصا در بحث قربانی که قرار است حیوان را قربانی کند و بقاء حیوان مد نظرنیست.
2- اگر این احتمال هم باشد آیا عقلایی است و باعث اجمال می شود یا با اصالۀ الظهور کنار می رود ؟
بررسی اجتهادی مدلول یک روایت
صحیحۀ علی بن جعفر:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْأُضْحِيَّةَ عَوْرَاءَ فَلَايَعْلَمُ إِلَّا بَعْدَ شِرَائِهَا هَلْ تُجْزِئُ عَنْهُ؟ قَالَ: "نَعَمْ إِلَّا أَنْيَكُونَ هَدْياً فَإِنَّهُ لايَجُوزُأَنْيَكُونَ نَاقِصاً"
تصویر محل بحث
حیوانی را که به جهت مشکل ژنتیکی دم ندارد آیا می توان درحج قربانی کرد؟ آقای زنجانی و آقای شهیدی قائلند که نمی شود چون ناقص است و روایت گفته نباید ناقص باشد اما مرحوم خویی فرموده مشکلی ندارد چون ناقص بر آن صدق نمی کند.
نکته
گاهی اثبات یک روایت ثمرات فراوانی دارد مثلا تنها همین یک روایت است که ملاک نقص را مطرح می کند و فقهای ما حکم مصداق هایی را با همین ملاک مشخص می کنند. و همین روایت در قرب الاسناد هم ذکر شده اما به ملاک نقص اشاره نشده است و در روایت های دیگر هم تنها به مصادیق پرداخته است.
وجه اختلاف در معنای نقص
قائلین به صدق نقص می گویند که روایت دلالت دارد بر اینکه قربانی ناقص نباشد و نقص یک معنای عرفی دارد که در مورد محل بحث صادق است. در مقابل مرحوم خویی می فرماید که به احتمال قوی نقص مطلق اراده نشده بلکه نقص به اعتباروصف عنوانی ملاحضه شده است یعنی نقص بما هو حیوان: نقص به اعتبار حیوانیت و حیات و زندگی ملاک است نه مطلق نقص. لذا حیوانی که دم ندارد ناقص است اما نقص در حیوانیت او ایجاد نشده است چون بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه می دهد.
توجه شود که آقای خویی در بحث ماهیت عیب هم قبول کرده اند که مطلق عیب نقص است و در اینجا هم حرف مخالف با بحث خیار عیب نزده اند چون از روایت ،اشتراط نقص در حیوانیت فهمیده اند نه مطلق نقص را.
آقای خویی می فرماید که اگر این مطلب را قبول کردید که حرف ما ثابت می شود و اگر قبول نکردید مجرد وجود این احتمال مطلب ما را ثابت می کند چون روایت مجمل می شود لذا قدر متیقن را أخذ کرده و در باقی به اطلاقات «فما استیسر من الهدی» مراجعه می کنیم که نتیجه اش کفایت حیوانی است که دم ندارد.
سؤالات بحث
1-مرحوم خویی از کجا نقص در حیوانیت را فهمیده اند و منشأ این احتمال چیست؟آیا استحسان است یا همین که ضمیر در عبارت « لايَجُوزُأَنْيَكُونَ نَاقِصاً » به حیوان برگردد در فهم این معنا کافی است در حالیکه در روایت اسمی از حیوان هم نبرده است بلکه بحث را روی «اضحیه» برده است نه روی حیوان؟ خصوصا در بحث قربانی که قرار است حیوان را قربانی کند و بقاء حیوان مد نظرنیست.
2- اگر این احتمال هم باشد آیا عقلایی است و باعث اجمال می شود یا با اصالۀ الظهور کنار می رود ؟