22-آبان-1396, 07:50
(آخرین تغییر در ارسال: 22-آبان-1396, 07:50 توسط فقه جواهری.)
آقای زنجانی فرمودند که ثقه در روایات و کلمات قدماء به معنای امامی عدل بوده، به شخصی که مشکل در مذهبش بود تعبیر نمیکردند ثقه! لذا نمی توانید به روایت العمری ثقتی فاسمع له و اطع فانه الثقة المامون استدلال کنید که ظاهر فانه الثقة یعنی فانه متحرز عن الکذب که حضرت در این روایت تعلیل بیان کردند و شامل حجیت قول هر ثقه ای می شود!
به نظر ما این خلاف ظاهر است بله شیخ در کتاب عده در همان بحث که راجع به سوت الطائفة بین مراسیل ابن ابی عمیر و صفوان و البزنطی و مسانید غیرهم صحبت میکند قرینه هست که وقتی میگویند ثقه یعنی امامی عدل اما اینجا قرینه است
قرینهاش این است که شیخ طوسی میگوید خبر موثق با خبر امامی عدل تعارض نمیکند، طائفه امامیه به خبر موثق وقتی عمل میکردند که خبر امامی عدل مخالف با آن نباشد بعد گفته حالا اگر یک خبری مرسل بود و یک خبری مسند، چه بکنیم؟ شاید این خبر مرسل راویش امامی عدل نیست ولی آن خبر مسند میدانیم راویش امامی عدل است
و إذا كان أحد الراويين مسندا و الآخر مرسلا، نظر في حال المرسل، فإن كان ممن يعلم أنه لا يرسل إلا عن ثقة موثوق به فلا ترجيح لخبر غيره على خبره، و لأجل ذلك سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير و صفوان بن يحيى و أحمد بن محمد بن أبي نصر و غيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون و لا يرسلون إلا عمن يوثق به و بين ما أسنده غيرهم
در جمله عرفوا بانهم لایروون و لایرسلون الا عمن یوثق بهم مراد از موثوق بهم یعنی امامی عدل
یا در عبارت دیگر دارد
إذا كان الراوي من فرق الشيعة مثل الفطحية، و الواقفة، و الناووسية و غيرهم نظر فيما يرويه: فإن كان هناك قرينة تعضده، أو خبر آخر من جهة الموثوقين بهم، وجب العمل به. و إن كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين، وجب إطراح ما اختصوا بروايته و العمل بما رواه الثقة.
این تعبیر و إن كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين مراد مطلق متحرز از کذب نیست بلکه مراد امامی عدل است. ولی در جاهای دیگر مثلاً از عمار ساباطی تعبیر به ثقه کرده است با این که امامی عدل نیست. و لذا این گونه نیست که هنگام اطلاق ثقه، امامی عدل مراد باشد
ولی در روایات که اینطور نیست. روایات میگوید ثقه و ظاهر ثقه یعنی مورد اعتماد. خب سکونی و سماعه مورد اعتماد است، دروغ نمیگوید، فضاله مورد اعتماد است، فانه الثقة المأمون خیلی هم جلیل القدر است.
فإنه الثقة المأمون: مأمون یعنی چه؟ یعنی در خبر مورد اعتماد است نه این که در هر چیزی (حتّی اعتقادش) مورد اعتماد باشند: مثلاً آیا در تجارت مورد اعتماد اند و اگر سرمایه به او بدهی گولش نمی زنند؟ خیلی از أفراد مورد اعتمادی که عادل اند برشکست می شوند و تو را هم برشکست می کنند. الثقة المأمون که با «فاسمع له و أطع، ما قال لک فعنّی یقول، ما أدّی إلیک فعنّی یؤدّی» تناسب دارد این است که در قولش ثقه و مورد اعتماد است نه این که در تشخیصش مورد اعتماد باشد.
و الا اگر بگوییم ثقه منحصر به امامی عدل است که آقای زنجانی میگویند دلیل بر حجیت خبر موثق چیه؟ شیخ طوسی در عده گفته طائفه عمل کردند به خبر موثق فی الجملة، خب طائفه که تسالم اصحاب نیست، عدهای از علماء عمل کردند خب عمل یه عده، مدرک شرعی میشود برای اینکه بگوییم خبر موثق حجت است؟ عدهای عمل کردند عدهای هم عمل نکردند.
ما تتبع کردیم هم در رجال نجاشی و رجال شیخ و فهرست شیخ دیدیم که در حدود هشت مورد تعبیر کردند که این شخص عامی ثقه بود مثلا نجاشی راجع به ابراهیم بن ابی بکر میگوید: ثقة هو اخوه و کانا من الواقفة یا راجع به حسن بن محمد بن سماعة میگوید من شیوخ الواقفة فقیه ثقة یا راجع به یحیی بن سالم میگوید زیدی ثقة یا شیخ در فهرست راجع به اسحاق بن عمار میگوید کان فطحیا الا انه ثقة یا شیخ در فهرست راجع به ابن عقدة میگوید و امره فی الثقة و الجلالة اشهر من ان یذکر و کان زیدیا جارودیا یا راجع به علی بن حسن بن فضال میگوید فطحی المذهب ثقة.
