بعضی اشکال کرده اند در شمول أسناد مشیخه فقیه نسبت به مواردی که صدوق در فقیه می گوید روی عن فلان و می فرمایند که انصافا انسان تردید می کند که آن أسناد شامل این موارد بشود
ولی به نظر ما این تردید وجهی ندارد و جمله «ما کان فیه عن محمد بن حکیم» چرا شامل نشود نسبت به این حدیثی که می گوید و روی عن محمد بن الحکیم؟!
علاوه بر آن همانطور که آقای سیستانی و آقای زنجانی هم مطرح کرده اند ترتیب ذکر أسناد در مشیخه فقیه بر اساس ترتیب احادیث خود فقیه است ودر متن کتاب به جائی می رسیم که اولین حدیث از یک شخص به لسان و روی عن فلان هست. که بر اساس همان ترتیب در مشیخه تهذیب گفته و ما کان فیه عن فلان خب طبق این ترتیب می فهمیم که جمله «و ما کان فیه عن فلان» شامل اسناد روی عن فلان می شود و نهایتا باید بگوییم اینکه گاهی صدوق می گوید روی فلان و گاهی می گوید روی عن فلان تفنن در تعبیر است.
ولی به نظر ما این تردید وجهی ندارد و جمله «ما کان فیه عن محمد بن حکیم» چرا شامل نشود نسبت به این حدیثی که می گوید و روی عن محمد بن الحکیم؟!
علاوه بر آن همانطور که آقای سیستانی و آقای زنجانی هم مطرح کرده اند ترتیب ذکر أسناد در مشیخه فقیه بر اساس ترتیب احادیث خود فقیه است ودر متن کتاب به جائی می رسیم که اولین حدیث از یک شخص به لسان و روی عن فلان هست. که بر اساس همان ترتیب در مشیخه تهذیب گفته و ما کان فیه عن فلان خب طبق این ترتیب می فهمیم که جمله «و ما کان فیه عن فلان» شامل اسناد روی عن فلان می شود و نهایتا باید بگوییم اینکه گاهی صدوق می گوید روی فلان و گاهی می گوید روی عن فلان تفنن در تعبیر است.