14-تير-1403, 12:55
جلسۀ 75 مورخ 8 بهمن 1402
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یا وفات ایشان
[1] آلعمران : 144
[2] آلعمران : 144
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یا وفات ایشان
: آیا «مات» دال بر مرگ حتف انف است یا دالّ بر اعم از مرگ حتف انف و مرگ بالقتل میباشد. مرحوم آقای عسکری در کتاب عبدالله بن صباح پیرامون واقعیّت داشتن عبدالله بن صباح بحثهای مفصلی را مطرح نمودهاند. ایشان در موضعی از کلامشان به این نکته اشاره میکنند که «مات» به معنای مرگ حتف انف است و قتل را شامل نمیشود. ایشان در ادامه نتایجی را بر این مطلب مترتب میکنند که قصد ورود به آن را نداریم. ایشان بر مدعای خود چنین استشهاد نمودهاند که در آیۀ شریفۀ ﴿أ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُم﴾[1]موت در مقابل قتل قرار داده شده و این تقابل گویای آن است که موت به معنای مرگ حتف انف است و مرگ بالقتل را شامل نمیشود.
از سوی دیگر ممکن است شخصی بگوید بالوجدان میتوان تعبیر «مات بالقتل» را به کار برد و چنین تعبیری صحیح است. یا مثلاً وقتی میخواهیم مردگان و زندگان یک جمعیّت را نام ببریم میگوییم: «در این جمعیّت فلان تعداد مرده و فلان تعداد زندهاند» یعنی کسانی که به قتل رسیدهاند را نیز در عداد مردگان قرار میدهیم.
این دوگانگی چگونه قابل توجیه است؟! پاسخ مطلب آن است که مفاد وضعی موت، اعم از مرگ حتف انف و مرگ بالقتل و شهادت و مانند آن است؛ ولی گاهی اوقات به قرینۀ قرار گرفتن در کنار واژۀ دیگر، صرفاً بر مرگ حتف انف دلالت میکند. آیۀ شریفۀ ﴿أ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُم﴾[2]نیز از همین قبیل است. واژۀ «مات» نسبت به این که سبب مرگ، عامل طبیعی باشد یا قتل باشد، ساکت بوده و هر دو را در بر میگیرد؛ ولی چنانچه بگوییم: «اگر زید بمیرد یا او را بکشند» مردن دالّ بر خصوص مرگ حتف انف بوده و قتل را شامل نخواهد بود.
در آیۀ شریفه اولاً کلمۀ «أو» گویای تفاوت معنای «مات» و «قُتِلَ» است. وقتی «أو» بین «مرگ» و «قتل» قرار میگیرد نشان میدهند این دو، معنایشان فرق دارد. کاربست واژۀ «قتل» حاکی از آن است که متکلم در مقام بیان عامل مرگ بوده است و سبب مرگ را قتل قرار داده است. وقتی در مقام بیان سبب مرگ بود و در طرف مقابل از تعبیر «مات» استفاده کرد، اطلاق «مات» اقتضا میکند سبب مرگ، حتف انف باشد چون سکوت برای بیان طبیعی بودن مرگ کفایت میکند. وقتی متکلم در مقام بیان سبب مرگ باشد و عامل غیر طبیعی برای مرگ ذکر نکند، معنایش آن است که سبب مرگ، عامل طبیعی بوده است. اما در جایی که در مقام بیان سبب مرگ نباشد واژۀ «مات» هم قابلیت انطباق بر مرگ حتف انف را دارد و هم قابلیت انطباق بر مرگ بالقتل.
با عنایت به نکات ذکر شده روشن میشود تعبیر وفاتی که توسط مرحوم آ شیخ عباس قمّی در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها به کار رفته، به معنای آن نیست که حضرت زهرا سلام الله علیها شهید نشدهاند. عدهای تعبیر وفات را دالّ بر آن دانستهاند که حضرت زهرا سلام الله علیها شهید نشدهاند؛ اما چنین استدلالی ناتمام است. اگر مرحوم آ شیخ عباس قمّی، در مقام بیان سبب مرگ بر آمده باشد و به تعبیر وفات بسنده نموده باشد مفاد اطلاقی کلام اقتضا میکند مرگ حضرت زهرا سلام الله علیها به عامل طبیعی بوده است. ولی نکته اینجا است که مرحوم آ شیخ عباس در مقام بیان عامل مرگ نبوده است و صرفاً قصد داشتند تاریخ از دنیا رفتن حضرت را بیان کنند فارغ از این که عاملش چه بوده است.
توجه به این نکته حائز اهمیّت است. فرض کنید شخصی نام علماء را لیست نموده و در مقام بیان نحوۀ مرگ ایشان چنین میگوید: «فلان عالم در فلان تاریخ وفات نموده و فلان عالم در فلان تاریخ به شهادت رسیده است» در اینجا همین که در مورد برخی از علماء از تعبیر وفات و در مورد برخی دیگر از تعبیر شهادت استفاده کرده، گویای آن است که لااقل از شهادت آنان که تعبیر وفات را در موردشان به کار برده اطلاع نداشته است. اگر نسبت به شهادت تمامشان اطلاع داشته باشد و صرفاً در مورد برخی از ایشان از تعبیر شهادت استفاده کند، صحیح نیست.
تذکر این نکته نیز مناسب است که در برخی روایات، وقتی نام ائمه علیهم السلام را ذکر میکنند به امام حسین علیه السلام که میرسند از تعبیر شهید استفاده میکنند ولی در مورد سائر ائمه از تعبیر متوفی استفاده میکنند. ممکن است تصور شود استفاده از تعبیر شهید در مورد امام حسین علیه السلام و تعبیر متوفی در مورد سائر ائمه علیهم السلام دالّ بر آن است که سائر ائمه شهید نشدهاند. اما این تصور صحیح نیست. اولاً نحوۀ مرگ امام حسین علیه السلام در حدّی دردناک و فجیع بوده است که وقتی متکلم از مرگ ایشان سخن میگوید به طور طبیعی در مقام بیان نحوۀ مرگ نیز بر میآید. این خصوصیت خاصی است که در مورد مرگ ایشان وجود دارد. از سوی دیگر شهادت امام حسین علیه السلام یک امر آشکار بوده است بر خلاف سائر امامان علیهم السلام که شهادتشان پنهانی صورت گرفته است. گاهی علّت تخصیص امام حسین علیه السلام به تعبیر شهید، آشکارا بودن شهادت ایشان و پنهانی بودن شهادت سائر امامان علیهم السلام است. به بیان دیگر متکلم در مقام بیان تمام ویژگیهای مرگ امامان علیهم السلام نیست ولی در مقام بیان ویژگیهای آشکار مرگشان میباشد. نتیجۀ این مطلب آن است که سائر امامان علیهم السلام شهادت آشکارا همچون شهادت امام حسین علیه السلام نداشتهاند. حتی امام موسی کاظم یا امام حسن مجتبی علیهما السلام که از جهت روایات تقریباً تردیدی در شهادتشان وجود ندارد، به هر حال این شهادت به نحو پنهانی صورت گرفته نه آشکارا و همین نکته میتواند منشأ تخصیص امام حسین علیه السلام به ذکر تعبیر شهید بوده باشد.
نکتهای که قصد داریم بر آن تأکید کنیم، توجه به مفاد اطلاقی و تفکیک آن از مفاد غیر اطلاقی است.
[1] آلعمران : 144
[2] آلعمران : 144