21-آبان-1399, 21:14
(21-آبان-1399, 15:11)105767 نوشته: نسبت به فرمایش دوست عزیز: اینکه عرض کردم تزاحم هست نسبت به کلام آقای خیشه بود.
وجود امر در عرض هم از کلمات سابق شما استفاده نمیشد لذا عرض کردم و الا نیازی به حرف حقیر نبود.
در ضمن استاد دام ظله اصلا ترتب را عرفی نمی داند و این مباحث ایشان مبنی بر قبول ترتب است.
و استاد دام ظله فرمود همانطور که حضرت امام رحمه الله تعالی فرمودند قدرت شرط تنجز است نه فعلیت و خطابات قانونیه را پذیرفت و لذا نوبت به ترتب نمیرسه.
و فرمود همانطور که حضرت امام رحمه الله تعالی فرموده است در فرض تزاحم قدرت بر هرکدام علی حده موجود است فلذا اگر قدرت شرط فعلیت باشد نیز تکلیف در متزاحمین فعلی است فلذا مهم الان امر دارد و نیاز نیست با ترتب مهم را امر دار کنیم.
سلام دوست عزیز؛ الان با این بیان فوق چگونه امر به مهم را کشف کردید؟ مگر فرض این نبود که تنها یک قدرت داریم ولی نمیتوان یک قدرت را صرف قیام و سجده کرد؛ پس طبق فرض مثلا قیام اهم است. خوب اگر قیام اهم است مکلف واجب است که قدرت را صرف قیام بکند یعنی در حق او یکی از اجزای نماز همان قیام است نه سجده، فلذا اگر عمدا قیام را ترک کرد در واقع مرکب مکلف به را نیاورده، فلذا وجهی برای امر به مهم نمیماند؛ تصویر خطابات قانونیه هم حل بحث نمیکند زیرا اصلا تفکیک بین تنجز و فعلیت اصلا معنای محصلی ندارد و قایل تصور نیست و معنای معقولی ندارد کما علیه آیة الله الشبیری حفظه الله و السید المعظم جواد الشبیری، می توانید به مبسوط بحث در درس اصول 97 ایشان مراجعه و مبسوط بحث را ببینید.ثانیا) سلمنا خطابات قانونیه را اما جزئیت قیام را چگونه تصور کردید؟ آیا فرض جزئیت سجده خلف فرض جزئیت قیام نیست؟ شما وقتی که تکلیف فعلی منجز به قیام را عامدا ترک کردید مقتضای جزئیت قیام بطلان نماز است و الا خلف جزئیت اوست.