اقوال در حجیت تطوق
نظر مشهور قديما و حديثا اين است كه تطويق و اينكه تمام دوره ماه را نور گرفته باشد علامت دوم ماه بودن نيست.
اما در مقابل مشهور عدهاي صريحاً و يا ظاهراً حكم كردهاند كه تطويق علامت دوم ماه است و قائلين عبارتند از: شيخ طوسي كه پيداست كه اين روايت را انكار ننموده و آن را قبول كرده است. (طوسی، استبصار، ج2، ص75) شيخ صدوق هم كه در من لايحضر گفته است كه چيزهايي را كه به آنها فتوا ميدهم نقل ميكنم، اين روايت را نقل كرده است. (صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص124) كليني هم اين را نقل كرده است و ظاهرش اين است كه ميخواهد به آن فتوا بدهد. (کلینی، کافی، (چاپ اسلامیه)، ج4، ص78)
فاضل سبزواري در كفايه صريحاً و در ذخيره با ظاهري كه شبيه به صريح است بر طبق آن فتوا داده است. (سبزواری، کفایة الاحکام، ج1، ص263 و همچنین سبزواری، ذخیرة المعاد، ج2(3)، ص534) گويا صاحب معالم هم ميل دارد به اين قائل بشود؛ چون در منتقي روايت را نقل نموده و اشكالي دربارهاش نميكند و اگر بحث في الجملهاي هم ميكند ولي ظاهرش خالي از ميل به پذيرش آن نيست. (شیخ حسن صاحب معالم، منتقی الجمان، ج2، ص479)
و اما بقيه فقهاء: از شيخ طوسي در مبسوط (طوسی، مبسوط، ج1، ص268) گرفته و قطب راوندي در شرح نهايه و كيدُري در اصباح الشيعه (کیدری، اصباح الشیعه، ص134) و جماعت ديگري اين را انكار نموده و گفتهاند كه دليل بر شب دوم نيست. عدهاي هم انكار را نسبت به مشهور داده و سكوت كردهاند و نظريه خودشان را بيان نكردهاند.
(برگرفته از درس خارج فقه آیت الله شبیری، 17/10/89)
نظر مشهور قديما و حديثا اين است كه تطويق و اينكه تمام دوره ماه را نور گرفته باشد علامت دوم ماه بودن نيست.
اما در مقابل مشهور عدهاي صريحاً و يا ظاهراً حكم كردهاند كه تطويق علامت دوم ماه است و قائلين عبارتند از: شيخ طوسي كه پيداست كه اين روايت را انكار ننموده و آن را قبول كرده است. (طوسی، استبصار، ج2، ص75) شيخ صدوق هم كه در من لايحضر گفته است كه چيزهايي را كه به آنها فتوا ميدهم نقل ميكنم، اين روايت را نقل كرده است. (صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص124) كليني هم اين را نقل كرده است و ظاهرش اين است كه ميخواهد به آن فتوا بدهد. (کلینی، کافی، (چاپ اسلامیه)، ج4، ص78)
فاضل سبزواري در كفايه صريحاً و در ذخيره با ظاهري كه شبيه به صريح است بر طبق آن فتوا داده است. (سبزواری، کفایة الاحکام، ج1، ص263 و همچنین سبزواری، ذخیرة المعاد، ج2(3)، ص534) گويا صاحب معالم هم ميل دارد به اين قائل بشود؛ چون در منتقي روايت را نقل نموده و اشكالي دربارهاش نميكند و اگر بحث في الجملهاي هم ميكند ولي ظاهرش خالي از ميل به پذيرش آن نيست. (شیخ حسن صاحب معالم، منتقی الجمان، ج2، ص479)
و اما بقيه فقهاء: از شيخ طوسي در مبسوط (طوسی، مبسوط، ج1، ص268) گرفته و قطب راوندي در شرح نهايه و كيدُري در اصباح الشيعه (کیدری، اصباح الشیعه، ص134) و جماعت ديگري اين را انكار نموده و گفتهاند كه دليل بر شب دوم نيست. عدهاي هم انكار را نسبت به مشهور داده و سكوت كردهاند و نظريه خودشان را بيان نكردهاند.
(برگرفته از درس خارج فقه آیت الله شبیری، 17/10/89)