14-اسفند-1398, 08:35
چند نقد بر این کلام می شود وارد نمود:
۱ - معاملات و به طور کلی بازار بر پایه اعتماد و تفهیم و تفاهمات عرفی است چون متعاملین اعتقاد دارن که طرف مقابل قصد و اراده اش در حدود الفاظ است و بر پایه اعتماد به الفاظ معامله می کنند و اگر این الفاظ بگوییم اعتبار ندارد و آنچه اعتبار دارد قصد است دیگر سوقی شکل نمیگیرد.
۲- اگر بگوییم آنچه معتبر است قصد است نه لفظ و شخصی لفظی را بگوید و چیز دیگری اراده کند چون توافق بر آن شکل نگرفته است و لفظ نیز اعتبار ندارد لذا معامله باطل است.
۳- مثال استاد در خصوص اخذ قرض ربوی با قصد عدم پرداخت اضافه نیز ارتباطی به این بحث ندارد در آنجا شخص واقعا قرض ربوی را انجام می دهد ولی اراده می کند که اضافه را پرداخت نکند مثل کسی که بیع نسیه اجام می دهد ولی قصدش این است که مبیع را بگیرد و فرار کند و ثمن را ندهد اما بحث عدم حرمت یا عدم آن ارتباطی به تحقق معامله ندارد.
۱ - معاملات و به طور کلی بازار بر پایه اعتماد و تفهیم و تفاهمات عرفی است چون متعاملین اعتقاد دارن که طرف مقابل قصد و اراده اش در حدود الفاظ است و بر پایه اعتماد به الفاظ معامله می کنند و اگر این الفاظ بگوییم اعتبار ندارد و آنچه اعتبار دارد قصد است دیگر سوقی شکل نمیگیرد.
۲- اگر بگوییم آنچه معتبر است قصد است نه لفظ و شخصی لفظی را بگوید و چیز دیگری اراده کند چون توافق بر آن شکل نگرفته است و لفظ نیز اعتبار ندارد لذا معامله باطل است.
۳- مثال استاد در خصوص اخذ قرض ربوی با قصد عدم پرداخت اضافه نیز ارتباطی به این بحث ندارد در آنجا شخص واقعا قرض ربوی را انجام می دهد ولی اراده می کند که اضافه را پرداخت نکند مثل کسی که بیع نسیه اجام می دهد ولی قصدش این است که مبیع را بگیرد و فرار کند و ثمن را ندهد اما بحث عدم حرمت یا عدم آن ارتباطی به تحقق معامله ندارد.