آنچه آقای وکیلی آورده ناقص است. این انسداد صغیر در صورتی به انسداد کبیر منجر میشود که به صورت مانعة الخلو یا:
1. احتیاط موجب اختلال نظام شود ولذا جایز نباشد
2. احتیاط حرجی بوده ولذا واجب نباشد
3. از راه دیگری کشف کنیم که احتیاط واجب نیست کما اینکه استاد میفرمایند: با توجه به مواردی که احتیاط ممکن نیست (مانند معاملات و نیز قضاوت در موارد آن) و مواردی که عدم لزوم احتیاط یقینی است (مانند عدم لزوم احتیاط تام نسبت به مقلد در مورد تعارض فتوای دو مجتهد) و نکات دیگر ( که از حوصله مقام خارج است) و یقین به عدم تفصیل، از مذاق شارع کشف میکنیم که احتیاط را لازم ندانسته و راه دیگری را حجت قرار داده که همان ظنون قریب به اطمینان در توثیقات رجالی است.
1. احتیاط موجب اختلال نظام شود ولذا جایز نباشد
2. احتیاط حرجی بوده ولذا واجب نباشد
3. از راه دیگری کشف کنیم که احتیاط واجب نیست کما اینکه استاد میفرمایند: با توجه به مواردی که احتیاط ممکن نیست (مانند معاملات و نیز قضاوت در موارد آن) و مواردی که عدم لزوم احتیاط یقینی است (مانند عدم لزوم احتیاط تام نسبت به مقلد در مورد تعارض فتوای دو مجتهد) و نکات دیگر ( که از حوصله مقام خارج است) و یقین به عدم تفصیل، از مذاق شارع کشف میکنیم که احتیاط را لازم ندانسته و راه دیگری را حجت قرار داده که همان ظنون قریب به اطمینان در توثیقات رجالی است.