به نظر ما این خلاف ظاهر است بله شیخ در کتاب عده در همان بحث که راجع به سوت الطائفة بین مراسیل ابن ابی عمیر و صفوان و البزنطی و مسانید غیرهم صحبت میکند قرینه هست که وقتی میگویند ثقه یعنی امامی عدل اما اینجا قرینه است
قرینهاش این است که شیخ طوسی میگوید خبر موثق با خبر امامی عدل تعارض نمیکند، طائفه امامیه به خبر موثق وقتی عمل میکردند که خبر امامی عدل مخالف با آن نباشد بعد گفته حالا اگر یک خبری مرسل بود و یک خبری مسند، چه بکنیم؟ شاید این خبر مرسل راویش امامی عدل نیست ولی آن خبر مسند میدانیم راویش امامی عدل است
و إذا كان أحد الراويين مسندا و الآخر مرسلا، نظر في حال المرسل، فإن كان ممن يعلم أنه لا يرسل إلا عن ثقة موثوق به فلا ترجيح لخبر غيره على خبره، و لأجل ذلك سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير و صفوان بن يحيى و أحمد بن محمد بن أبي نصر و غيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون و لا يرسلون إلا عمن يوثق به و بين ما أسنده غيرهم
در جمله عرفوا بانهم لایروون و لایرسلون الا عمن یوثق بهم مراد از موثوق بهم یعنی امامی عدل
یا در عبارت دیگر دارد
إذا كان الراوي من فرق الشيعة مثل الفطحية، و الواقفة، و الناووسية و غيرهم نظر فيما يرويه: فإن كان هناك قرينة تعضده، أو خبر آخر من جهة الموثوقين بهم، وجب العمل به. و إن كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين، وجب إطراح ما اختصوا بروايته و العمل بما رواه الثقة.
این تعبیر و إن كان هناك خبر آخر يخالفه من طريق الموثوقين مراد مطلق متحرز از کذب نیست بلکه مراد امامی عدل است. ولی در جاهای دیگر مثلاً از عمار ساباطی تعبیر به ثقه کرده است با این که امامی عدل نیست. و لذا این گونه نیست که هنگام اطلاق ثقه، امامی عدل مراد باشد
ولی در روایات که اینطور نیست. روایات میگوید ثقه و ظاهر ثقه یعنی مورد اعتماد. خب سکونی و سماعه مورد اعتماد است، دروغ نمیگوید، فضاله مورد اعتماد است، فانه الثقة المأمون خیلی هم جلیل القدر است.
فإنه الثقة المأمون: مأمون یعنی چه؟ یعنی در خبر مورد اعتماد است نه این که در هر چیزی (حتّی اعتقادش) مورد اعتماد باشند: مثلاً آیا در تجارت مورد اعتماد اند و اگر سرمایه به او بدهی گولش نمی زنند؟ خیلی از أفراد مورد اعتمادی که عادل اند برشکست می شوند و تو را هم برشکست می کنند. الثقة المأمون که با «فاسمع له و أطع، ما قال لک فعنّی یقول، ما أدّی إلیک فعنّی یؤدّی» تناسب دارد این است که در قولش ثقه و مورد اعتماد است نه این که در تشخیصش مورد اعتماد باشد.
و الا اگر بگوییم ثقه منحصر به امامی عدل است که آقای زنجانی میگویند دلیل بر حجیت خبر موثق چیه؟ شیخ طوسی در عده گفته طائفه عمل کردند به خبر موثق فی الجملة، خب طائفه که تسالم اصحاب نیست، عدهای از علماء عمل کردند خب عمل یه عده، مدرک شرعی میشود برای اینکه بگوییم خبر موثق حجت است؟ عدهای عمل کردند عدهای هم عمل نکردند.
ما تتبع کردیم هم در رجال نجاشی و رجال شیخ و فهرست شیخ دیدیم که در حدود هشت مورد تعبیر کردند که این شخص عامی ثقه بود مثلا نجاشی راجع به ابراهیم بن ابی بکر میگوید: ثقة هو اخوه و کانا من الواقفة یا راجع به حسن بن محمد بن سماعة میگوید من شیوخ الواقفة فقیه ثقة یا راجع به یحیی بن سالم میگوید زیدی ثقة یا شیخ در فهرست راجع به اسحاق بن عمار میگوید کان فطحیا الا انه ثقة یا شیخ در فهرست راجع به ابن عقدة میگوید و امره فی الثقة و الجلالة اشهر من ان یذکر و کان زیدیا جارودیا یا راجع به علی بن حسن بن فضال میگوید فطحی المذهب ثقة.