21-اسفند-1398, 14:52
روش تحلیل درست مساله اینست که ببینیم جوهر و حقیقت حکم چیست؟
اگر حقیقت حکم را اراده مولا از عبد ، مبنی بر تحقق فعل بدانیم . روشن است که کسی که شییی را اراده کرده نسبت به مقدمه اش نیز اراده دارد.
اگر حقیقت حکم را جعل بدانیم دیگر نمی توان گفت جعل دیگری برای مقدمه صورت گرفته چون لغو است.
اگر حقیقت حکم را حب و بغض بدانیم می توان گفت حب به ذی المقدمه قهرا حب به مقدمه را به دنبال دارد پس مقدمه هم واجب است.
در این که حقیقت حکم چیست باید ببینیم به دنبال چه اثری هستیم و با نگاه به آن اثر در هر بحثی حقیقت حکم بلحاظ همان اثر ملحوظ باید تحلیل شود. مثلا اگر به دنبال حکم عقل به لزوم امتثال که یکی از آثار وجوب است باشیم روشن است حکم حقیقت حکم همان اراده مولا از،عبد است نه صرف حب و بغض واگر چه هیچ جعلی برایش صورت نگیرد.
اگر حقیقت حکم را اراده مولا از عبد ، مبنی بر تحقق فعل بدانیم . روشن است که کسی که شییی را اراده کرده نسبت به مقدمه اش نیز اراده دارد.
اگر حقیقت حکم را جعل بدانیم دیگر نمی توان گفت جعل دیگری برای مقدمه صورت گرفته چون لغو است.
اگر حقیقت حکم را حب و بغض بدانیم می توان گفت حب به ذی المقدمه قهرا حب به مقدمه را به دنبال دارد پس مقدمه هم واجب است.
در این که حقیقت حکم چیست باید ببینیم به دنبال چه اثری هستیم و با نگاه به آن اثر در هر بحثی حقیقت حکم بلحاظ همان اثر ملحوظ باید تحلیل شود. مثلا اگر به دنبال حکم عقل به لزوم امتثال که یکی از آثار وجوب است باشیم روشن است حکم حقیقت حکم همان اراده مولا از،عبد است نه صرف حب و بغض واگر چه هیچ جعلی برایش صورت نگیرد.